0
مسیر جاری :
بانوی مهربان شعر

بانوی مهربان

امشب دوباره عقربه ی ساعت دلم درجستجوی ثانیه ی با تو بودن است از راه دور می تپد و تیک و تاک آن معنای از تو خواندن و از تو سرودن است
بیا ببین شعر

بیا ببین

نگاه می‌کنی به من ‏ ‏منی که رو به روی آینه‏ مقابل نگاه تو نشسته‌ام ‏ نگاه می‌کنم به تو ‏
شرم شعر

شرم

در آواز باران و نوازش خورشید گل نداده ام هفته ها و روزهاست شرمسارم از گلدان شمعدانی ام
دور سفره ی خدا شعر

دور سفره ی خدا

خدا سایه ی ابر را از سرِ درخت سایه ی درخت را از سرِ زمین کم نمی کند
خدا شعر

خدا

می شود اینجا خدا را خوب دید در نگاه ساکت پروانه ها رد سبز پاش را دنبال کرد در تمام کوچه ها و خانه ها
اذان شعر

اذان

می رسد به گوش من یک صدای مهربان یک صدا که می برد دل مرا به آسمان
آواز گالش * شعر

آواز گالش *

باز هم پیچیده توی کوچه ها بوی خوب ربنا ، عطر دعا باز ماه روزه ، ماه دوستی ست بچه ها هستند مهمان خدا
یکی یکی شعر

یکی یکی

آفریده شد ریشه از درون خاک ساقه روی ریشه ها شاخه از تن درخت برگ روی شاخه ها
ماه مدرسه شعر

ماه مدرسه

ماه مهر اومده ماه مدرسه پاشو بچه دیگه تنبلی بسه نبین اینقد کارتنای ژاپنی شبا هی خوابای بد بد می بینی
انار غمگین شعر

انار غمگین

دل مادر انارغمگینیست که ترک خورده است در دستم با دل ترد او چرا گاهی مثل یک تکه سنگ بد هستم؟!