مسیر جاری :
#خاطرات امام خمینی ره در راسخون
#خاطرات امام خمینی ره در مقالات
#خاطرات امام خمینی ره در فیلم و صوت
#خاطرات امام خمینی ره پرسش و پاسخ
#خاطرات امام خمینی ره در مشاوره
#خاطرات امام خمینی ره در خبر
#خاطرات امام خمینی ره در سبک زندگی
#خاطرات امام خمینی ره در مشاهیر
#خاطرات امام خمینی ره در احادیث
#خاطرات امام خمینی ره در ویژه نامه
![امام خمینی (ره) الگوی نظم (1) امام خمینی (ره) الگوی نظم (1)](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/167841.jpg)
امام خمینی (ره) الگوی نظم (1)
... تمام شئون زندگی او دارای برنامه و نظام دقیقی میباشد و اصولاً امام خمینی در نظم و برنامه، انسان بیمانندی است که نمونهی آن را در میان رجال روحانی و سیاسی معاصر ایران نمیتوان یافت و دیده یا شنیده...
![امام خمینی (ره) و رعایت حقوق دیگران امام خمینی (ره) و رعایت حقوق دیگران](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/167831.jpg)
امام خمینی (ره) و رعایت حقوق دیگران
وقتی امام به نجف اشرف وارد شدند به تقاضای طلاب برای اقامه نماز جماعت به مدرسه مرحوم آقای بروجردی تشریف میآوردند. با ورود امام شور و شوق عجیبی بین طلاب ایجاد شده بود. به گونهای که قرآنی را که شاه به...
![امام خمینی (ره) و تحمل بداخلاقیها و ناملایمات امام خمینی (ره) و تحمل بداخلاقیها و ناملایمات](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/167821.jpg)
امام خمینی (ره) و تحمل بداخلاقیها و ناملایمات
من شاهد بودم که افرادی میآمدند و توهین میکردند. شدید توهین میکردند اما در ایشان هیچ حالت خشونت یا تندی ظاهر نمیشد. مثلاً (حرف مال خیلی سال پیش است که من هنوز ازدواج نکرده بودم) یک روز سر سفره شام بودیم...
![امام خمینی (ره) و محبت به کارکنان و خدمتگزاران امام خمینی (ره) و محبت به کارکنان و خدمتگزاران](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/167811.jpg)
امام خمینی (ره) و محبت به کارکنان و خدمتگزاران
به عنوان یک خدمتگزار چهار ماه و شانزده روز در خدمتشان بودم. در همان نوفل لوشاتو به من میگفتند که با این کشیش تماس بگیر و مسایل انقلاب را طرح کن و یا با آن خبرنگار بحث کن. از یکی از عزیزان وابسته به منزلشان...
![امام خمینی (ره) و رعایت آسایش و حقوق خانواده امام خمینی (ره) و رعایت آسایش و حقوق خانواده](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/167801.jpg)
امام خمینی (ره) و رعایت آسایش و حقوق خانواده
خانم امام میگفتند بنده تا یاد دارم و با ایشان زندگی میکنم هر شب (همیشه) به نماز شب میایستادند و سعی داشتند که مزاحم من یا بچهها نباشند. حتی یک شب هم ما به خاطر نماز شب آقا بیدار نشدیم، مگر اینکه مثلاً...
![امام خمینی (ره) و محبت به خانواده امام خمینی (ره) و محبت به خانواده](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/167791.jpg)
امام خمینی (ره) و محبت به خانواده
برخورد امام با خانوادهشان پیامبر گونه بود. بعدازظهرها که میشد خانواده امام، نوهها، دخترها و عروس میآمدند و دور ایشان مینشستند و چنان با امام گرم میگرفتند و شوخی و مزاح میکردند که تصور چنین حالتی...
![امام خمینی و احترام به بزرگان خانواده امام خمینی و احترام به بزرگان خانواده](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/167781.jpg)
امام خمینی و احترام به بزرگان خانواده
بارها و بارها شاهد احترام بیش از حد امام نسبت به آیت الله پسندیده بودیم. ایشان به عنوان برادر بزرگتر و استاد امام در دوران کودکی و نوجوانی در حد یک استاد و شبیه یک پدر، مورد احترام امام قرار میگرفت. مجلس...
![روح لطیف و ذوق هنری امام خمینی (ره) روح لطیف و ذوق هنری امام خمینی (ره)](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/16777.jpg)
روح لطیف و ذوق هنری امام خمینی (ره)
من دانشگاه که میرفتم، لباسم مشکی بود. چون با لباس مشکی میرفتم راحتتر بودم. یک روز که از دانشگاه آمدم، مستقیم آمدم منزل آقا، امام داشتند توی حیاط قدم میزدند، تا وارد شدم اخمی به من کردند و گفتند: «این...
![امام، الگوی پاکیزگی و آراستگی امام، الگوی پاکیزگی و آراستگی](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/16776.jpg)
امام، الگوی پاکیزگی و آراستگی
وقتی امام سی سال داشتند از مدرسین نامی قم بودند و از همان اوایل با سایر طلبهها فرق میکردند قیافه ایشان خیلی زیبا و لباسشان خیلی تمیز و منظم بود
![یادی از دوران کودکی و جوانی امام خمینی (ره) یادی از دوران کودکی و جوانی امام خمینی (ره)](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/16775.jpg)
یادی از دوران کودکی و جوانی امام خمینی (ره)
مادرم میگفت من شکم اول یک پسر به نام محمد حامله بودم. آن موقع پدرت تفنگچی آقا مصطفی (پدر امام) بود. محمد میمیرد و پستان مادرم پر از شیر میماند، از طرفی امام با یک بچه دیگر شیر به شیر بودند. یک روز پدرم...