مسیر جاری :
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
یتیمان جز دو چشم تر ندارند
به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده...
نه چندان درشتي کن که از تو سير شوند و نه چندان نرمي که بر تو دلير گردند....
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
من حسرت دیدار تو دارم به که گویم
از بهر تو من ابر بهارم به که گویم
غیر...
خوشا آنان که در بازار گیتی
خریدار وفا بودند و هستند
خوشا آنان که در راه...
نه چندان درشتي کن که از تو سير گردند و نه چندان نرمي کن که بر تو دلير شوند....
شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خره ! «ضرب المثل ايراني»
فارغ از این و آنیم ما را تو میشناسی
از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از این و آنیم ما را تو میشناسی
از ظن خویش هرکس، از ما فسانهها گفت
<span...
چشمه دیدار تو سراب ندارد
چشمه دیدار تو سراب ندارد
ساحت دل، بیتو آفتاب ندارد
آنکه پناهش دهی چه بیمش از اغیار؟
وآنکه شفیعش تویی حساب ندارد
گر ما مقصریم، تو بسیار رحمتی
گر ما مقصریم، تو بسیار رحمتی
عذری که میرود به امید وفای توست
شاید که در حساب نیاید گناه ما
آنجا که فضل و رحمت بیمنتهای توست
تنها نه من به قید تو درماندهام اسیر
تنها نه من به قید تو درماندهام اسیر
کز هر طرف شکستهدلی مبتلای توست...
قوتِ روان شیفتگان، التفات تو
آرام جان زندهدلان، مرحبای توست
گر تاج میدهی، غرض ما قبول تو
گر تاج میدهی، غرض ما قبول تو
ور تیغ میزنی طلب ما رضای توست...
هرجا که روی زندهدلی، بر زمین تو
هرجا که دست غمزدهای، بر دعای توست
آنی مرا رها کنی از دست رفتهام
آنی مرا رها کنی از دست رفتهام
محبوب من! به دست چه کس میسپاریام؟
با آنکه در گناه و بدی غوطهور شدم
من حاضرم قسم بخورم دوست داریام
چشم انتظار بارش ابر بهاریام
کابوس نیست اینکه من از خود فراریام
عینِ خودِ عذاب شده بیقراریام
لبتشنهتر ز بوتۀ خشکیده در کویر
چشم انتظار بارش ابر بهاریام
اولین منزل برای توبه حزن قلبی است
اولین منزل برای توبه حزن قلبی است
بنده باشد از گناه خود پشیمان بهتر است
هیئتی بودن فقط با گریه بر ارباب نیست
سینه زن وقتی که باشد اهل عرفان بهتر است
با درد بی دوایی من آمدم گدایی
با درد بی دوایی من آمدم گدایی
ما تشنه و تو دریا پاک از گناهمان کن
ای صاحب سخاوت مولای با کرامت
دریاب بی نوا را پاک از گناهمان کن
دوباره آمده ام، گرچه دیر برگشتم
دوباره آمده ام، گرچه دیر برگشتم
ولی شبیه گدا سر به زیر برگشتم
به صد امید به سوی تو روی آوردم
به سوی خانه ی نعم الامیر برگشتم