مسیر جاری :
سخن آوا | مثل دنیا (استاد ماندگاری)
مَثَلِ دنیا مَثَلِ مار خوش خط و خال است، هر کس گول ظاهرش گول را بخورد از آخرت غافل می شود....
سخن آوا | گره گشایی از کار مردم (استاد رفیعی)
اطرافیان شیخ انصاری به ایشان گفتند: سید فقیری است که نیاز به پول دارد و آبرومند است، شیخ انصاری فرمود: پول دو سال نماز و روزه استیجاری را به آن سید فقیر بدهید اما خودم نماز و روزهاش را بجا می آورم ...
سخن آوا | قواعد بازی (استاد عالی)
اگر کسی دنیا و روزگار را پذیرفته باشه؛ اگر پذیرفته که در دنیا، هم خوشی هست و هم ناخوشی، هم مریضی هست و هم سلامتی، هم بلا هست و هم عافیت ...
اگر این فراز و نشیب دنیا را قبول کند، خیلی خوب می تواند مسیر...
سخن آوا | از خودگذشتگی (استاد حسینی قمی)
ماجرای از خودگذشتگی آیت الله مرعشی نجفی در مواجهه با انسان نیازمند
سخن آوا | جواب سلام (استاد ظهیری)
آشیخ مرتضی حائری حدود شاید هفتاد بار در کل عمرش مشرّف شد؛
آیت الله آقای مرعشی نجفی با ایشان یک قراری گذاشتند که هر کدام زودتر از دنیا رفت به دیگری خبر بدهد پس از مرگ چه شد!؟
آیت الله حائری زودتر از...
سخن آوا | پاک زندگی کن (استاد عالی)
یک مرتبه که شیخ مرتضی زاهد (اعلی الله مقامه) ظاهراً قبل از اذان صبح، به مسجد رفته بود، دزدی وارد خانهی ایشان می شود، نگاه میکند میبیند چیزی در خانهی این بنده خدا نیست، یک قالیچهای دید چشم او را گرفت....
سخن آوا | رحم به ضعیف (استاد رفیعی)
روزى علامه محمدتقی جعفرى به منزلش در خیابان خراسان میرفت، که متوجه شد دزدى قالى منزل ایشان را برداشته و میبرد. دزد را تعقیب کرد و در سراى بوعلى بازار تهران دید که آنجا در حال مظنه کردن قالى است .
لحظهای...
سخن آوا | صبوری کن (استاد معاونیان)
غم عشقت بیابان پرورم کرد
هوای وصل، بی بال و پرم کرد
به مو گفتی صبوری کن صبوری
صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد
فلک کی بشنوه آه و فغونم؟؟
به هر گردش زنه آتش به جونم؟!
یک عمری بگذرونم با غم و درد
به کام...
سخن آوا | هوای کربلا؛ اربعین (استاد پناهیان)
بیائید اربعین را تبلیغ کنیم و جهانیش کنیم؛ فقط می دونید چطور میشه اربعین رو جهانی کنیم؟
بگیم: سفر اربعین چقدر لذت داره ...
دوستان! یه ذره هوس کردید و هوای امام حسین (علیهالسلام) به سرتون زد برید...
سخن آوا | من مقصرم (استاد علوی تهرانی)
اگر از نظر تاریخی بخواهیم بررسی کنیم، کسیکه جریان کربلا را به راه انداخت، شخصیتی است به نام «حر بن یزید ریاحی»؛ وقتی عمر بن سعد ملعون در روز عاشورا دستور حمله را داد، حر به عمر رو کرد و گفت: تو واقعا...