مسیر جاری :
حکمت | فرمول عاقبت بخیری / استاد علوی تهرانی
حکمت | تشخیص اولویت خیلی مهمه! / استاد حسینی قمی
حکمت | آخرین باری که اطعام دادی، کی بوده؟ / استاد حسینی قمی
استوری شهادت امام سجاد علیه السلام / نفس آخره یارب
حکمت | عوامل سلب آرامش در خانواده / استاد رفیعی
حکمت | آخرین وصیت امام حسین (علیهالسلام) / استاد حسینی قمی
حکمت | دلیل شهادت امامحسین؛ بغضاً لابیک / استاد علوی تهرانی
حکمت | تاثیر لقمه پاک و حلال / استاد عالی
استوری شام غریبان / داغ معجر
حکمت | بابا دیگه خسته شدم! / استاد توکلی
شهریار پرهیزگار - ترتیل سوره مبارکه یس
سید رضا نریمانی - شب عاشورای محرم 96 - حسین جانم حسین جانم (ذکر)
لالائی ایرانی - (لالایی شمال - ماه پرتقال) - صوتی
حسین آقا حسین آقا حسین آقا/ سیدرضا نریمانی
تلاوت آرامش بخش و دلنشین از سوره مبارکه الرحمن باصدای حسام الدین عبادی
واست بمیره نوکرت واست بمیره/ حسن عطایی
شهریار پرهیزگار - ترتیل سوره مبارکه واقعه
تلاوت ملکوتی استاد عبدالباسط از آیات 27 تا 30 سوره مبارکه فجر
قیام میکنم برسم شام کارو تمام میکنم/ سجاد محمدی
حسین حسین حسین وای وای وای/ حاج محمود کریمی
عاق اولاد هم داریم / استاد دانشمند
چه بسیار پدر و مادرهایی که کربلا و نجف رفتند ولی بوی بهشت به مشامشون نمیرسه.
مواظب باشید عاق اولاد نشید
تولید شده در راسخون
بخشیده نمی شوی مگر .... / استاد حسینی صدر
خداوند میفرماید برو هر کاری می خوای بکن، من تو را نمی بخشم ...
تولید شده در راسخون
حکمت | مواظب باشیم عاق امام نشیم! / استاد حسینی صدر
حکمت | مواظب باشیم عاق امام نشیم! / استاد حسینی صدر
حکمت | آثار و عواقب عاق والدین / استاد حسینی صدر
حکمت | آثار و عواقب عاق والدین / استاد حسینی صدر
حکمت | شاه کلید عاقبت بخیری / استاد عالی
امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند:
بعضی از فرزندان هستند که به پدر و مادرشون، زمانی که زندهاند
خوبی میکنند
خیلی احترام میگذارند
وقتی پدر و مادر از دنیا رفتند
این بچهها یادشون میره اون...
حکمت | بترس از آه پدر و مادر... / استاد توکلی (نسخه اینستاگرام)
من تو همین خیابون ایران سخنرانی میکردم
یه مهندسی آمد، گفت:
پسر من، جلو عروسام، یقه منو گرفت کوبید به دیوار
میگفت: شیشه دیدی [حاجآقا!] میشکنه
[اینجوری] خورد میشه، میریزه زمین
میگفت من جلو عروسام...
حکمت | بترس از آه پدر و مادر... / استاد توکلی
من تو همین خیابون ایران سخنرانی میکردم
یه مهندسی آمد، گفت:
پسر من، جلو عروسام، یقه منو گرفت کوبید به دیوار
میگفت: شیشه دیدی [حاجآقا!] میشکنه
[اینجوری] خورد میشه، میریزه زمین
میگفت من جلو عروسام...