0
مسیر جاری :
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 222

الهی او که حق بدلیل جوید به بیم و طمع پرستد او که حق را باحسان دوست دارد روز محنت برگردد، او که حق را بخویشتن جوید نا یافته یافته پندارد.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 221

الهی عظیم شانی و همیشه مهربانی، قدیم احسان و روشن برهانی هم نهانی هم عیانی از دیده ها نهانی و جانها را عیانی نه به چیزی مانی تا گویم که چنانی، آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی آنی.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 220

الهی زندگی همه با یاد تو، شادی همه با یافت تو و جان آنست که در او شناخت تو است، خدایا موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر دلهای ذکر کنندگانی ازنزدیکت نشان می دهند و بر تر از آنی، از دورت می پندارند و نزدیکتر...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 219

الهی ای نا دریافته یافته و نا دیدهٔ عیان، ای در نهانی پیدا و در پیدایی نهان یافت تو روز است که خود بر آید ناگهان یابندهٔ تو نه بشادی پرداز نه باندوهان، بر سر ما را کاری که از آن عبارت نتوان.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 218

الهی دریغا که روزگار بر باد دادیم و شکر نعمت ولی نعمت نگُذاردیم، دریغا که قدر عُمر خویشتن نشناختیم و از کار دنیا به اطاعت مولا نپرداختیم، دریغا که عُمر عزیز بسر آمد و روزگار بگُذشت. ای خداوندان...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 217

الهی چون یتیم بی پدر گریانم ف درمانده در دست خصمانم، خستهٔ گناهم و از خوزشتن بر تاوانم، خراب عمر و مفلس روزگار، من آنم. خداوندا فریاد رس که از نا کسی خود بفریادم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 216

الهی بقدر تو نادانم و سزای تو را ناتوانم در بیچارگی خود سرگردانم، روز بروز بر زیانم، چون منی چون بود چنانم، و از نگریستن در تاریکی بفغانم که بر هیچ چیز هست ما ندانند چشم بر روزی دارم که تو بمانی و من نمانم...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 215

الهی ذکر تو بهرهٔ مشتاق است و روشنایی دیده و دولتی جان و آیین جهان یک ذرّه فزودن به دوستی از دو جهان است یک لحظه با دوست خوشتر از جان است پس یک نفس با دوست ملک جاودان است، عزیز آن بنده که سزاوار آنست این...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 214

الهی تو به یاد خودی و من بیاد تو، تو بر خواست خودی و من بر نهاد تو : سر سروران بستهٔ دام تو دل دلبران دفتر نام تو بیک دم دو صد جان آزاد را کند بنده یک دانه از دام تو بسا...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 213

الهی ای یادگار جانها و یاد رشتهٔ دلها، به فضل خود ما را یاد کن ف و بیاد لطفی ما را شاد کن.