0
مسیر جاری :
عارفانه

سازِ ذرات همه نغمۀ تسبیح خداست

سازِ ذرات همه نغمۀ تسبیح خداست گر خلایق درِ گوش شنوا بگشایند نای توحید به چنگ آر و دمی دم کآفاق گوش در نغمۀ آیات خدا بگشایند
عارفانه

ز محراب اجابت می‌شود مقبول طاعت‌ها

اگر چه از رگ گردن تویی نزدیک‌تر با من تو را هر لحظه از جایی منِ سر در هوا جویم ز محراب اجابت می‌شود مقبول طاعت‌ها نجویم گر تو را ای قبلۀ عالم که را جویم؟ شفا چون آیۀ رحمت شود...
عارفانه

بوَد آیا که درِ صلح و صفا بگشایند

بوَد آیا که درِ صلح و صفا بگشایند تا دری هم به مراد دل ما بگشایند یا رب از ظلمت زندان شبستان ما را گو شبی روزنه در صبح و ضیا بگشایند
عارفانه

روشن از روی تو آفاق جهان می‌بینم

روشن از روی تو آفاق جهان می‌بینم عالم از جاذبه‌ات در هیجان می‌بینم بی‌نشانی تو و حیرانم از این راز که من هر کجا می‌نگرم از تو نشان می‌بینم
عارفانه

گهی از دل، گهی از دیده، گاه از جان تو را جویم

گهی از دل، گهی از دیده، گاه از جان تو را جویم نمی‌دانم تو را ای یار هر جایی، کجا جویم؟... ندارم هم‌چنان یک جا قرار از بی‌قراری‌ها اگر چه در حقیقت حاضری، هر جا تو را جویم
عارفانه

سبز کن بار دگر مزرع بی‌حاصل ما

شب ظلمانی ما نامه‌سیه چون مانَد؟ که به جولان‌گه آن رویِ چو ماه آمده‌ایم سبز کن بار دگر مزرع بی‌حاصل ما گر چه مستوجب آتش چو گیاه آمده‌ایم...
عارفانه

چه شبهای درازی را که بی یاد تو سر کردم

زمانه از تو دورم کرده و شیطان فراوان است نمی جویم تو را، گم کرده ام سیر جلالی را چه شبهای درازی را که بی یاد تو سر کردم ببخش این سرکشی این سرخوشی این بی خیالی را
عارفانه

چشیدم در حریمت طعم عشق لایزالی را

چشیدم در حریمت طعم عشق لایزالی را کشیدم در غل و زنجیر، نفس لا ابالی را خداوندا به شوق بارش باران الطافت تحمل کرده ام این سالهای خشکسالی را
عارفانه

الهی سینه‌ای داریم پُر سوز

الهی سینه‌ای داریم پُر سوز تبسم کن در این آیینه یک روز تبسم کن، تبسم کن، الهی! مرا در عطر خود گم کن، الهی!
عارفانه

تمام فصل من شد برگ‌ریزان

مدد کن لحظه‌ای از خود گریزم که تاریک است صبح رستخیزم تمام فصل من شد برگ‌ریزان بده داد منِ از خود گریزان