0
مسیر جاری :
عارفانه

دلم رشحۀ بحر انعام توست

دلم رشحۀ بحر انعام توست چو ماهی، زبان زنده از نام توست ندارد فروغی ز خود مشتِ گل مگر پرتو فیضت افتد به دل...
عارفانه

راه گم کردم که اینجا آمدم

از همه جا رانده و وامانده ام می‌دهی آیا تو راهم؟ آمدم راه گم کردم که اینجا آمدم می کنی تو سر براهم؟ آمدم
عارفانه

در محضر تو جانان چیزی نگویم

در محضر تو جانان چیزی نگویم من آمدم پشیمان، چیزی نگویم وقتی که تو خبیری از روزگارم از لحظه های عصیان چیزی نگویم
عارفانه

رفت و آمدهای سائل را کریمان می‌خرند

رفت و آمدهای سائل را کریمان می‌خرند دیر هم حتی بیاید زود و آسان می‌خرند التماس چشم‌هایت را بکن تا تر شوند بیشتر از هرچه  اینجا چشم گریان می‌خرند
عارفانه

اشک‌هایم دوباره دانه دانه می‌افتد

اشک‌هایم دوباره دانه دانه می‌افتد مدتی کار من به تو شبانه می‌افتد سال‌ها فکر معصیت مرا زمینم زد رحم کن بر کسی که عاجزانه می‌افتد
عارفانه

کن کمک یا رب بمانم در صراط مستقیم

بعدِ حمد و بعدِ بسم الله الرحمن الرحیم می‌برم بر توپناه از شرِّ شیطان رجیم کن کمک یا رب بمانم در صراط مستقیم ای ملائک تا ابد بر درگه لطفت مقیم
عارفانه

جلوه هایی ز وقار است تضرع به خدا

جلوه هایی ز وقار است تضرع به خدا  بهترین راهِ فرار است تضرع به خدا  هدیه کن نامِ گرامیِ خدا را به دلت...  سببِ تاب و قرار است تضرع به خدا
عارفانه

دستی رسان بر یاری ام گم کرده راهم

پاکیزه ام کن ای خدا که روسیاهم پستم اسیرم بنده ای غرقِ گناهم کارِ تو باشد دستگیری ...جلوه ی عشق دستی رسان بر یاری ام گم کرده راهم
عارفانه

دستی بکش دستِ نوازش بر سرِ من

خشکیده ام خشکیده تر از برگِ زردم پُر کن ز جامِ اشک مولا ساغرِ من جایی بده در بینِ دامانت خدایا دستی بکش دستِ نوازش بر سرِ من
عارفانه

وا کن به رویم دربِ خانه دلبرِ من

ای مهربان تر از پدر از مادرِ من بنما ترّحم بر دو چشمانِ ترِ من رانده شدم از کلّ درهایی که رفتم... وا کن به رویم دربِ خانه دلبرِ من