مسیر جاری :
![استاپ موشن | داستان عباس آقا استاپ موشن | داستان عباس آقا](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/media/e21fc1a0-e690-4167-aa6e-436880ed9250.jpg)
استاپ موشن | داستان عباس آقا
🔻 استاپ موشن زیبای
داستان عباس آقا و فقط به عشق علی
![داستان اسلام ابوذر از زبان مرحوم کافی داستان اسلام ابوذر از زبان مرحوم کافی](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/media/74379502-2aa5-492d-ac23-3158988d7925.jpg)
داستان اسلام ابوذر از زبان مرحوم کافی
داستان اسلام آوردن ابوذر غفاری از زبان مرحوم کافی
![دو برادر دو برادر](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/%D8%AD%D8%B1%D9%85%20%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA%20%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3.jpg)
دو برادر
به حرم که رسیدیم راهم را جدا کردم خودم را به گوشهی دنجی رساندم. مادر و حسام رفتند آن طرف. دوست نداشتم حسام را ببینم. مادر کلی نصیحتم کرد: «خوب نیست دو تا برادر این رفتار را با هم داشته باشند... او کوچکتر...
![غربت .... غربت ....](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/%D8%A8%D9%82%DB%8C%D8%B9.jpg)
غربت ....
هنوز از هم دلخور بودند. دلخوری شان اجازه نمیداد که نزدیک هم بنشینند. محبوبه یک طرف اتوبوس برای خودش صندلی پیدا کرده بود و رویا یک طرف دیگر. رویا نگاهی بهم کرد: «میروی؟ زود برگرد.»... قدم که روی پیادهرو...