0
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 227

الهی وقت را بدرد مینازم و زیادتی را میسازم بامید آنکه چون در این درد بگذارم در دو راحت هر دو بر اندازم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 226

الهی به عنایت ازلی تخم هدایت کاشتی، به رسالت پیامبران آبدادی و بیاری توفیق رویانیدی و به نظر و احسان خود به بر آوردی از لطف تتو میخواهم که زهر های خشم از آن باز داری و نسیم داد بر او بجهانی و کاشتهٔ عنایت...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 225

الهی در یافتی خود یاری و یادگاری، معنی دعوی صادقانی، فروزندهٔ نفسهای دوستانی آرام دل غریبانی چون در میان جانی، از بیدلی میگویم که کُجایی جان را زندگی می باید تو آنی به خود و از خود ترجمانی، به حق تو بر...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 224

الهی تو آنی که از بنده نا سزا بینی و به عقوبت نشتابی، از بنده کفر می شنوی و نعمت از او باز نگیری و توبت و انابت بر او عرصه کنی و به پیغام و خطاب خود او را باز خوانی و اگر باز آمد او را وعدهٔ مغفرت دهی...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 223

الهی عارف تو را به نور تو میداند و از شعاع وجود عبارت نمیتواند در آتش مهر می سوزد و از نار باز نمی پردازد. این جهان و آن جهان و هر چه هست عاشقان را روی معشوق است و بس گر نباشد قبلهٔ...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 222

الهی او که حق بدلیل جوید به بیم و طمع پرستد او که حق را باحسان دوست دارد روز محنت برگردد، او که حق را بخویشتن جوید نا یافته یافته پندارد.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 221

الهی عظیم شانی و همیشه مهربانی، قدیم احسان و روشن برهانی هم نهانی هم عیانی از دیده ها نهانی و جانها را عیانی نه به چیزی مانی تا گویم که چنانی، آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی آنی.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 220

الهی زندگی همه با یاد تو، شادی همه با یافت تو و جان آنست که در او شناخت تو است، خدایا موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر دلهای ذکر کنندگانی ازنزدیکت نشان می دهند و بر تر از آنی، از دورت می پندارند و نزدیکتر...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 219

الهی ای نا دریافته یافته و نا دیدهٔ عیان، ای در نهانی پیدا و در پیدایی نهان یافت تو روز است که خود بر آید ناگهان یابندهٔ تو نه بشادی پرداز نه باندوهان، بر سر ما را کاری که از آن عبارت نتوان.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 218

الهی دریغا که روزگار بر باد دادیم و شکر نعمت ولی نعمت نگُذاردیم، دریغا که قدر عُمر خویشتن نشناختیم و از کار دنیا به اطاعت مولا نپرداختیم، دریغا که عُمر عزیز بسر آمد و روزگار بگُذشت. ای خداوندان...