باز کن در که گدای سحرت برگشته<br /> عبد عصیان زده و در به درت برگشته<br /> بنده ی بی خرد و خیره سرت برگشته<br /> سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته

از اول ماه خدا یاد تو هستم<br /> اما چرا این ناله هایم بی اثر شد<br /> آقا اجازه شب شب قدر است و روضه<br /> از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد

شب های احیا در فراق تو گذر شد<br /> عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد<br /> ای روضه خوان و یوسف زهرا کجایی<br /> آقا بیا روزم شب و شب هم سحر شد

ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم<br /> در آسمانی نگاهت پر بگیرم<br /> ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق<br /> دست شمارا جای قرآن سر بگیرم

چه شب هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردم<br /> نه عبرت را فراخواندم نه غفلت را ادب کردم<br /> برات من شبی آمد که در آیینه لرزیدم<br /> شب قدرم همان شب شد که در زلف تو تب کردم

ماه رحمت شده پیدا لکَ لبّیک خدا<br /> «استجابت» شده معنا لکَ لبّیک خدا<br /> ماه ها در پی ماه رمضانت بودیم<br /> شد روا حاجت ماها لکَ لبّیک خدا

شب قدر است امشب مست مستم‌ ای خدا با تو<br /> شدم تا مست دانستم که هستم ای خدا با تو<br /> در این خلوت تو من یا من تو، انصاف از تو می‌خواهم<br /> تو با من مست یا من مست هستم ای خدا با تو

بازم شب قدری سر آمد<br /> غیبت نشینِ شیعیان مهدی نیامد <br /> مردم از این داغ جدایی یابن الزهرا<br /> یارِ غریبان کی می‌آیی یابن الزهرا

شب عفو است و محتاج دعایم<br /> ز عمق دل دعایی کن برایم<br /> اگر امشب به معشوقت رسیدی<br /> خدارا در میان اشک دیدی<br /> کمی هم نزد او یادی زما کن<br /> کمی هم جای ما اورا صدا کن

ای کاش در تقدیر من امشب نویسند<br /> پای تورا یک شب به چشم تر بگیرم<br /> ای کاش می شد تا برای سجده از تو<br /> مهری ز خاک تربت مادر بگیرم