مسیر جاری :
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
یتیمان جز دو چشم تر ندارند
به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده...
نه چندان درشتي کن که از تو سير شوند و نه چندان نرمي که بر تو دلير گردند....
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
من حسرت دیدار تو دارم به که گویم
از بهر تو من ابر بهارم به که گویم
غیر...
خوشا آنان که در بازار گیتی
خریدار وفا بودند و هستند
خوشا آنان که در راه...
نه چندان درشتي کن که از تو سير گردند و نه چندان نرمي کن که بر تو دلير شوند....
شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خره ! «ضرب المثل ايراني»
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 237
الهی هر کس بر چیزی است و من ندانم بر چه ام، بیمم آنست که کی دانسته شود که من کیم ؟
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 236
الهی این سُوز امروز ما درد آمیز است، نه طاقت بسر بردن و نه جای گُریز است، این چه تیغ است که جنین تیز است، نه جای آرام و نه روی پرهیز است.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 235
الهی کدام زبان به ستایش تو رسد ؟ کدام خرد صفت تو را بر تابد، کدام شکر با نیکویی تو برابر آید، کدا م بنده به گُذاران عبادت تو رسد. خدایا از ما هر که را بینی معیوب بینی، هر کردار بینی همه با تقصیر بینی،...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 234
الهی دانی که من به خود به این ورزم و نه بکفایت خود شمع هدایت افروزم از من چه آید ؟ و از کردار من چه گشاید طاعت من به توفیق تو خدمت بهدایت تو، توبهٔ من برعایت تو، شکر من بانعام تو، ذکر من بالهام تو همه...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 233
الهی به نشانت بینندگانیم به نامت زندگانیم، بفضلت شادانیم به مهرت نازانیم از جام مهر تو مست ماییم، به صید عشق تو در دام ماییم.
زنجیر معنبر تو دام دل ماست
عنبر ز نسیم او غلام دل ماست
در...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 232
الهی هر چند ما گُنه کاریم تو غفاری هر چند ما زشت کاریم تو ستاری، پادشاهان گنج فضل تو داری وبی نظیر و بی یاری سزاست که خطا های ما را در گذاری.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 231
الهی از خود تو هر مفلسی را نصیبی و از کرم تو هر درد مندی را طبیبی و از وسعت رحمت تو هر کسی را سهمی است. ای یار بارم ده تا داستان درد خود به تو پردازم، بر درگاه تو میزارم و در امید بینم تو مینازم یک نظر...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 230
الهی ای راهنما به کَرَم، فرو ماندم در حیرت یکدم آن کدام است ؟ دمی که نه حوا در آن گنجد نه آدم، اگر من آن دم بیابم چون من کیست ؟ بیچاره زنده ای که بی نفسش باید زیست.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 229
الهی هر چند از بد سزای خویش بدردم لیکن از مفلس نوازی تتو شادم. خداوندا من قدرو شان تو را ندارم و سزای تو را نا توانم و در بیچارگی خود سر گردانم و روز بروز بر زیانم. خدایا من کیستم که بر درگاه تو زارم یا...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 228
الهی دوستان تو سران و سرهنگانند و بی گنچ و خواسته تو نگرانند و بنام درویشانند و بحقیقت توانگران جهان ایشانند، درد ها دارند و از گفتن آن بیزبانند.