مسیر جاری :
به سر سبز تو ای سرو که گر خاک شوم
به سر سبز تو ای سرو که گر خاک شوم<br />
ناز از سر بنه و سایه بر این خاک انداز
ملک این مزرعه دانی که ثباتی ندهد
ملک این مزرعه دانی که ثباتی ندهد<br />
آتشی از جگر جام در املاک انداز
پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب<br />
می رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز
خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد
خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد<br />
که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی<br />
که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست<br />
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس<br />
زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد<br />
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند
قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند<br />
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین<br />
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس