مسیر جاری :
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه ! «ضرب المثل ايراني»
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
بسیجی یعنی دل باایمان، مغز متفکّر – دارای آمادگی برای همه میدانهایی که...
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 196
الهی از آرندهٔ غم پشیمانی در دلهای آشنایان و ای افگنده سُوز در دل تایبان ای پذیرندهٔ گناهکاران و معترفان ف کسی باز نیامد تا باز نیاوردی و کسی راه نیافت تا دست نگرفتی، دستگیر که چون تو دستگیر نیست دریاب...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 195
الهی آمدم با دو دست تهی ف سوختم به امید روز بهی، چه باشد اگر بر این دل خسته ام مرهم نهی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 194
الهی گاهی بخود نگرم گویم از من زار تر کیست، گاهی به تو نگرم گویم از من بزرگوار تر کیست ؟ بنده چون بهی خود نگرد بزبان تحقیر از کوفتگی و شکستگی خود گوید :
پُر آب دو دیده و پُرآتش جگرم
پُر باد...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 193
الهی مرا دردی است که بهی مباد پس این درد مرا صواب است، با خرسندی دردمندی به درد خود کسی را چه حساب است.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 192
الهی آنچه نا خواسته یافتنی است، خواهندهٔ آن کیست ؟ و آنچه از پاداش بر تر است پرسش در جنب آن چیست ؟ پس هر چه از باران منّت است بهار آن دمی است و دانش و کوشش محنت آدمی است.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 191
الهی تو در ازل ما را بر گرفتی و کسی نگفت که بردار، اکنون که بر گرفتی نه بگذار، و در سایهٔ لطف تو خود میدار.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 190
الهی گاه گریم که در اختیار دیوم از بس تاریکی بینم، باز ناگاه نوری تابد که جملهٔ بشریت در جنب آن ناپدید بود. خدایا از تو می گفتم و گاه از تو می نیوشیدم میان جُرم خود و لطف تو می اندیشیدم، کشیدا آنچه کشیدم...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 189
الهی به عنایت ازلی تخم هدایت کاشتی، به رسالت پیامبران آب دادی، به یاری و توفیق پروردی بنظر خود بار آوردی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 188
الهی یافته می جویم، با دیده در میگویم که دارم چه جویم، که می بینم چه گویم ؟ شیفتهٔ این جُست و جویم گرفتار این گفت و گویم، ای پیش از هر روز و جدا از هر کس مرا درین سوز هزار مطرف نه بس. خداوندا سزد که اکنون...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 187
الهی روزگاری تو را می جستم خود را می یافتم، اکنون خود را می جویم تو را می یابم ای محب را یاد و انس را یادگار، چون حاضری این جستن بچه کار ؟