مسیر جاری :
اصطلاحات آزادگان در اسارت (6)
براي سرگرمي و ساختن لحظاتي شاد در اردوگاه هاي مرگ عراق، برادران آزاده نوعي بازي را ابداع كرده بودند كه به وسيله جوراب انجام ميشد، به اين ترتيب كه با پرتاب كردن جوراب به آسمان خنده اجباري شروع ميشد و...
اصطلاحات آزادگان در اسارت (5)
حبّانه به ظرف سفالي نسبتاً بزرگي گفته ميشد كه ظرفيت60 ليتر آب را داشت. برادران آزاده از اين ظرف جهت نگهداري آب آشاميدني استفاده مي كردند. چنانچه بعضي از مواقع اين ظرف ميشكست - كه عمدتاً هم به دليل تهاجم...
اصطلاحات آزادگان در اسارت (4)
سفره هفت سيني بود كه با توجه به امكانات موجود در اردوگاه تدارك ديده شده بود. موادّي كه براي تزيين اين سفره مورد استفاده قرار گرفته بود بدين شرح است: سرنگ، سوزن، سيم خاردار، سبزه، سمّون (صمّون)، سطل، سنجاق.
اصطلاحات آزادگان در اسارت (3)
ظرف مستطيل شكلي بود به ابعاد 50 × 30 سانتيمتر كه براي گرفتن غذاي يك گروه از آن استفاده ميشدو عراقي ها هم هر چهار پنج سال يك بار آن را عوض ميكردند و در محاوره، اسرا به آن «قصعه» ميگفتند.
اصطلاحات آزادگان در اسارت (2)
در اردوگاه مسئوليتها و وظايف تقسيم شده بود و به رأي و انتخاب ساير برادران هر كسي مسئول انجام خدمتي بود. در اين رابطه، برادري هم مسئول نان بود و چون تلفّظ كلمه «صمّون» شبيه كلمه «صابون» است، لذا بعضي از...
اصطلاحات آزادگان در اسارت (1)
قبل از آغاز عمليات، در مواقعي كه آتش دو طرف سبك تر بود - خصوصاً در مناطق عملياتي غرب كشور كه عوارض طبيعي موجب كم شدن فاصله ما با مواضع دشمن مي شد - در فرصت هايي كه بچه ها به كمين مي رفتند، با نصب بلندگو...
خاطراتی از شیر مردان در بند (5)
يكي از دوستان هم اردوگاهي تعريف ميكرد: مدتها بود كه دلم از اسارت و از اعمال وحشيانه عراقيها گرفته بود. هر زمان كه از پشت سيمهاي خاردار به آسمان نگاه ميكردم يا پرندهاي را ميديدم كه در فضاي لاجوردي...
خاطراتی از شیر مردان در بند (4)
مهمترين مناسبت عيد نوروز بود نوروز آغاز بهار براي اسرا بسيار غم انگيز بود. اين غم ناشي از خاطرات فراواني بود كه از اين عيد ملي داشتيم . از كودكي از كفش و لباس نو از ماهي قرمز از تنگ بلوار از هفت سين و...
خاطراتی از شیر مردان در بند (3)
عراق دومين منطقه اى را كه براى نگهدارى اسرا انتخاب كرد شهر «موصل» بود. موصل با وجود اينكه در كردستان عراق واقع شده است اما همچون استان «الانبار» يكى از شهرهايى بود كه طرفداران حزب بعث و صدام در آن اكثريت...
خاطراتی از شیر مردان در بند (2)
در اردوگاه موصل پيرمرد بزرگوارى بود كه بعد از نماز صبح مى نشست و دعا مى خواند، بعثى هاى پليد هم اگر كسى بعد از نماز صبح بيدار مى ماند و تعقيبات مى خواند، خيلى متعرضش مى شدند. به هر حال، آمدند و متعرض حاج...