خلع سلاح Disarmament

تلاش برای از میان برداشت یا کاهش چشمگیر جنگ افزارها. می توان خلع سلاح را از مفهوم کنترل تسلیحات که متضمن محدود سازی ولی نه لزوماً کاهش تعداد و انواع جنگ افزارهای در دسترس دولت هاست بازشناخت. بیش تر
دوشنبه، 26 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خلع سلاح Disarmament
 خلع سلاح Disarmament

 

نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب



 
تلاش برای از میان برداشت یا کاهش چشمگیر جنگ افزارها. می توان خلع سلاح را از مفهوم کنترل تسلیحات که متضمن محدود سازی ولی نه لزوماً کاهش تعداد و انواع جنگ افزارهای در دسترس دولت هاست بازشناخت. بیش تر پیشنهادها برای خلع سلاح بر این فرض پایه می گیرند که خود جنگ افزارها یکی از سرچشمه های مهم درگیری هستند. در طول تاریخ، خلع سلاح به دو شیوه متفاوت صورت گرفته است. نخست، پس از جنگ، غالباً طرف پیروز، خلع سلاح را بر دولت شکست خورده تحمیل کرده است برای نمونه، در 1919 پیمان ورسای تعداد سربازان ارتش آلمان را به 100،000 نفر محدود ساخت و بدین وسیله عملاً ارتشی را که می توانست قادر به فعالیت تهاجمی باشد از میان برداشت. پس از جنگ جهانی دوم هم محدودیت های مشابهی بر آلمان و ژاپن تحمیل شد. از نظر تاریخی پیروزمندان نتوانسته اند اتحاد خود را حفظ کنند و تمایلی به اقدام مشترک برای اجرای این ممنوعیت ها نداشته اند. آلمان نازی پس از جنگ جهانی اول بدون آن که با مجازات روبه رو شود در خاک شوروی مناطق آموزش نظامی و کارخانه های مهمات سازی ایجاد کرد. پس از 1945 هم با شدت گرفتن جنگ سرد، یکی از علایق اصلی سیاست خارجی ایالات متحده، بازسازی توان نظامی ژاپن و آلمان غربی بود.
نوع دوم خلع سلاح، خلع سلاح داوطلبانه است که به موجب آن دولت ها می کوشند با مذاکره به چارچوب قابل قبولی برای همه طرف ها دست یابند که همگی آن ها را ملزم به کاهش اندازه تشکیلات نظامی خودشان سازد. منطق نهایی خلع سلاح حکم می کند که همه جنگ افزارها به طور کامل از میان برداشته شود ولی می توان سه نوع اصلی از طرح های خلع سلاح را مشخص ساخت. نمونه نوع نخست خلع سلاح، تلاش هایی است که برای کاهش اندازه نیروهای مسلح آلمان به کم ترین میزان ممکن صورت گرفت. نوع دوم خلع سلاح، خلع سلاح عمومی و کامل است که هدفش از میان برداشتن کامل همه جنگ افزارهاست. اگر روزی چنین شود سرشت بنیادی روابط بین الملل از ریشه دگرگون خواهد شد. متأسفانه معمولاً خلع سلاح عمومی و کامل با آرمان گرایی مفرط همراه است. اگرچه نمونه های تاریخی از چنین پیشنهادهایی در دست است. در جریان نشست سال 1986 سران در ریکیاویک، میخائیل گورباچف دبیر کل پیشین حزب کمونیست شوروی سابق طرحی را برای از میان برداشتن همه موشک های هسته ای بالستیک تا سال 1996 مطرح ساخت که ریگان، رئیس جمهور وقت ایالات متحده نیز آن را پذیرفت. این طرح هرگز به اجر در نیامد ولی در زمانی که بسیاری افراد از این هراس داشتند که مسابقه تسلیحاتی به سطوح خطرناکی نزدیک شده باشد موجب بالاگرفتن حمایت مردم از گورباچف شد.
