تصنیف اسرار عشق
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی‌خبر بمیرد در دردِ خودپرستی دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم با کافران چه کارَت گر بت نمی‌پرستی سلطان...
شنبه، 14 شهريور 1388
چین زلف
ای صبا گر بگذری بر زلف مُشک ‌افشان او همچو من شو گرد یک‌ یک حلقه‌ی گردان او گاه از چوگان زلفش حلقه‌ی مشکین ربای گاه خود را گوی گردان در خم...
شنبه، 17 مرداد 1388
مرغ سحر
مرغ ســحر ناله سر کن داغ مرا تازه تر کن زآه شرر بار، این قفس را برشکن و زیر و زبر کن بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ نغمهء آزادی نوع بشــر سرا...
شنبه، 17 مرداد 1388
وطن
وطن! وطن! نظر فکن به من که من به هر کجا، غریب‌وار که زیر آسمان دیگری غنوده‌ام همیشه با تو بوده‌ام همیشه با تو بوده‌ام اگر که حال پرسی‌ام تو...
شنبه، 17 مرداد 1388
دلشده
خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا مُلکی که سلطانش تو باشی خوشا آن دل که دلدارش تو گردی...
شنبه، 17 مرداد 1388
عشق پاک
ای شب به پاس صحبت دیرین خدای را با او بگو حکایت شب‌زنده‌داری‌ام با او بگو چه می‌کشم از درد اشتیاق شاید وفا کند بشتابد به یاری‌ام ای دل چنان...
شنبه، 17 مرداد 1388
خورشید آرزو
بگذار سر به سینه‌‌ی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده‌ی سر در کمند را بگذار سر به...
شنبه، 17 مرداد 1388