0
مسیر جاری :
مهدوی

کور آن است که روی تو نبیند مهدی

کور آن است که روی تو نبیند مهدی کاش می شد که براین دیده ضیایی بدهی حسرتی بر دل من مانده و ای کاش مرا شب جمعه سفر کرببلایی بدهی
مهدوی

کاش می شد به دلم درد وصالت می بود

کاش می شد که قدم رنجه کنی یک لحظه پا بر این دیده گذاری و صفایی بدهی کاش می شد به دلم درد وصالت می بود تا تو آیی و بر این درد دوایی بدهی
مهدوی

کبوتر دل ما جمعه را مروری کرد

کبوتر دل ما جمعه را مروری کرد برای آمدنش ندبه غرق شوری کرد خدا کند برسد جمعه ای که برگویند ز کعبه آن گل نرگس،عجب! ظهوری کرد
مهدوی

آرامش شیعیان مولا برگرد

ای روح بلند عرش اعلی برگرد ای صبح سپیده ،جان زهرا برگرد عیدی عروسی علی و زهرا آرامش شیعیان مولا برگرد
مهدوی

ما منتظر جلوه ی حق روی زمینیم

ما منتظر جلوه ی حق روی زمینیم ماتم زدگانیم و ز هجر تو غمینیم در این شب طوفانی دریای جهالت حیف است که ما صورت ماه تو نبینیم
مهدوی

خورشید به پشت ابر و شب ها مانده

عمریست که این عطش به لب ها مانده از هجر حبیب، تاب و تب ها مانده چون حائل ماست این گناهان، آری خورشید به پشت ابر و شب ها مانده
مهدوی

چرا یلدای هجران را سحر نیست؟

چرا در این دعاهایم اثر نیست؟ چرا یلدای هجران را سحر نیست؟ شب و روز، این شده ذکر مدامم چرا از یوسف زهرا خبر نیست؟
مهدوی

فراق و دوری تو دیگر بس است

فراق و دوری تو دیگر بس است گویند آخرالزمان است دیگر بس است نوکر ارباب ندیده چه فایده نوکر بدون ارباب دیگر بس است
مهدوی

ای قبله ی نمازگذاران آسمان

ای قبله ی نمازگذاران آسمان ای خلق عالمت به سر سفره مهمان هجر تو کرده قامت اسلام را کمان الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان!
مهدوی

یک جمعه در طراوت باران ظهور کن

ما را عصای دستِ کلیمانه ات ببین تا بشکند طلسم همه شبهِ مارها یک جمعه در طراوت باران ظهور کن یک جمعه محو کن همه گرد و غبارها