اصطلاحات آزادگان در اسارت (3)

ظرف مستطيل شكلي بود به ابعاد 50 × 30 سانتي‏متر كه براي گرفتن غذاي يك گروه از آن استفاده مي‏شدو عراقي ها هم هر چهار پنج سال يك بار آن را عوض مي‏كردند و در محاوره، اسرا به آن «قصعه» مي‏گفتند.
چهارشنبه، 14 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
اصطلاحات آزادگان در اسارت (3)
اصطلاحات آزادگان در اسارت (3)
اصطلاحات آزادگان در اسارت (3)
 
گردآورنده : حجت الله مومنی
منبع : راسخون


 

عنوان اصطلاح : قُصعة

ظرف مستطيل شكلي بود به ابعاد 50 × 30 سانتي‏متر كه براي گرفتن غذاي يك گروه از آن استفاده مي‏شدو عراقي ها هم هر چهار پنج سال يك بار آن را عوض مي‏كردند و در محاوره، اسرا به آن «قصعه» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : قرمزه

رجوع شود به «وضعيت قرمزه».

عنوان اصطلاح : قرص دردسر

يكي از براداران ايراني به نام فاضل موسوي كه عراقي ها نسبت به او حسّاسيت زيادي داشتند، به «قرص دردسر» مشهور شده بود، زيرا هر كسي كه به هر نحو با او تماس مي‏گرفت مورد شكنجه و بازجويي عراقي ها واقع مي‏شد.

عنوان اصطلاح : قرص بگير و بنشان

گاهي در وسط برگزاري مراسم گوناگون سرباز عراقي سر مي‏رسيد و مجلس به هم مي‏خورد و براي اينكه او متوجه اصل جريان نشود، يكي از اسرا خودش را به بيماري مي‏زد و از او خواهش مي‏شد كه برود از بهداري «قرص بگير و بنشان» و به اصطلاح نخود سياه بگيرد. وقتي سرباز عراقي به بهداري مراجعه مي‏كرد و بهيار ايراني اسم دارو را مي‏شنيد، او را مقداري معطل مي‏كرد تا برنامه تمام شود و بعد قرص سردرد به او مي‏داد كه براي بيمار ببرد.

عنوان اصطلاح : قرارهاي مقدّس

بين اسرا قرار گذاشته شده بود كه وقتي در آسايشگاهي نماز جماعت برگزار مي‏شد آسايشگاه كناري مأموران را آنقدر سرگرم كنند تا نماز به پايان برسد. به اين گونه قرارها «قرارهاي مقدّس» گفته مي‏شد.

عنوان اصطلاح : قرارگاه

به مجموعه اتاق نگهباني، زندان انفرادي و اتاق فرماندهي اردوگاه «قرارگاه» گفته‏ مي‏شد.

عنوان اصطلاح : قرار مقدّس

تلويحاً به وعده‏هايي گفته مي‏شود كه اسرا براي آموزش قرآن و درس و بحث اخلاق در اردوگاه با يكديگر مي‏گذاشتند تا جاسوسان متوجه نشوند.

عنوان اصطلاح : قدم بزن

اين كلمات را مسئول اردوگاه و ديگر سربازان عراقي تكرار مي‏كردند تا جايي كه وقتي سر و كلّه مسئول ادروگاه كه يك گروهبان دوم بود پيدا مي‏شد، بچّه‏ها مي‏گفتند «قدم بزن» آمد.

عنوان اصطلاح : قتلگاه

لقبي بود كه به اردوگاه بي‏نام و نشان موصل 16 داده شده بود كه محل دقيق آن مشخص نيست و گفته مي‏شود حدود 160 تن از آزادگان در آنجا بر اثر شكنجه و اعدام به شهادت رسيده‏اند.

عنوان اصطلاح : قبرستان گمنام (موصل5)

در اطراف شهر موصل استان نينوا چهار اردوگاه وجود داشت و در نزديكي آنها قبرستاني بود كه اسراي ايراني كه به شهادت مي‏رسيدند در آنجا دفن مي‏شدند.

