مسیر جاری :
حکمت | چوبش را می خوری / حجت الاسلام رنجبر
طرف میگه خدایا فلانی رفیق چندین ساله من بود. ما با هم ندار بودیم، ما سر یه سفره بودیم،ما دستمون توی یه کاسه بود، دائم با هم آمد و شد و رفت و آمد داشتیم، رفیق گرمابه و گلستان بودیم، ولی کلاه سرم گذاشت.
اصلا...
حکمت | تاریکی ها را روشن کن / حجت الاسلام رنجبر
شما به یک کلبه تاریک برسی چه می کنی؟ با کلبه برخورد می کنی؟ کلبه را می کوبی؟ یا با تاریکی برخورد می کنی؟ میری یه شمعی، فانوسی، چراغی میاری اون تاریکی را از بین میبری؟ کدام؟ پریروز سر سفره بچه شما یه...