مسیر جاری :
#پیام خداحافظی با ماه رمضان در راسخون
#پیام خداحافظی با ماه رمضان در مقالات
#پیام خداحافظی با ماه رمضان در فیلم و صوت
#پیام خداحافظی با ماه رمضان پرسش و پاسخ
#پیام خداحافظی با ماه رمضان در مشاوره
#پیام خداحافظی با ماه رمضان در خبر
#پیام خداحافظی با ماه رمضان در سبک زندگی
#پیام خداحافظی با ماه رمضان در مشاهیر
#پیام خداحافظی با ماه رمضان در احادیث
#پیام خداحافظی با ماه رمضان در ویژه نامه
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
منزلگه عشاق دل آگاه حسین است
بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است
از مردم...
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
تا ابد یاد عزیزان ز دل و جان نرود
جان اگر رفت ولی خاطر خوبان نرود
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
اسب و خر را كه يكجا ببندند، اگر همبو نشند همخو ميشند ! «ضرب المثل ايراني»
زکار زمانه ميانه گزين..... چو خواهي که يابي زخلق آفرين
دارم از پای بساط سفرهات پا میشوم
دارم از پای بساط سفرهات پا میشوم
بعد از این شبها خدایا باز تنها میشوم
دور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی
بعد از این سی شب دوباره غرق دنیا میشوم
بزم افطار و سحر برچیده شد
بزم افطار و سحر برچیده شد
تا هلال عید پاکان دیده شد
الوداع ای اشگ چشمان علی
الوداع ای نان و همیان علی
الوداع شبهای تقدیر و قضا
الوداع شبهای تقدیر و قضا
الوداع محراب و اشگ مرتضی
رفت شب های پر از سوز سحر
لیله القدر دل افروز سحر
خداحافظ ای روضه های سحر
خداحافظ ای روضه های سحر
نوای خدا و صفای سحر
دلم در پی دیدن یار بود
دعای فرج قبلِ افطار بود
الوداع ای نغمه های دلپذیر
الوداع ای نغمه های دلپذیر
الوداع ای افتتاح و ای مجیر
الوداع ادخل علی اهل القبور
الوداع ای جلوه ی شور و شعور
رفت دیگر یاعلی و یاعظیم
رفت دیگر یاعلی و یاعظیم
خواندن سی جزء قرآن کریم
نغمه ی اغفرلنا و ارحم لنا
وقت افطار و دعای ربنا
سی شب ماه خدا پایان رسید
فرصت خوب رهایی شد تمام
ماه عشق و آشتی ماه صیام
سی شب ماه خدا پایان رسید
ماه شوال المکرم شد پدید
در ماه خدا، خانه تکانی کردیم
در ماه خدا، خانه تکانی کردیم
همپای فرشته، مهربانی کردیم
جان را که اسیر تختهبند تن بود
در فرصت روزه، آسمانی کردیم
سی روز فضای سینه پر شد از دوست
«هو» گفتم و جان من شد از تن خالی
از حیله رنگ رنگ دشمن خالی
سی روز فضای سینه پر شد از دوست
از همهمه و هی هی «من، من» خالی
سی روز تو آسمان تبسم کردی
با ظلمت نَفس، با هوس جنگیدی
با هر چه که «من»، نَفس نَفس جنگیدی
سی روز تو آسمان تبسم کردی
ای روح پرنده! با قفس جنگیدی