0
مهدوی

بیا که شعر و غزل ها همه فدایی توست

نگاه مرحمت تو مرا بزرگی داد بیا که شعر و غزل ها همه فدایی توست بیا و روضه ی کرب و بلا بخوان امشب بیا که فاطمه مشتاق روضه خوانی توست
مهدوی

من خار توأم ای گل نرجس

من خار توأم ای گل نرجس بیمار توأم ای گل نرجس شب تا به سحر ای سحر من بیدار توأم ای گل نرجس
مهدوی

دارد بهار میرسد اما بدون تو

دارد بهار میرسد اما بدون تو دارد بهار میشود آقا بدون تو بار دگر بهار و هیاهوی تازگی بار دگر شکفتن گل ها بدون تو
مهدوی

این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد

این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد تا تو نیایی صبح زیبایی ندارد دارم یقین روزی تو می آیی وگرنه هجران بدون وصل معنایی ندارد
مهدوی

ای همیشه شهد یادت از عسل ها بیشتر

ای همیشه شهد یادت از عسل ها بیشتر من به دنبال تو هستم در غزل ها بیشتر هر چه می گویند با یک گل نمی آید بهار من دلم می گیرد از ضرب المثل ها بیشتر
مهدوی

چه باید کرد تا یارم بیاید

چه باید کرد تا یارم بیاید همان که کرده بیمارم بیاید حبیب نازنینى که از اول به خود کرده گرفتارم بیاید
مهدوی

علت دوری از یار گناه است گناه

علت دوری از یار گناه است گناه ورنه پابوسی آن ساکن صحرا شدنی است این همه اشک که جاری شده، با آمدنش رودهایی است که تبدیل به دریا شدنی است
مهدوی

جا ماندنمان ز یار خیلی سخت است

با این دل بیقرار خیلی سخت است جا ماندنمان ز یار خیلی سخت است تو درد فراق دیده ای،می دانی بـرگرد که انتظار خیلی سخت است
مهدوی

یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها

بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها دلخوشم با جمله ای سرشار ازعشق و امید: یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها
مهدوی

با تو اصل عدل عالم گیر خواهد شد

با تو اصل عدل عالم گیر خواهد شد با تو رنگ زندگی تغییر خواهد کرد تا بیایی آفتاب، این هم رکاب تو در غروب واپسین تأخیر خواهد کرد من چنان در دیدنت محوم که پندارم مرگ در دیدار...