امشب دوباره عقربه ی ساعت دلم درجستجوی ثانیه ی با تو بودن است
از راه دور می تپد و تیک و تاک آن معنای از تو خواندن و از تو سرودن است
در این گذشت ثانیه ها گم نمی شود وقتی تمام هستی من میهمان توست
وقتی هوای این دل بارانی ام کنون حال و هوای صحن تو و آستان توست
شک نیست نبض ثانیه ها با تو می زند هرجا که نام سبز تو بر لب نشسته است
هر جا که دست های غریبانه ی کسی دل را به بند بند ضریح تو بسته است
هر جا که چشم های کسی خیس اشک شد هرجا دلی تپید و به یاد تو زنده گشت
هر جا که بغض های به جا مانده کسی رفت و تمام تلخی آن نوش وخنده گشت
بانوی مهربان همه دل شکستگان عطر حریم پاک تو اعجاز می کند
تنها نگاه ناب شما آفتاب مهر صدها گره ز کار جهان باز می کند
بی اذن چشم های شما دل نمی کنم از آستان آبیتان ای بهار "قم"
دستم بگیر تا که بماند دلم کنون در شهر پر صفای شما در دیار "قم"
سیده فرزانه کوهبنانی نژاد