0
مسیر جاری :
عارفانه

ای فدای تو هم دل و هم جان

ای فدای تو هم دل و هم جان وی نثار رهت هم این و هم آن دل فدای تو چون تویی دلبر جان نثار تو چون تویی جانان
عارفانه

ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست

ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست درد تو به جان خسته داریم ای دوست گفتی که به دلشکستگان نزدیکم ما نیز دل شکسته داریم ای دوست
عارفانه

از بار گنه شد تن مسکینم پست

از بار گنه شد تن مسکینم پست یارب چه شود اگر مرا گیری دست گر در عملم آنچه تو را شاید نیست اندر کرمت آنچه مرا باید هست
عارفانه

رحمان و رحیم و راحم و ستّاری

یارب! یارب! کریمی و غفّاری رحمان و رحیم و راحم و ستّاری خواهم که به رحمت خداوندیِ خویش این بندۀ شرمنده فرو نگذاری
عارفانه

ای سرّ تو در سینۀ هر محرم راز

ای سرّ تو در سینۀ هر محرم راز پیوسته درِ رحمت تو بر همه باز هر کس که به درگاه تو آورد نیاز محروم ز درگاه تو کی گردد باز؟
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 262

الهی ببرکت صدیقان درگاه تو، الهی ببرکت پاکان درگاه تو که حاجت این بیچارهٔ درمانده را و مهمات جمیع مومنین ومومنان را برآورده بگردانی و آنچه امید میداریم بعافیت و دوستکامی برسانی و پیش از مرگ توبهٔ نصُوح...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 261

الهی ما در دنیا معصیت میکردیم دوست تو مُحمد (ص) غمگین شود و دشمن تو ابلیس شاد. از ز دردت خستگان را بوی درمان آمده یاد تو مر عاشقان را راحت جان آمده صد هزاران عاشق سر گشته بینم بر امید<br...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 260

الهی گر زارم، در تو زاریدن خوش است، ور نازم به تو نازیدن خوش است.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 259

الهی دانی که بی تو هیچکسم، دستم گیر که در تو رسم، بظاهر قبول دارم بباطن تسلیم نه از خصم باک دارم نه از دشمن بیم، اگر دل گوید چرا ؟ گویم ر افکنده ام و اگر خرد گوید چرا جواب دهم که من بنده ام.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 258

الهی ببرکت متحیران جلال تو و ببرکت مقهوران قهر تو که ما را بصحرای هدایت آری و از این وحشت آباد به روضهٔ اقدس رسانی.