مسیر جاری :
#مناجات نامه #پیامک عارفانه در راسخون
#مناجات نامه #پیامک عارفانه در مقالات
#مناجات نامه #پیامک عارفانه در فیلم و صوت
#مناجات نامه #پیامک عارفانه پرسش و پاسخ
#مناجات نامه #پیامک عارفانه در مشاوره
#مناجات نامه #پیامک عارفانه در خبر
#مناجات نامه #پیامک عارفانه در سبک زندگی
#مناجات نامه #پیامک عارفانه در مشاهیر
#مناجات نامه #پیامک عارفانه در احادیث
#مناجات نامه #پیامک عارفانه در ویژه نامه
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه ! «ضرب المثل ايراني»
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 252
الهی چون بدانستم که توانگری درویشی است دوست درویشم چون وعدهٔ دیدار دوست کردی غلام دیدهٔ خویشم.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 251
الهی گریخته بودم تتو خواندی ترسیده بودم بر خوان نشاندی ابتدا میترسیدم که مرا بگیری ببلای خویش، اکنون میترسم که مرا بفریبی عطای خویش.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 250
الهی نه نیستم نه هستم نه بریدم نه پیوستم نه بخود بیان بستم، لطیفهٔ بودم از آن مستم اکنون زیر سنگ است دستم
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 249
الهی زبانم در سر ذگر شد و ذکر سر مذکور، دل در سر مهر شد و مهر در سر نور جان در سر عیان شد از بیان دور.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 248
الهی فرمایی که بجوی و میترسانی که بگریز، مینمایی که بخواه و میگویی پرهیز.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 247
الهی نظر خود بر ما مدام کن و ما را بر داشتهٔ خود نام کن و بوقت رفتن بر جان ما سلام کن.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 246
الهی آنچه بر سر ما آید بر سر کسی نیاید دیدهٔ که بنظارهٔ تو آید هرگز باز پس نیاید، اصل وصال دل است و باقی زحمت آب و گل
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 245
الهی تو آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی چنانی پس عضیم شانی و بزرگ احسانی، عزیز سلطانی، دیان ومهربانی هم نهانی و هم عیانی دیده را نهانی و جانرا عیانی من سزای تو ندانم و تو دانی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 244
الهی گاهی که بخود می نگرم همه سوز و نیاز شوم و گاهی که با ا و نگرم همه راز و ناز شوم، چون بخود نگرم گویم :
پر آب دو دیده و بس آتش جگرم
بر باد دو دستم و پر از خاک سرم
چون باو نگرم گویم...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 243
الهی چون با خود نگرم و کردار خود بنم گویم از من زار تر کیست ؟ و چون با تو نگرم و خود را در بندگی تو بینم گویم از من بزرگوار تر کیست :
گاهی که به طینت خود افتد نظرم
گویم که من از هر چه در...