0
شب قدر

به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن

به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن   مرا بـه این دو بـرادر ببخش یا الله بـه درگـه تــو گنـاه مکـرر آوردم   مرا به عفـو مکـرر ببخش یا الله
شب قدر

الهی به کویت پناهم بده

الهی به کویت پناهم بده فروغی بـه شام سیاهم بده منم بنده عاصی منفعل که هستم ز کردار زشتم خجل
شب قدر

آمدم، آمدم به سوى تو باز

آمدم، آمدم به سوى تو باز اى خداى کریم بنده نواز پاى تا سر همه نیازم من از کرم سایه بر سرم انداز
شب قدر

از بس که توبه کردم و توبه شکستم

از بس که توبه کردم و توبه شکستم دارم خجالت تا که باز العفو گویم   این اشک خجلت را که می‌ریزد ز چشمم کردم بهانه تا رضایت را بجویم
شب قدر

عمری گنه کردم، نیاوردی به رویم

عمری گنه کردم، نیاوردی به رویم   نگذاشتی حتی بریزد آبرویم   چشمی بده کز خجلت عفوت بگریم اشکی بده تا نامۀ خود را بشویم
شب قدر

بدم، مرا بـه پیمبـر ببخش یا الله

بدم، مرا بـه پیمبـر ببخش یا الله   به اشک دیـدۀ حیدر ببخش یا الله تمام دار و نـدارم محبت زهراست مرا بـه سـورۀ کوثـر ببخش یا الله
شب قدر

پیش تو از هر حرکتم شرمنده ام

پیش تو از هر حرکتم شرمنده ام از خُلق و خوی و خصلتم شرمنده ام تو باز راهم دادی و بدتر شدم از اینکه دادی فرصتم شرمنده ام
شب قدر

گرچه پرم وا میشود با ذکر استغفارها

گرچه پرم وا میشود با ذکر استغفارها پرواز دشوار است با سنگینی این بارها گرچه تو خوبی من بدم هربار گفتی آمدم توفیق پیدا کردم از فیض نگاه یارها
شب قدر

امشب ای خالق یکتا همه را می بخشی

امشب ای خالق یکتا همه را می بخشی در شب قدر، خدایا همه را می بخشی ای کریمی که همه ریزه خورخوان توأند سفره ات هست مهیا همه را می بخشی
شب قدر

در این شب احیا فقط وردم همین است

در این شب احیا فقط وردم همین است ذکر امیرالمومنین حصن حصین است دیگر نمی آید ز کوفه آن اذانش امشب عزای مرتضی مولای دین است