سومین نوع خلع سلاح، خلع سلاح منطقه ای است. هدف ما در این جا کاهش یا از میان برداشتن جنگ افزارها در یک منطقه خاص جغرافیایی است. در طول پنج دهه گذشته طرح های خلع سلاح منطقه ای اغلب به صورت پیشنهاد ایجاد مناطق عاری از جنگ افزارهای هسته ای مطرح شده است. یکی از موانع اصلی در راه انجام مذاکرات موفقیت آمیز برای این گونه توافقات آن است که به مجرد دستیابی یکی از دولت های منطقه به جنگ افزارهای هسته ای، به دشواری می توان دیگران را از این فکر بازداشت. یکی از مشکلات عمده ای که در نهایت جلوی ایجاد منطقه عاری از جنگ افزارهای هسته ای در جنوب آسیا را (که اغلب پیشنهاد می شد) گرفت همین مسئله بود. امروز هم هند و هم پاکستان به جنگ افزارهای هسته ای دست یافته اند و بسیار بعید به نظر می رسد که این پیشنهاد در آینده قابل پیش بینی به اجرا درآیند. اما تاریخ خلع سلاح منطقه ای کاملاً هم نومیدکننده نیست. هنوز چهار موافقت نامه منطقه ای به اعتبار خود باقی است. در 1967 پیمان ممنوعیت جنگ افزارهای هسته ای در امریکای لاتین معروف به پیمان تلاتلولکو امضا شد. بر اساس این پیمان آزمایش، داشتن و آرایش جنگ افزارهای هسته ای در این منطقه ممنوع است. به همین سان، پیمان 1959 جنوبگان استفاده از قطب جنوب را برای مقاصد نظامی از جمله آزمایش هسته ای ممنوع اعلام کرد. در 1971 پیمانی به امضا رسید که دولت ها را از استقرار جنگ افزارهای هسته ای در بستر دریاها منع می کند و در 1967 پیمان مشابهی استقرار جنگ افزارهای هسته ای در مدار زمین یا در فضای خارج از جو را ممنوع اعلام کرد.
گرچه ممکن است وجود این گونه پیمان ها هواداران خلع سلاح را به تعمیم آن ها امیدوار سازد، باید خاطر نشان ساخت که پیمان هایی که از این دست دقیقاً ناظر بر خلع سلاح نیستند. بلکه اولاً نمایان گر توافق دولت ها بر عدم توسعه جنگ افزارهایی هستند که برنامه ای برای ساخت شان ندارند و ثانیاً نشان دهنده توافق آن ها بر عدم آرایش جنگ افزارها در مناطقی هستند که ارزش راهبردی حاشیه ای دارند. اگر هم روزی این شرایط تغییر کند باز بعید است که صرف وجود چنین پیمان هایی مانع از آن شود که دولت آن ها را زیر پاگذارند.
مفهوم خلع سلاح دو اشکال عمده دارد. نخست، معلوم نیست که فرض اساسی آن(جنگ افزارها موجب جنگ می شوند) درست باشد. در دهه 1980 بسیاری از طرفداران «مبارزه برای خلع سلاح هسته ای» و «خلع سلاح هسته ای اروپا» مدعی بودند که مسابقه تسلیحات هسته ای از کنترل سیاستمداران خارج شده است. آنان هوادار خلع سلاح هسته ای یک جانبه با هدف شکستن دور باطل مسابقه تسلیحاتی بودند. اما پایان جنگ سرد کاهش چشمگیر جنگ افزارها توسط قدرت های بزرگ همراه بوده که خود نشان می دهد مسابقات تسلیحاتی (ـــ مسابقه تسلیحاتی) معلول درگیری های سیاسی بنیادین بوده است. آن دسته از پیشنهادهای خلع سلاح که به جای پرداختن به علت های این معضل تنها به نشانه ها و عوارض آن می پردازند بعید است که نتیجه ای به بار آورند. اشکال دوم مفهوم خلع سلاح دشوار بودن راستی آزمایی موافقت نامه های خلع سلاح است. در نبود ساز و کارهای قابل اعتمادی برای راستی آزمایی، خلع سلاح می تواند جهان را به مکانی خطرناک تر مبدل سازد. با همه این ها، احتمال پیشرفت خلع سلاح زمانی بیش از همه است که همه دولت ها داشتن جنگ افزارهایی خاص را دیگر توجیه پذیر ندانند و نظام های قابل اعتمادی هم برای راستی آزمایی توافقات خلع سلاح وجود داشته باشد.
ـــ صلح باوری؛ کنترل تسلیحات؛ مسابقه تسلیحاتی؛ معمای امنیت.

خواندنی های پیشنهادی

-1996 Berdal,M.Disarmanment and Demobilization After Civil Wars,Oxford:Oxford University Press.
-1992 karp,R.(ed) Security Without Nuclear Weapons,Oxford:Oxford University Press.
-1995 Wittner,L.The Struggle Against the Bomb,Stanford,CA:Stanford University Press.
اَندرو اُنیل
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.