0
مسیر جاری :
حجت خدا شعر

حجت خدا

اى سرور امم، وى پنجمين امام معصوم هفتمين، يا باقرالعلوم مرآت طاوها، ريحانه ‏ى نبى فرزند يا و سين، يا باقرالعلوم اى مهر دل فروز، در آسمان علم وى يار مه جبين، يا باقرالعلوم
ثنای حضرت باقر(ع) شعر

ثنای حضرت باقر(ع)

دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر كه گويم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر نديده ديده ى گيتى به علم و دانش و تقوا كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر ز بهر رفع حاجات و نياز خويش گرديده سلاطين جهان يكسر...
رخش دانش شعر

رخش دانش

بسر مى‏ پرورانم من هواى حضرت باقر بدل باشد مرا شوق لقاى حضرت باقر ز عشقش جان من بر لب رسيده كس نمى‏ داند كه نبود چاره ساز من سواى حضرت باقر بگوشم هاتف غيبى سرود اين نكته را ديشب كه باشد رخش دانش...
قوام هستى شعر

قوام هستى

قوام هستى محيط امكان بلوغ خلقت شكوه ايمان فروغ توحيد دليل سرمد بيان وحدت لسان برهان بهشت رحمت صفاى جنت بهار طوبى جمال يزدان امام باقر كه فيض وافر
دریای علم شعر

دریای علم

ماه شعبان بر تو كرده اقتدا باعث توفيق پيغمبر تويى مطلعت زيباترين روز خداست ميزبان حجت داور تويى حسن مطلع در تو باشد لطف يار شد رخ زيباى باقر آشكار او شعيب عترت پيغمبر است
دریای حقیقت شعر

دریای حقیقت

و اى ز ماه روى زيبا مهر را رونق شكن همچو من هر كس رخ و قد تو بيند تا ابد فارغ است از ديدن خورشيد و از سرو چمن گر خرامى صبحدم در طرف باغ اى گل عذار غنچه از شرم دهانت هيچ نگشايد دهن اى تو شمع انجمن...
در مدح امام باقر(ع) شعر

در مدح امام باقر(ع)

بس كه رنگین است از عكس خزان هر سوهوا بشكفد هر دم زشاخ ِ خامه ام رنگین گلی ما ز سیر گلشن معنی، دلی وا می كنیم نی غلط گفتم، چه آید زین پریشان گفته ها تا نویسم شمه ای از مدحت شاهی كه اوست
در مدح خورشید علم شعر

در مدح خورشید علم

فصل بهار آمد و عالم معطر است بوى نسیم صبح بسى روح پرور است گویا زخلد مى‏وزد این باد مشكبیز كاین سان دماغ ابر ز بوى خوش ‏تر است هم این زمین مرده شده احیا زفیض او هم این جهان پیر، جوان بار دیگر...
گلشن طاها شعر

گلشن طاها

بهار آمد هوا چون زلف یارم باز مشکین شد زمین چون رویش از گلهای رنگارنگ رنگین شد نگارستان چینی شد زمین از نقش گوناگون چمن رشک ختن از یاسمین وز بوی نسرین شد دلِ آشفته شد محو گلی از گلشن طاها اسیر سنبلی...
هلال ماه رجب شد از افق پیدا شعر

هلال ماه رجب شد از افق پیدا

ز گرد عارض بستان، غبار رنج و تعب شد از بنفشه چمن چون بهشت غرق عبیر شد از شكوفه زمین چون سپهر پر كوكب درخت تاج مرصّع نهاد بر سر و دوخت صبا به قامتش از پرنیان سبز سلب زهی طراوت گل‌های آتشین رخسار زهی لطافت...