مسیر جاری :
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 116
الهی بر سر از خجالت گرد داریم و در دل از حسرت درد داریم و رُخ از شرم گناه زرد داریم.<br />
منم بندهٔ عاصیم رضای تو کجاست<br />
تاریک دلم نور و ضیای تو کُجاست<br />
ما را تو بهشت اگر بطاعت بخشی<br />
آن...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 115
الهی من کیستم که ترا خواهم چون از قیمت خود آگاهم، از هر چه می پندارم کمترم و از هر دمی که می شمارم بد ترم.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 114
الهی کدام درد بود ازین بیش که معشوق توانگر و عاشق درویش.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 113
الهی کار ااگر بگفتار است بر سر همه گویندگان تاجم و اگر بکردار است چون سلیمان بموری محتاجم
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 112
الهی غیر از المهای تو جای شادی نیست و جُز از بندگیت روی آزادی نیست
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 111
الهی گدای تو بکار خود شادان است، هر که گدای تو شد در دو عالم سلطان است.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 110
الهی من غلام آن معصیتم که مرا بعذر آرد و ازآن طاعت بیزامرم که مرا تعجُب آرد.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 109
الهی تو دوختی در پوشیدم و آنچه در جام ریختی نوشیدم هیچ نیامد از آنچه میکوشیدم.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 108
الهی گوهر اصطفا در دامن آدم تو ریختی و گرد عصیان بر فرق ابلیس تو بیختی و این دو جنس مخالف را با هم آمیختی، از روی ادب اگر بد کردیم بر ما مگیر که گرد فتنه تو انگیختی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 107
الهی چون سگ را در این درگاه بار است و سنگر او دیدار است عبدالله را با نا امیدی چه کار است.<br />
در بارگهت سگان ره را بار است<br />
سگ را بار است و سنگ را دیدار است<br />
چون سگ صفت سنگدل از رحمت تو<br...