0
مسیر جاری :
مهدوی

عشق در دولت مهدی است که معنا شدنی است

هیچ امید نداریم به تدبیر کسی غیر از او عشق در دولت مهدی است که معنا شدنی است مادرش درس به ما داد که تنها و غریب پشت در، بین گذر، یاری مولا شدنی است
مهدوی

بیا بیا گل نرگس عزای مادر توست

بیا بیا گل نرگس عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادر توست اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام فقط به خاطر لطف و عطای فاطمه است
مهدوی

غبار مقدم تو، توتیای چشمانم

غبار مقدم تو، توتیای چشمانم ز هجر تو شده ابری هوای چشمانم سحر که سفرۀ دل وا کنم به راز و نیاز فقط وصال تو باشد دعای چشمانم
مهدوی

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها دل هوای دیدن دل دار دارد جمعه ها صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان یار با ما وعده ی دیدار دارد جمعه ها
مهدوی

سفیر فاطمه با ذوالفقار آمدنی است

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند دلم به هجر تو آقا کنارآمدنی است به انتقام شهیدان عصر عاشورا سفیر فاطمه با ذوالفقار آمدنی است
مهدوی

چقدر وصف شما ای بهار ما را کشت

چقدر وصف شما ای بهار ما را کشت نیامدی، عطش انتظار ما را کشت نیامدی و زمین در ملال می پوسد میان چرخش این ماه و سال می پوسد
مهدوی

کاش می آمدی و با تو جهان گل می کرد

کاش می آمدی و با تو جهان گل می کرد از گلستان رُخت گلشنِ جان گل می کرد می شکفت از قدمت خنده به لب های زمین با تماشای حضورِ تو زمان گل می کرد
مهدوی

به راه مانده نگاهم بیا گل نرگس

گرفته قلبم  و آه، هم مدد مرا ندهد برای درد فراقت کسی دوا ندهد به راه مانده نگاهم بیا گل نرگس کسی به جز تو پناهی به بینوا ندهد
مهدوی

ای انتظار آخر چشم انتظار ها

در حسرت تو خون شده چشم نگارها ای انتظار آخر چشم انتظار ها ای آشنا تر از همه، این دیده کور باد نشناخته اگرچه تو را دیده بارها
مهدوی

گر به دادم نرسی می روم از دست، بیا

ای که دیدار تو رویای شب تار من است یک نگاه تو طبیب دل بیمار من است گر به دادم نرسی می روم از دست، بیا نامت آرامش این قلب گرفتار من است