مسیر جاری :
مهمان ناخوانده
عاشق خانهی ماست
به گمانم باران
چون که ناخوانده شده
این طرفها مهمان
در امتداد سحر
باز هم در گوشهای از آسمان
میزند لبخند ماه مهربان
آیههای نور در طول سحر
عرض دل را میبرد تا بیکران
آیینهدار باران
گفتم به وقف که مرا کردهای محروم
از بخشی از ارثیهی نیاکانم
بخشی زمزرعه، یک قطعه از جالیز
سهمی هم از ثمر باغ و بستانم
قدم بزن
دلم اگر گلیست
که تشنه مانده است
اگر قناریست
ولی نخوانده است
قلب آسمانی
میان قبلم انگار
دو تکه آسمان است
و بین این دو تکه
پُلِ رنگینکمان است
نرگس
دفتر انشای نرگس خواندنیست
دفتری با قصههای ماندگار
آسمان کوچک دفترچهاش
یک افق دارد به اسم انتظار
وصف او
هر چه از خدا گویم
اندک است و ناچیز است
گر چه قلبم از مهرش
شادمان و لبریز است
اولین آیینه
لبخند، بال و پر زنان
روی لبهای ابیطالب نشست
خوب یادم هست که قنداقهای
داشت غرق بوسه میشد روی دست
بر زمین بال فرشته پهن بود
آسمان، شعر امامت میسرود
غنچهای در قلب کعبه میشکفت
جمعه و دعا
بی اثر شده
این دعای ما
روز و شب تو را
چشم ها دیدنش را نتوانند
آفریدگار پاک
آفریده انسان را
بعد از آن به آن داده
عقل و دین و ایمان را