عنوان اصطلاح : قاطع پاسداران

قاطع شماره 4 اردوگاه 10 رمادي به «قاطع پاسدارن» معروف بود كه نيروهاي سپاه و بسيج به منظور اعمال فشار بيشتر در آنجا نگهداري مي‏شدند.

عنوان اصطلاح : قاطع

به هر قسمت از اردوگاه كه شامل چند آسايشگاه مي‏شد قاطع مي‏گفتند و مجموع چند قاطع تشكيل كمپ را مي‏داد.

عنوان اصطلاح : قاطرنا

عراقي ها مي‏گفتند «قائدنا صدام حسين»، اسرا در جواب شعر مي‏دادند «قاطرنا صدام حسين».

عنوان اصطلاح : قاتل مرغان

لقبي بود كه به جندي قحطان مسئول عراقي آشپزخانه كمپ 7 داده شده بود. او آدم درشت اندامي نبود ولي خيلي پر خوراك و حريص بود. سهميه هر هفت هشت نفر يك مرغ كوچك در ماه بود كه تعدادي از آنها را همين قحطان برمي‏داشت و مي‏خورد و اين شامل حال خود عراقي ها هم مي‏شد. شعري نيز براي او جهت تمسخر درست كرده بودند كه: قحطان قحطان قحطان قاتل مرغان قاتل مرغان.

عنوان اصطلاح : فلك جماعت

بعد از لو رفتن جريان برگزاري نماز جماعت توسط منافقين بعثي‏ها براي تنبيه دسته‏جمعي، اقدام به ساختن يك فلك بزرگ كردند كه اسرا را به صورت پنج نفر پنج نفر به فلك مي‏بستند و شلاق مي‏زدند.

عنوان اصطلاح : فلاّح (كشاورز)

لقبي بود براي سرگرد عزّت احمد يونس كه بعد از سروان خليل مسئول اردوگاه رمادي شد و علاقه شديدي به كشاورزي و باغباني داشت و در اردوگاه نيز دستور داده بود اسرا باغچه‏اي درست كنند.

عنوان اصطلاح : فرمانده گردن شكسته

رجوع شود به «سروان گردن شكسته».

عنوان اصطلاح : فرعون

لقب يكي از سربازان عراقي.

عنوان اصطلاح : فتواي شيطاني

يكي از افسران عراقي مي‏گفت چون نمي‏شود با لباس و بدن خون‏آلود نماز خواند، بايد اسرا را آنقدر زد تا بدنشان خون آلود شود. ولي برادران بدون توجه به اين چيزها نماز خود را مي‏خواندند.

عنوان اصطلاح : فانيل

هر شش ماه يك بار زيرپيراهنهاي سفيدي بين برادران توزيع مي‏شد كه به «فانيل» معروف بود.

عنوان اصطلاح : فانوس اضطراري

در شب كه تاريكي مطلق بر آسايشگاه حاكم مي‏شد، يكي از برادران به وسيله قوطي كمپوت و بند كفش به اصطلاح فانوسي درست كرده بود كه اسرا در مواقع اضطراري از قبيل بيماري و غيره از آن استفاده مي‏كردند و به آن «فانوس اضطراري» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : فارس اصيل

در يكي از اردوگاه ها ملاك و معيار شكنجه كميِ موي سر بود. چون آنها معتقد بودند كسي كه موهايش ريخته از فارسهاي اصيل و دشمن درجه يك بعثي‏ها و امّت عرب است.

