مسیر جاری :
سخن آوا | ارباب خوبم (استاد عالی)
آقایی به نام «برقعی» بود که هر دفعه به منزل حاجآقا جعفر مجتهدی میرفت و نیم ساعتی روضه میخواند؛یک دفعه بعد از اینکه روضه تمام شد، فورا آماده شد برای رفتن؛ آقای مجتهدی به ایشان فرمود، بشین آقاجان، بعد...
سخن آوا | چای روضه (استاد بندانی نیشابوری)
استاد بندانی نیشابوری نقل میکند: چند وقت پیش زندان لنگرود قم دو جلسه برای زندانیان منبر رفتم، بعد از چند ماه یک نفر به بنده مراجعه کرد و گفت: من دزدم ... .
روزی که شما منبر داشتید با یکی از دوستان...
سخن آوا | دعا برای زائرین و گریهکنندگان (استاد انصاریان)
در کامل الزیارات نقل شده که امام حسین(علیهالسلام) تمام گریهکنندگانش را می بیند، همان لحظه، حتی اگر یه نفر توی خیابون بگوید: السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ...
و حضرت نیز به او دعا میکند و از خداوند...
سخن آوا | همسفر اربعین (استاد معاونیان)
حال که ای همسفر! بیتو سفر میکنم/ زادِ ره خویش را، خون جگر میکنم
تیره کنم صبح را، شعله زنم شام را/ زآن که شب خویش را، بیتو سحر میکنم
بیکفن و چاکچاک، پیکر تو نقش خاک / چاک به دل میزنم، خاک به...
سخن آوا | تسخیر قلوب (استاد رفیعی)
حسین جان چه کردهای ؟ چطور این قلبها را تسخیر کرده ای؟
در پیاده روی اربعین، پیرزنی از مردم پذیرایی می کرد با یه بسته خلال دندان؛ میگفت یکی یکی بردارید تا اسم من هم در لیست پذیرایی کنندگان اربعین...
سخن آوا | بهانهی بابا (استاد مومنی)
بچههای معراجالشهداء تهران نقل کردند که: وقتی جنازهی شهید را آوردیم وسط حسینیه، خانوادهاش دور جنازه را گرفتند؛ دختر شهید محاسن بابا را مرتب کرد و گلها را دور سر پدر چید و پدرش را بوسید؛ بچههای...
سخن آوا | بابا! حرفی بزن (استاد عالی)
حضرت رقیه (سلام الله علیها) دید، عمهجانش داره با یه «سر بریده» حرف میزنه؛ می فهمید جریان چیه، اما هیچ حرفی نمیزد و فقط تو خودش میریخت؛ یه دفعه حضرت زینب چشمش به این طفل کوچک افتاد به خطاب به سر بریده...
سخن آوا | دلت بسوزه؛ اربعین؛ کربلا (استاد پناهیان)
جوونااا ! یه کم اذیتتون کنم؟ ... راستی ! شما چرا اربعین نرفتید کربلا؟! جاتون خالی بود... خیلی قشنگ بود ... دلتون بسوزه ... می دونید ما اربعین کجا رفتیم ... ؟
سخن آوا | دلی پر درد (استاد علوی تهرانی)
وجود نازنین امام سجاد (علیهالسلام) بعد از واقعه کربلا تا آخر عمر گریه کرد؛ به هر مناسبت و بهانهای گریه می کرد تا خط و حد گریه بر امام حسین(علیهالسلام) ترسیم کند؛ آب می دید گریه میکرد ... بچهی شیرخواره...
سخن آوا | اربعین (استاد بندانی نیشابوری)
عطیه عوفی می گوید: صدای کاروانی آمد و به سرعت پشت تل خاکی پنهان شدیم، نکنداز بقایای لشکر عمر سعد آمدهاند ... دیدیم کاروانی قریب به پانصد نفر با سربازان و کاروان اسراء و بَشیر بن جَذلَم به کربلا رسیدند...