0
مسیر جاری :
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 166

الهی این دل من کان حسرت است و تن من مایهٔ درد و غم خدایا نیارم گفت که اینهمه چرا بهره من، خداوندا ما نه ارزانی بودیم تا ما را بر گزیدی و نه نا ارزانی بودیم که به غلط بر گزیدی، بلکه به خود ارزانی کردی تا...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 165

الهی گاه میگویی فرود آی، گاه میگویی بگُریز، گاه فرمایی بیا، گاه گویی بپرهیز، خدای این نشان قربت است، یا محضرستاخیز ؟ هرگز بشارت ندیدم تهدید آمیز، ای مهربان بُردبار، ای لطیف نیک بار، آمد بدرگاه، خواهی به...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 164

الهی تا یگانگی بشناختم، در آرزوی بگداختم، کی باشد که گویم پیمانه بینداختم و از علایق وا پرداختم و بود خویش جمله در باختم کی باشد کین قفس بپروازم در باغ الهی آشیان سازم
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 163

الهی تا آموختن را آموختم، آموخته را جمله بسوختم، اندوخته را بر انداختم و انداخته را بیندوختم نیست را بفروختم تا هست را بیفروختم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 162

الهی از کَرَم تو همین چشم داریم و از لطف تو همین گوش داریم بیامُرز ما را که بس آلوده ایم به کردار خویش بس درمانده ایم به وقت خویش بس مغروریم به پندار خویش بس محبوسیم در سرای خویش باز خوان ما را بکَرم خویش...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 161

الهی عنایت تو کوه است و فضل تو دریا، کوه کی فرسود و دریا کی کاست، عنایت تو کی جست و فضل تو کی وا خواست، پس شادی یکی است که دوست یکتاست.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 160

الهی آتش یافت با نور شناخت آمیختی و از باغ وصال نسیم قرب بر انگیختی با آتش دوستی آب گل سوختی تا دیدهٔ عارف را دیدار خود آموختی.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 159

الهی کشیدید آنچه کشیدیم همه نوش گشت چون آوای قبول شنیدیم دانی که هرگز در مهر شکیبا نبودیم و بهر کوی که رسیدیم حلقهٔ در دوستی تو گرفتیم و بهر راه که رفتیم بر بُوی تو آن راه بُریدیم، دل رفت مبارک باد، گر...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 158

الهی نزدیک نفسهای دوستانی، حاضر دل ذاکرانی، از نزدیک نشانت میدهند و بر تر از آنی در دورت میجویند و تو نزدیکتر از جانی، ندانم که در جانی یا جانرا جانی نه این و نه آنی، جان را زندگانی مییابد تو آنی. خدایا...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 157

الهی از دو دعوی به زینهارم و از هر دو به فضل تو فریاد خواهم، از آنکه پندارم بخود چیزی دارم، یا پندارم که بر تو حقی دارم. خداوندا از آنجا که بودیم برخاستیم لیکن به آنجا نرسیدیم که خواستیم.