0
مسیر جاری :
مرغ جایی رود که چینه بود سعدی

مرغ جایی رود که چینه بود

مرغ جایی رود که چینه بود<br /> نه به جایی رود که چی نبود
بشنو که من نصیحت پیران شنیده‌ام سعدی

بشنو که من نصیحت پیران شنیده‌ام

بشنو که من نصیحت پیران شنیده‌ام<br /> پیش از تو خلق بوده و بعد از تو بوده‌اند
در گرگ نگه مکن که بزغاله برد سعدی

در گرگ نگه مکن که بزغاله برد

در گرگ نگه مکن که بزغاله برد<br /> یک روز ببینی که پلنگش بدرد
گر ز هفت آسمان گزند آید سعدی

گر ز هفت آسمان گزند آید

گر ز هفت آسمان گزند آید<br /> راست بر عضو مستمند آید
نیافرید خدایت به خلق حاجتمند سعدی

نیافرید خدایت به خلق حاجتمند

نیافرید خدایت به خلق حاجتمند<br /> به شکر نعمت حق در به روی خلق مبند
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم سعدی

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم<br /> می‌گویمت از دور دعا گر برسانند
سلطان که به منزل گدایان آید سعدی

سلطان که به منزل گدایان آید

سلطان که به منزل گدایان آید<br /> گر بر سر بوریا نشیند شاید
غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد سعدی

غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد

غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد<br /> ازو درست نیاید غم غریبان خورد
دروغی که حالی دلت خوش کند سعدی

دروغی که حالی دلت خوش کند

دروغی که حالی دلت خوش کند<br /> به از راستی کت مشوش کند
گفتم که برآید آبی از چاه امید سعدی

گفتم که برآید آبی از چاه امید

گفتم که برآید آبی از چاه امید<br /> افسوس که دلو نیز در چاه افتاد