0
مسیر جاری :
مهدوی

تو لطف و احسان می کنی، ما ظلم بر تو

تو لطف و احسان می کنی، ما ظلم بر تو تو باوفا،ما بی‌وفا، آقای خوبم مولا شما ارباب زاده، ما رعیت آقا شمایی، ما گدا، آقای خوبم
مهدوی

ای بُردن نامت شفا، آ قای خوبم

ای بُردن نامت شفا، آ قای خوبم یادت به درد ما دوا، آقای خوبم هرگز نخواهم زد دری را گر بمیرم جز درگه لطف شما، آقای خوبم
مهدوی

بر خلد برین طعنه زند محفل عشاق

بر خلد برین طعنه زند محفل عشاق در محفل عشاق قدم تا بگذاری ای مایه ی امید دل آن لحظه نیاید ما را به امید دگران وا بگذاری
مهدوی

ای کاش که بر دیده ی ما پا بگذاری

ای کاش که بر دیده ی ما پا بگذاری آیی و قراری به دل ما بگذاری هر روز دهم وعده ی وصلت به دل خویش اما تو چرا وعده به فردا بگذاری
مهدوی

جرم و گناه ما شد ابری به روی ماهت

جرم و گناه ما شد ابری به روی ماهت آری عیان نباشد از پشت ابر ماهی ای دل  تحملی کن در هجر او که گویند صبح سپید باشد بعد از شب سیاهی از ناسپاسی ما شد غیبتت تو زیرا باشد...
مهدوی

ای یاور و پناهم ای رحمت الهی

ای یاور و پناهم ای رحمت الهی عجل علی ظهورک سخت است بی پناهی دل بسته ام به خال روی مه تو زیرا رنگی دگر نباشد بالاتر از سیاهی
مهدوی

از دست محبان گله دارم، گله دارم

می ترسم از اینکه پسر فاطمه گوید از دست محبان گله دارم، گله دارم یک جمله فقط روضه و آنهم به کنایه از شام غریبان گله دارم، گله دارم ازکعب نی و سنگ و از آن تیر سه شعبه از...
مهدوی

از این شب هجران گله دارم، گله دارم

از این شب هجران گله دارم، گله دارم از دوری جانان  گله دارم، گله دارم هر ساله از این غم  که نیآمد گل زهرا از فصل بهاران  گله دارم، گله دارم
مهدوی

بخوان دعای فرج را خدا کند آید

بخوان دعای فرج را خدا کند آید که روضه خوان غریبی و میخ در گردد دوباره جمعه و ندبه دوباره باید گفت بخوان دعای فرج را که یار برگردد
مهدوی

بخوان دعای فرج را و پیشه تقوا کن

بخوان دعای فرج را و پیشه تقوا کن که دست لطف خدا با تو همسفر گردد بخوان دعای فرج را که رد نخواهد شد اگر که ناله و اشک تو بیشتر گردد