عنوان اصطلاح : غلام حرامي

«غلام كنگري» از برادران آزاده نوجوان بود كه به خاطر سنّ كم، او را به اردوگاه بين القفسين برده بودند. او كه فرد شجاع، باهوش و زيركي بود، در مدتي كوتاه توانست با فراگيري زبانهاي عربي، انگليسي و فرانسوي براحتي به اين سه زبان صحبت كند. در اواخر اسارت وقتي غلام را به اردوگاه 17 تكريت تبعيد كردند، به اتفاق آراء به عنوان ارشد آسايشگاه انتخاب شد و علي رغم سنّ كم، توانست بخوبي از عهده مديريت آسايشگاه برآيد. او با اجراي نقشه‏هاي ماهرانه‏اي، به كمك ديگران توانست تغيير و تحوّلات عمده‏اي در ظاهر آسايشگاه ايجاد كند، بطوريكه يك روز صبح وقتي نگهبان عراقي آسايشگاه 5 جهت گرفتن آمار وارد آسايشگاه شد، فكر كرد كه اشتباهي آمده است و با ديدن غلام كه ارشد آسايشگاه بود، با تعجب و حيرت به عربي پرسيد: اينجا آسايشگاه 5 است؟! و غلام نيز با خنده جواب داد: بله. به خاطر اين قبيل شيرينكاري‏ها، او در بين عراقي ها به «غلام حرامي» معروف شده و بارها نيز مورد تشويق حاج آقا ابوترابي قرار گرفته بود.

عنوان اصطلاح : غسل نرمشي

در بعضي از اردوگاه ها براي استحمام به طور كلّي آب گرم وجود نداشت و در سوز سرما بعضي برادران كه براي غسل مراجعه مي‏كردند، پس از شستن نيمي از بدن، در حالي كه صداي به هم خوردن دندانهايشان از سرما به گوش همه مي‏رسيد، با مقداري نرمش و بالا و پايين پريدن، گرم مي‏شدند و بعد غسل سمت ديگر بدنشان را انجام مي‏دادند.

عنوان اصطلاح : غسل التماسي

در بعضي اردوگاه ها گاهي مسئول حمّام كه گماشته عراقي ها بود، از حمّام رفتن بچّه‏ها جلوگيري مي‏كرد و از آنجا كه بعضي بچّه‏ها بايد به حمّام مي‏رفتند، مجبور بودند پيش مسئول حمّام التماس كنند تا بگذارد آنها به حمّام بروند. به همين خاطر اسرا اسم اين نوع غسل را «غسل التماسي» گذاشته بودند.

عنوان اصطلاح : غروب عاشورا

كنايه از وقت شكنجه و احتمال حمله باتوم به دستها.

عنوان اصطلاح : غروب جاويدان

منافقين نام يكي از خيانتهاي خود به ميهن اسلامي را عمليات «فروغ جاويدان» گذاشته بودند كه ظاهراً عمليات مرصاد خودمان بود، ولي از آنجا كه اين عمليات بيشتر موجب نابودي آنها شد، اسرا آن را «غروب جاويدان» نام نهادند.

عنوان اصطلاح : عيدكم سعيدا

در ايامي كه عيد يا مناسبت خاصي بود، مزدوران بعثي و يا منافقين كه به اردوگاه مراجعه ميكردند، براي تضعيف روحيه اسرا و طعنه زدن ميگفتند: عيدكم سعيد ايران رفتن بعيدا. يعني اينكه عيد شما مبارك باد ولي بازگشت به ايران بعيد است.

عنوان اصطلاح : عمو علي

در نامه نگاريهاي اسرا با ميهن اسلامي و يا در محاوره‏هايي كه احتمال خطر و سانسور دشمن وجود داشت، لفظ «عمو علي» به نيّت مقام معظّم رهبري حضرت آيت الله العظمي سيّد علي خامنه‏اي نگاشته و يا گفته مي‏شد.

عنوان اصطلاح : علي كابلي، علي كافر (جندي آمريكايي)

اين القاب به سرباز و نگهبان اردوگاه تكريت 11 تعلق داشت كه در قساوت و وحشيگري دست بسياري از افسران بعثي را از پشت بسته بود و به همين جهت او را «علي آمريكايي» مي‏ناميدند.

عنوان اصطلاح : علي اصغر اردوگاه

به نوجواناني كه به اسارت دشمن درآمده و جزو كم سن و سال‏ترين اسرا بودند «علي اصغر اردوگاه» لقب مي‏دادند.

