مسیر جاری :
دولت درمانده Failed state
درماندگی دولت بدین معنی است که دولت از جهات بسیار مهمی شکست خورده است. به جای حمایت از شهروندان، هرج و مرج و اغلب جنگ داخلی حکمفرماست. قانونی گذاشته نمی شود و نظم برقرار نمی گردد؛ اقتدار سیاسی مرکزی
دو قطبی بودن Bipolarity
توزیع دو قطبی قدرت در نظام بین الملل ناظر بر وضعیتی است که دو دولت با توانمندی های نسبتاً برابر بر هر دولت دیگری تفوق داشته باشند. نمونه های تاریخی چنین وضعی شامل آتن و اسپارت در آستانه جنگ پلوپونز، پادشاهی
دفاع غیرتهاجمی Non-offensive defense
اصلی که به موجب آن، کمینه ساختن آمادگی های نظامی تهاجمی و بیشینه ساختن آمادگی های تدافعی خطر وقوع جنگ را کاهش، و در صورت وقوع جنگ، مبنای کارآمدی برای دفاع از جامعه در اختیار قرار می دهد. دفاع غیرتهاجمی...
دستاوردهای نسبی/مطلق
بازده حاصل از تعامل اجتماعی را می توان به شیوه های گوناگونی اندازه گیری کرد از جمله برحسب دستاوردهای نسبی (یعنی این که من نسبت به شما و در مقایسه با شما چه اندازه نصیب می برم؟) یا برحسب دستاوردهای مطلق...
دام بدهی ها Debt trap
وضعیتی که یک دولت ناچار می شود بیش تر درآمدهایی را که از تجارت به دست آورده است به جای تخصیص دادن به توسعه اقتصادی و اجتماعی، صرف بازپرداخت بدهی های خارجی خود کند. دام بدهی ها یکی از دست و پاگیرترین
خلع سلاح Disarmament
تلاش برای از میان برداشت یا کاهش چشمگیر جنگ افزارها. می توان خلع سلاح را از مفهوم کنترل تسلیحات که متضمن محدود سازی ولی نه لزوماً کاهش تعداد و انواع جنگ افزارهای در دسترس دولت هاست بازشناخت. بیش تر
خشونت ساختاری Sturctural violence
خشونت ساختاری یکی از مفاهیم کلیدی حوزه بررسی های صلح است که نخستین بار یوهان کالتونگ (Galtung 1975)که خود از پیشتازان این حوزه بود آن را سکه زد. بیش تر ما به طور شهودی از صلح برداشتی سلبی داریم و آن را
حسن اداره گری Good governance
با این که حسن اداره گری به هیچ وجه موضوع تازه ای در حوزه توسعه اقتصادی نیست ولی پنج عامل مهم رونق تازه ای به آن بخشیده است. نخست، موضوع حسن اداره گری پاسخی است به شکست های توسعه در دهه 1980 به ویژه
حاکمیت Sovereignty
از منظر برخی دیدگاه های نظری کلیدی در بررسی روابط بین الملل، حاکمیت مهم ترین اصل سازنده ای است که به روابط بین الملل معاصر شکل می بخشد. حاکمیت را اصلی سازا خوانده اند زیرا ویژگی تعیین کننده ی دولت نو است...
چیرگی Hegemony
اصطلاحی که برای تبیین ثبات نسبی اقتدار و کنترل سیاست در داخل و میان مردم سالاری های سرمایه داری مانند ایالات متحده و کشورهای اروپای غربی به رغم بحران های اقتصادی و جنگ های جهانی به کار می رود. نظریه پرداز