0
مسیر جاری :
عارفانه

صد هزاران شکر گویم چون که ماهت آمده

توبه ها کردم ولی بازم گنهکار آمدم خوب می دانم رفیق نیمه راهت آمده با تمام معصیت هایم دوباره آمدم روزه دار مضطرت بر توبه گاهت آمده هر سحر امید عفوت در دلم روشن شود صد...
عارفانه

امشب شب آدینه و فردا رمضان ا‌ست

امشب شب آدینه و فردا رمضان ا‌ست تن در ذَوبان آمد و جان در طیران است بربند ره لقمه و بگشا ره دیدار تن طالب نان آمد و جان طالب جان است...
عارفانه

ماه خدا دمیده مهمان تو رسیده

ای خالق دو دنیا پاک از گناهمان کن ما بنده و تو مولا پاک از گناهمان کن ماه خدا دمیده مهمان تو رسیده رحمی دوباره بر ما... پاک از گناهمان کن
عارفانه

ما خیل بندگانیم، ما را تو می‌شناسی

ما خیل بندگانیم، ما را تو می‌شناسی هر چند بی‌زبانیم، ما را تو می‌شناسی ویرانه‌ایم و در دل گنجی ز راز داریم با آن‌که بی‌نشانیم، ما را تو می‌شناسی
عارفانه

با هر کسی نگوییم راز خموشی خویش

با هر کسی نگوییم راز خموشی خویش بیگانه با کسانیم ما را تو می‌شناسی آیینه‌ایم و هرچند لب بسته‌ایم از خلق بس رازها که دانیم ما را تو می‌شناسی
عارفانه

بنده باید انس گیرد با مناجات سحر

بنده چون شد وارد وادی ایمان بهتر است نقش بندد چونکه ایمان بر دل و جان بهتر است بنده باید انس گیرد با مناجات سحر نیمه شب اشک و نماز و ذکر و قرآن بهتر است
عارفانه

باز کن در را گدای رو سیاهت آمده

باز کن در را گدای رو سیاهت آمده باز کن در را که عبد بی پناهت آمده آمده در کوبد و محتاج یک لبیک توست قطره ای کوچک به دریای نگاهت آمده
عارفانه

بهار، وصف دل‌انگیز مهربانی تو

بهار، وصف دل‌انگیز مهربانی تو جهان ز رایحه‌ات... باغی از گل خنده‌ست کسی‌که عشق تو در دل ندارد آدم نیست و مثل خار و خسی در هوا پراکنده‌ست
عارفانه

ای یار ناگزیر که دل در هوای توست

ای یار ناگزیر که دل در هوای توست جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست غوغای عارفان و تمنای عاشقان حرص بهشت نیست که شوق لقای توست
عارفانه

تو چاره‌ساز و بنده‌نوازی و ذوالعُلا

ما بندگان خوار و ذلیلیم و خاکسار تو چاره‌ساز و بنده‌نوازی و ذوالعُلا از ما خطا و معصیت اندر تمام عمر از تو عطا و عفو و گذشتن ز هر خطا