عنوان اصطلاح : علي آمريكايي

در اردوگاه 11 يكي از عراقي ها كه خيلي اسرا را مورد آزار و اذيت قرار مي‏داد، نگهباني بود به نام علي كه بچّه‏ها به او «علي آمريكايي» مي‏گفتند و يك قاتل به تمام معني بود. او هميشه كابلي به دست مي‏گرفت و از آسايشگاه 8 به بعد همه را مي‏زد، انگار جنون كتك زدن داشت. يكي از افتخارات او اين بود كه توانسته بود چندين بار كابل نو را پاره كند. يك بار عده‏اي از بچّه‏ها دور هم نشسته بودند و در اين مورد كه چند روزي است علي آمريكايي ديگر كابل به دست نمي‏گيرد، صحبت مي‏كردند و كنجكاو بودند كه دليل آن را بدانند. در همين هنگام آن خبيث مثل اجل معلّق سر رسيد و ميلگردي را از پاچه شلوارش در آورد و در حالي كه نيشخند مي‏زد، گفت: خوب: ... از اين به بعد ديگر ميلگرد.

عنوان اصطلاح : عقيل سياه

لقبي بود كه به گروهبان عقيل درجه‏دار و مسئول قاطع 1 كمپ 10 داده شده بود كه نسبت به ساير مسئولان عراقي، اخلاقي ملايم‏تر داشت. چند بار نيز او را در حال نماز ديده بودند. در ماه رمضان سال 65 در يك شكنجه همگاني، عقيل سياه بعد از ضرب و شتم يكي از اسرا، شلاّق را به يكي ديگر از سربازان عراقي داد و گفت: ديگر تو بزن، من روزه دارم.

عنوان اصطلاح : عزّت كچل

رجوع شود به «شغال زرد».
عنوان اصطلاح : عبدلي
رجوع شود به «ابولي».
عنوان اصطلاح : عبدالله
رجوع شود به «بابا بزرگ».

عنوان اصطلاح : عبدالجن

به شكنجه گران و سربازان مزدور عراقي اطلاق مي‏شد.

عنوان اصطلاح : عابد تلفنچي

يكي از سربازان بعثي به نام عابد چون مدام انگشتش در دماغش بود، لذا اسرا او را با نام «عابد تلفنچي» مي‏شناختند.

عنوان اصطلاح : طرف داره مي‏سوزه

هر زمان كه رزمندگان اسلام در جبهه‏هاي نبرد پيروزي بدست مي‏آوردند، عراقي ها بدون دليل دست به وحشيگري و ضرب و شتم و شكنجه اسرا مي‏زدند. در چنين مواقعي بود كه جمله «طرف داره مي‏سوزه» ورد زبان همه مي‏شود و گواهي بود بر پيروزي رزمندگان اسلام.

عنوان اصطلاح : طارق ذليل

لقبي كه به عنوان كنايه به طارق عزيز وزير امور خارجه عراق اطلاق مي‏شد. تلويزيون موجود در اردوگاه، مذاكرات و سفرهاي طارق عزيز را به كشورهاي عربي و غربي براي جلب حمايت و گرفتن كمكهاي مادّي و نظامي نشان مي‏داد. در مذاكرات صلح سه جانبه در سازمان ملل نيز تلويزيون چهره عصبي و ناراحت او را نشان مي‏داد كه سيگار مي‏كشيد و با كراواتش بازي مي‏كرد.

عنوان اصطلاح : ضدّ شورش

رجوع شود به «رضا شاه ملعون».

عنوان اصطلاح : ضدّ زنگ

به نوعي آش اطلاق مي‏شد كه محتوي ربّ گوجه و يا پوست گوجه فرهنگي و آب بود و خاصيت ديگري نداشت.

عنوان اصطلاح : ضدّ دين

عزّالدين افسر اطلاعاتي خشن و كافر زندان بغداد در ميان اسرا به «ضدّ دين» معروف بود.

