0
مسیر جاری :
تمام می شوم شبی امیر تاجیک

تمام می شوم شبی

مام می شوم شبی فقط به من اشاره کن بگو که با منی هنوز اشاره ای دوباره کن تمام میشوم شبی ازاین همه رها شدن از این سکوت تن شکن اسیر گریه ها شدن
سرو جوون امیر تاجیک

سرو جوون

بخون تو خواب كوچه ها ب خون به نام زندگي بخون كه بيدار بشيم از خواب بلند بچگي آينه ي قدي زمون مي گه چقدر بزرگ شدي راهمونو گم نكنيم نذار بگن نا بلديم
عزم و ایمان- مرد میدان امیر تاجیک

عزم و ایمان- مرد میدان

عزم و ايمان فخر و آواز است آنک مرد و ميدان توپ و دروازه است آنک عزم و ايمان فخر و آواز است آنک مرد و ميدان توپ و دروازه است آنک گر حريفان داغ گل چينند از گل جيب ياران بلبل تازه است آنک بلبل گلچهره گل...
یه مسجد امیر تاجیک

یه مسجد

یه مسجد ، وسط دو تا مثلث اسیره یه کودک ، زیر چکمه سیاهی می میره یه ضجه ، توی آسمون شب پر می گیره یه مادر ، دوباره ناله رو از سر می گیره گلوله ، سینه ی برادرم رو می دره شهادت ، کفن گلی می شه که پرپره...
تصنیف اسرار عشق همایون شجریان

تصنیف اسرار عشق

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی‌خبر بمیرد در دردِ خودپرستی دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم با کافران چه کارَت گر بت نمی‌پرستی سلطان من خدا را زلفت شکست ما را تا کی کند سیاهی چندان درازدستی
شیرین احسان خواجه امیری

شیرین

بذار همه بپرسن این کیه داره می خونه بذار غم ته ترانه نا گفته نمونه بذار بفهمن این صدای خسته مال من نیست بذار همه بدونن این ترانه مال اونه می خوام بخونم از چشای تو ، نگو نمی شه غمی که از نگاه تو میاد ترانه...
نمی دونی احسان خواجه امیری

نمی دونی

تو چشمات مال من نیست و نگات دنبال من نیست و چشات رو دزدکی دیدم تو قهوه ات فال من نیست و نمی دونی دیگه حالی توی احوال من نیست و نمی دونی تو از من دلخوری اما این ها اشکال من نیست و از اون وقتی...
حکمت ناصر عبدالهی

حکمت

همه نقاشی شدیم با دستای تو مهربون دوتا رو با هم کشیدی یکی رو بی همزبون به یکی نونوایی دادی به یکی یه لقمه نون به یکی صد تا نشونه یکی بی نام و نشون به یکی قصر طلایی
یکی از همین روزا ناصر عبدالهی

یکی از همین روزا

یکی از همین روزای گم شده یکی از همین روزای بی نشون تو همین ثانیه های در بدر تو همین دقیقه های نیمه جون تو میای میای به دادم میرسی تو میای که گریه خوابم نکنه شب خستگی به رویم نرسه
فرصت بدرود محمد اصفهانی

فرصت بدرود

فرصت شمار صحبت کز این دو راه منزل چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن نتوان به هم رسیدن دل آسمان خون چكان شد از اين غم زمين يكسر آتشفشان شد از اين غم نه فرصت كه پيراهن تو ببويم نه مرهم كه بر دل گذارم نه...