0
مسیر جاری :
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 257

الهی غافلانیم نه کافرانیم ف صمدأ ببرکت نواختگان حضرت تتو و ببرکت گُداختگان هیبت تو.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 256

الهی چون عزیزان بناز پرورده ما را فراموش کنند تو بر ما رحمت کن.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 255

الهی حاجت بسیار دارم و بر همه چیز توانایی آنچه میخواهم میتوانی که باین بنده برسانی و از شر ظالمان مرا برهانی ای رحمت تو دستگیر ما و ای کرم تو عذر پذیر ما، ای دانندهٔ هر حالی و شنوندهٔ هر شکوایی، ای مجیب...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 254

الهی شادی نمی شناختم می پنداشتم که شادم اکنون مرا چه شادی که شادی شناسی را بباد دادم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 253

الهی چون ما را در حجرهٔ بی شمع و چراغ مبتلا کنند ایمان ما را تو چراغ لحد ما گردانی، چون در معاملهٔ خود مینگرم سزاوار همه عقوبتها هستم و چون در کرم تو نظاره میکنم سزاوار همهٔ خداوندیها هستی.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 252

الهی چون بدانستم که توانگری درویشی است دوست درویشم چون وعدهٔ دیدار دوست کردی غلام دیدهٔ خویشم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 251

الهی گریخته بودم تتو خواندی ترسیده بودم بر خوان نشاندی ابتدا میترسیدم که مرا بگیری ببلای خویش، اکنون میترسم که مرا بفریبی عطای خویش.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 250

الهی نه نیستم نه هستم نه بریدم نه پیوستم نه بخود بیان بستم، لطیفهٔ بودم از آن مستم اکنون زیر سنگ است دستم
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 249

الهی زبانم در سر ذگر شد و ذکر سر مذکور، دل در سر مهر شد و مهر در سر نور جان در سر عیان شد از بیان دور.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 248

الهی فرمایی که بجوی و میترسانی که بگریز، مینمایی که بخواه و میگویی پرهیز.