عنوان اصطلاح : ضابط وصله‏اي

يكي از افسران عراقي به علت چاقي زياد مجبور بود وصله بزرگي به شلوارش اضافه كند و به همين دليل در بين اسرا به «ضابط وصله‏اي» معروف شده بود.

عنوان اصطلاح : ضابط ژاپني

رجوع شود به «ژاپني».

عنوان اصطلاح : ضابط برقي

افسر عراقي كه مسئول شكنجه از نوع شوك برقي بود، در ميان اسرا به «ضابط برقي» مشهور شده بود.

عنوان اصطلاح : صيدليّه

به مكاني كه ويژه نگهداري دارو و اقامت بهيار اردوگاه و درحقيقت داروخانه بود، مي‏گفتند ولي جز چند قرص مسكّن و اعصاب چيز ديگري در آن نبود.

عنوان اصطلاح : صندوق قرض الحسنة اسارتي

در اسارت مقداري پول و يا برگ ويژه‏اي به ارزش چند فلس (واحد پول عراق) به اسرا پرداخت مي‏شد تا با آن خريدهاي ضروري خود را از عراقي ها انجام دهند، اما آنها با اين پول، صندوق قرض‏الحسنه‏اي به نام «صندوق قرض الحسنه اسارتي» براي كمك به بيماران و افرادي كه نياز مبرم به پول داشتند، تشكيل داده بودند. البته اين حقوق، ويژه اسراي ثبت نام شده توسط صليب سرخ بود.

عنوان اصطلاح : صمّون

نوعي نان عراقي بود كه شباهت به نان ساندويچ در ايران داشت. در اردوگاه سهميه هر نفر در طول روز يك الي دو عدد از اين نان بود كه اكثر اوقات بسيار خشك و سفت و يا خمير بود.

عنوان اصطلاح : صلوات پشتيباني

يكي از برنامه‏هايي كه در اردوگاه رايج بود ذكر و نذر صلوات براي سلامتي امام و پيروزي رزمندگان اسلام بود كه البته به صورت مخفيانه انجام مي‏شد و در يك مورد نُه ميليون صلوات فرستاده شد.

عنوان اصطلاح : صف مرگ

منظور از «صف مرگ» يا تونل گوشتي، ديوار مرگ، تونل وحشت و تونل مرگ استقبالي بود كه عراقي ها در ابتداي ورود اسرا از آنها بعمل مي‏آوردند، به اين ترتيب كه از دو طرف صف مي‏كشيدند و با كابل و باتوم و شيلنگ و ... از اسرايي كه مي‏بايست به اجبار از مقابل آنها بگذرند، پذيرايي مي‏كردند.

عنوان اصطلاح : صدام خاليه

عراقي ها از اسرا مي‏خواستند كه در مقام تمجيد از صدام يزد كافر شعار «صدام غاليه» را سر دهند، ولي اسرا همگي با شوق و خنده يكصدا فرياد مي‏زدند «صدام خاليه»، مقصودشان توخالي و پوشالي بودن صدام بود.

عنوان اصطلاح : صد حال به اين حالها

موقعي كه به برادري حال دعا دست مي‏داد. به شوخي به او گفته مي‏شد «صد حال به اين حالها.

عنوان اصطلاح : صابون تايدي

به علت كمبود صابون و به دليل نياز مبرم به رعايت مسائل بهداشتي، اسراي ايراني با مقدار كمي آب، سهميه تايد خود را با موادّي ديگر به حالت خميري سفت و قالبي در مي‏آوردند و از آن به عنوان صابون در شستشو و استحمام به منظور صرفه‏جويي در مصرف صابون استفاده مي‏كردند.

عنوان اصطلاح : شيطان ناطق

راديو تلويزيون عراق در ميان اسرا به نام«شيطان ناطق» معروف شده بود.

عنوان اصطلاح : شيريني اسارتي

رجوع شود به «حلواي اسارتي».

