0
مسیر جاری :
مهدوی

اشک به دامن آورم روز وشبان به یاد شه

اشک به دامن آورم روز وشبان به یاد شه              دجله به دجله، یم به یم ، نهر به نهر، جو به جو درد جنون عشق او می کِشدم به بحر و برّ شهر به شهر و ده به ده، درّه به درّه، کوه به کوه
مهدوی

می طلبم نشانه از هرکه، رهم نمی دهد

می طلبم نشانه از هرکه، رهم نمی دهد گفته به گفته ، دم به دم، دسته به دسته، سو به سو تا که کنم سراغ از او می گذرم به هر طرف    خانه به خانه، جابه جا، کوچه به کوچه، کو به کو
مهدوی

درد فراق یار را من به بیان و گفتگو

درد فراق یار را من به بیان و گفتگو شرح نمی توان دهم نکته به نکته، مو به مو جامه صبر بردرم چند در انتظار او قطعه به قطعه، نخ به نخ، تار به تار، پو به پو
مهدوی

لطفی کن و نپرس چرا عاشقت شدیم؟

لطفی کن و نپرس چرا عاشقت شدیم؟ حتماً دلیل داشت که ما عاشقت شدیم در حیرتم که عشق از آثار دیدن است ما کورها ندیده چرا عاشقت شدیم؟
مهدوی

بیا تو خود را نشان بده

بیا تو خود را نشان بده که دور تو گردم امام زمان اگر من رفیق بدی بوده ام رهی غیر راه تو پیموده ام
مهدوی

زهجر تو مولا کجا رو کنم

دگر از درت ای گل مصطفی مکن خوار طردم امام زمان بگو با غم تو چسان خو کنم زهجر تو مولا کجا رو کنم
مهدوی

نگاهی بفرما ز راه وفا

نگاهی بفرما ز راه وفا به رخسار زردم امام زمان اگر قلب ناز تو آزرده ام اگر آبروی تو را برده ام
مهدوی

به قلب غمینم صفایی بده

رسان جان زهرا(س) و جان علی(ع) دوایی به دردم امام زمان(عج) مریض تو هستم شفایی بده به قلب غمینم صفایی بده
مهدوی

فدای تو گردم امام زمان

فدای تو گردم امام زمان ببین آه سردم امام زمان منم بی نوا و نوایم تویی منم درد و رنج و دوایم تویی
مهدوی

عن قریب است که بر عمه خود گریه کند

عن قریب است که بر عمه خود گریه کند با صدایی که به هر گبر و مسلمان برسد از من خسته برید سوی رقیه پیغام مهدی فاطمه بر داد یتیمان برسد