0
مسیر جاری :
آسمان پیما شعر

آسمان پیما

مادرم مهماندار عاشق پرواز است خواهرم دانشجو پدرم جانباز است
برای گل نرگس شعر

برای گل نرگس

ای گل ناز خدا حس زیبای شکفتن داری؟! در کدامین بستان؟در کدامین ساعت؟ کاش در لحظه‌ی زیبا شدنت، من باشم
سپاس شعر

سپاس

از حقایق عالم می‌شود به ما الهام می‌رسید به انسانها از پیمبران، پیغام آفریدگارم گفت رمز و راز بسیاری او به بندگان آموخت
عطر نیایش شعر

عطر نیایش

پروانه سبز دعایم پرزد زروی موج دریا از باغ لب هایم جدا شد پرواز کرد رفت بالا یک چشمه از پروانه‌ها بود آنجا کنار ماه و خورشید
روزها شعر

روزها

صبح یک روز اردیبهشتی توی یک باغ بر درختی تنومند روی یک شاخه‌ی نرم و نازک پیش یک برگ
سکوت شعر

سکوت

رود شعر تازه‌ای سرود روی خاک، شعر تازه را نوشت خاک شد بهشت!
باغ تماشا شعر

باغ تماشا

هفت آسمان می‌شد پریشانت وقتی که می‌خندید لب‌هایت در قاب این دنیا نمی‌گنجید زیبایی لبخند گیرایت
بی‌تو شعر

بی‌تو

بی‌تو باز، شهر پر از دود شد گریه‌ها، اشک‌ها، جوی شد، رود شد کودکی زخم شده سینه‌اش خرد شد، چشمه آیینه‌اش
وقت آشتی شعر

وقت آشتی

من، قهر تو، قهر تا ابد الدهر، قهر خنده و بازی تمام والسلام!
بی‌تاب‌تر از موج شعر

بی‌تاب‌تر از موج

روشن‌تر از ماه و ستاره هفت آسمان را دیده بودی مثل پرستوهای عاشق پرواز را فهمیده بودی