عنوان اصطلاح : شيرو

يكي از سربازان بسيار نادان اردوگاه شخصي بود به نام جندي مظفّر كه اعمال وحشيانه و گاه جاهلانه‏اي از او سر مي‏زد و چون كارهايش بي‏شباهت به كارهاي شخصيت سريال تلويزيوني سلطان و شبان نبود، بدين جهت بچّه‏ها به او «شيرو» مي‏گفتند . از جمله كارهاي جاهلانه او يكي اين بود كه مي‏گفت در هنگام سجده نماز نبايد سر را روي خاك و مُهر گذاشت بلكه بايد به آسمان نگريست چون خدا در آسمانهاست.

عنوان اصطلاح : شير بي وفا

در داخل آسايشگاه شير آبي بود كه اكثر مواقع آب در آن جريان نداشت و قطع بود. بدين جهت بچّه‏ها به آن «شير بي‏وفا» لقب داده بودند.

عنوان اصطلاح : شيخ بغدادي

لقبي بود كه به شيخ علي تهراني، روحاني نماي فراري از ايران و خائن به انقلاب، داده شده بود.

عنوان اصطلاح : شوربا

نوعي آش بود كه عراقي ها گاه به عنوان صبحانه به اسرا مي‏دادند. اين آش محتوي مقداري عدس و آب بود و چيز ديگري در آن يافت نمي‏شد.

عنوان اصطلاح : شورا

شوراي اردوگاه متشكّل از مسئولان و معاونان آسايشگاهها و ديگر اشخاصي بود كه به نمايندگي از طرف ساير اسرا در زمينه امور روزمرّه و موارد حسّاس از قبيل شورش و قضاوتها تصميم‏گيري مي‏كردند.

عنوان اصطلاح : شهردار

رجوع شود به «ثواب جمع كن‏ها».

عنوان اصطلاح : شميش

اين واژه به ظرفي اطلاق مي‏شد كه به علت نبودن دستشويي در آسايشگاه‏ها از آن بدين منظور استفاده بعمل مي‏آمد.

عنوان اصطلاح : شليل

جندي شليل سرباز عراقي چون قيافه‏اي عبوس و مرموز داشت، بچّه‏ها به تمسخر او را «جندي شليل» مي‏ناميدند.

عنوان اصطلاح : شلغم

لقبي بود براي سرباز عراقي به نام «جندي الناس».

عنوان اصطلاح : شكارچي

لقب يكي از افسران عراقي بود كه هميشه مخفيانه و به طور مرموز به دنبال كساني مي‏گشت كه در گوشه و كنار اردوگاه به ورزش يا مطالعه و يا عبادت مي‏پرداختند.

عنوان اصطلاح : شغال زرد (عزّت كچل)

لقبي بود براي عزّت ابراهيم معاون صدام. البته گروهي ديگر از برادران او را «عزّت كچل» مي‏خواندند و بيشتر در محاوره، به منظور لو نرفتن جريان، اين گونه صحبت مي‏كردند.

عنوان اصطلاح : شعر خواني

كنايه از برگزاري مراسم نماز جماعت.

عنوان اصطلاح : شجره‏نامه

عراقي ها براي شناسايي افراد به نام و نام‏خانوادگي اكتفا نمي‏كردند و مي‏بايست نام پدر و پدر بزرگ نيز روي كارتهايي كه به سينه اسير الصاق مي‏شد، نوشته شود و اسرا اين كارتها را به كنايه «شجره‏نامه» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : سيّدي اسب

اين لقب يكي از سربازان عراقي بود كه از لحاظ اخلاق و روحيات شباهات زيادي به اسب داشت، لذا اسرا به او لقب «سيّدي اسب» داده بودند، چون مي‏بايست به سربازان «سيّدي» گفت.

عنوان اصطلاح : سيّد لوله

يكي از سربازان عراقي كه لوله كش اردوگاه بود، چون در هنگام عصبانيت با لوله اقدام به ضرب و شتم اسرا مي‏كرد، بچّه‏ها اسمش را «سيّد لوله» گذاشته بودند.

عنوان اصطلاح : سيّد صمّون (نان آقا)

رجوع شود به «نان آقا».

عنوان اصطلاح : سيّد الرئيس يا سرهنگ ستاد

يكي از اعضاي شوراي اردوگاه تكريت 11 برادري به نام سيّد عباس شيراني بود كه بعد از پايان جلسه، مأمور انتقال تصميات شورا به اسرا و مسئولان امور اجرايي اردوگاه بود و بچّه‏ها به او «سيّد الرئيس» يا «سرهنگ ستاد» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : سيّاره الرزّاق

اين لغت عربي به ماشين ايفايي اطلاق مي‏شد كه آذوقه روزانه اسرا را مي‏آورد.

عنوان اصطلاح : سيم خاردار

لفظ و رمز اعلام خطر.

عنوان اصطلاح : سيم بان

عراقي ها به منظور تضعيف روحيه معنوي اسرا از بلندگوهاي اردوگاه نوارهاي مبتذل پخش مي‏كردند و صداي گوشخراش آن نيز بسيار اعصاب خردكن بود. يكي از اسرا به منظور ساكت كردن بلندگوها با سوزني، دو تكّه سيم بلندگو را به هم اتصال مي‏داد و در نتيجه صداي بلندگو قطع مي‏شد و به هنگام ورود نگهبانان، سوزن را بر‏مي‏داشت و عراقي ها هم متوجه اين نكته نمي‏شدند. به همين جهت بچّه‏ها به او «سيم‏بان» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : سيگار چاي

بعضي از اسرا كه وابستگي شديدي به سيگار داشتند در مواقعي كه سيگار در دسترس نبود از چاي خشك سيگار درست مي‏كردند و به آن «سيگار چاي» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : سيفون (گراز، قلي)

لقبي بودكه به صدام حسين كافر اختصاص داشت و در صحبت‏هاي محاوره‏اي كه ميان اسرا ردّ و بدل مي‏گشت، به منظور متوجه نشدن خائنان و عراقي ها، از لفظ «سيفون» استفاده مي‏شد. شنيده شد كه در عمليات كربلاي 5، به خاطر حسّاسيت نبرد، صدام دستور داده بود سربازان دو كمربند ببندند و به همين جهت بين بچّه‏ها شايع شده بود كه سيفون گفته دو تا كمربند ببنديد.

عنوان اصطلاح : سي ياسي

به معني كلمه «سياسي» كه در نوشته‏ها بكار مي‏رفت.

عنوان اصطلاح : سوزن اسارتي

سوزن در اردوگاه ها وسيله‏اي ممنوعه به شمار مي‏رفت و اسراي ايراني با تيز كردن نوك سيم خاردار و يا تراشيدن تكّه‏هاي نازك استخوان مرغ، براي دوخت و دوز درست مي‏كردند و به آن «سوزن اسارتي» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : سه راه سرگردان

برادران آزاده اوقاتي را كه به منظور هواخوري در محوّطه اردوگاه مي‏گذراندند، دقايقي را هم به قدم زدن مي‏پرداختند و بعضاً مشاهده مي‏شد كه برادران در قالب گروه‏هاي چند نفري مشغول صحبت و پياده‏روي در محوّطه هستند، لذا هر كس يا هر گروهي از سمتي در حركت بود. در قسمتي از اردوگاه جايي بود كه اكثراً قدم زدن برادران و مسير پياده‏رويها به آنجا ختم مي‏شد و در نتيجه عزيزان آزاده وقتي به آن مكان مي‏رسيدند، دوباره عقبگرد مي‏كردند و مسير آماده را باز مي‏گشتند. از اين رو آن مكان (سه راه مورد بحث) به «سه راه سرگردان» معروف شده است.

عنوان اصطلاح : سلطان و شبان

يكي از منافقين اردوگاه كه عراقي ها او را فرمانده اردوگاه كرده بودند، دوستي داشت كه هميشه با او بود و با او قدم مي‏زد و يكديگر را ترك نمي‏كردند و لذا بچّه‏ها به آن دو لقب «سلطان و شبان» داده بودند.
ادامه دارد .....
منبع:سایت نوید شاهد

 


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.