تاریخ علم است؛ نه کم تر، نه بیشتر (قسمت اول)
تاریخ به هیچ یک از این طریقه ها سازمان داده نمی شود. جنگها و انقلابها و دیگر فرایندهایی که تاریخ به آنها می پردازد، تعمدا به دست مورخان، تحت شرایط آزمایشگاهی و برای بررسی با دقت علمی، اتفاق نمی افتند.
تاریخ مانند علوم دیگر، تخصص دارد
چکیده:
تاریخ به هیچ یک از این طریقه ها سازمان داده نمی شود. جنگها و انقلابها و دیگر فرایندهایی که تاریخ به آنها می پردازد، تعمدا به دست مورخان، تحت شرایط آزمایشگاهی و برای بررسی با دقت علمی، اتفاق نمی افتند.
تعداد کلمات: 1201 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
تاریخ به هیچ یک از این طریقه ها سازمان داده نمی شود. جنگها و انقلابها و دیگر فرایندهایی که تاریخ به آنها می پردازد، تعمدا به دست مورخان، تحت شرایط آزمایشگاهی و برای بررسی با دقت علمی، اتفاق نمی افتند.
تعداد کلمات: 1201 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان
ترجمه: علی اکبر مهدیان
پیش گفتار به گفتهی بری، «تاریخ علم است؛ نه کم تر، نه بیشتر.»
این که کم تر نیست، به این بستگی دارد که منظور از علم چیست. یک نوع کاربرد عامیانه واژه ها هست که در آن مثلا «تالار» به معنی تالار موسیقی است یا «فیلم» به معنی فیلم سینمایی؛ و بر همین سیاق «علم» به معنی علم طبیعی است. اما این که تاریخ علم به این معناست یا نه، نیاز به پرسش ندارد، زیرا در سنت کلام اروپایی از زمان بسیار پیش که متکلمان لاتین اپیسیم یونانی را به سینتیای خودشان ترجمه کردند، همواره و بدون وقفه تا حال حاضر، کلمهی «ساینس» (Science) به معنای هر هیئت سازمان یافتهی معرفت بوده است. اگر این چیزی است که از کلمه افاده می شود تا این جا حق بلامنازع با بری است؛ یعنی تاریخ علم است، نه کمتر.
اما اگر کم تر نیست، به یقین بیشتر است، زیرا هر چیزی که اصلا علم باشد باید بیش از علم صرف و از نوعی خاص باشد. یک هیئت معرفت هیچگاه سازهای صرف نیست، همیشه به طریقی خاص سازمان یافته است. بعضی هیئت های معرفت، مانند هواشناسی، با گرد آوری مشاهدات دربارهی نوع معینی رخدادها سازمان می یابند که دانشمند می تواند هنگام وقوع شان آنها را مشاهده کند، اگر چه نتواند با اراده ی خود آن را پدید آورد. بعضی دیگر، مانند شیمی، نه فقط با مشاهده ی رویدادها، بلکه با ایجاد آنها تحت شرایط دقیقة کنترل شده، سازمان داده می شوند. بعضی دیگر هم هستند که سازمان دادنشان ابدا با مشاهده ی حوادث انجام نمی گیرد، بلکه با ایجاد فرضیاتی خاص و حرکت با نهایت دقت و با استدلال و در جهت استخراج نتایج صورت می پذیرد.
بیشتر بخوانید: چیزی به نام پیشرفت تاریخی وجود دارد؟
تاریخ به هیچ یک از این طریقه ها سازمان داده نمی شود. جنگها و انقلابها و دیگر فرایندهایی که تاریخ به آنها می پردازد، تعمدا به دست مورخان، تحت شرایط آزمایشگاهی و برای بررسی با دقت علمی، اتفاق نمی افتند. این رویدادها حتى مورد مشاهده ی مورخان، به آن معنایی که طبیعی دانان حوادث را مشاهده می کنند، نیز قرار نمی گیرند. هواشناسان و ستاره شناسان به سفرهای صعب و پر هزینه می روند تا شخصا حوادث مورد توجه شان را مشاهده کنند، زیرا معیار مشاهدهی آنان چنان است که نمی توانند به توصیف گواهان ناوارد اکتفا کنند؛ اما مورخان به کشورهایی که جنگ و انقلاب در آنها جریان دارد سفر نمی کنند، نه به این سبب که توان کار یا شجاعت مورخان از طبیعی دانان کمتر است یا نمی توانند هزینه ی چنین سفرهایی را تأمین کنند، بلکه به آن سبب که واقعیاتی که ممکن است در خلال این سفرها فراگرفته شود، مانند واقعیاتی که ممکن است از طریق تحریک عمدی جنگ با انقلاب در وطن آموخته شود، چیزی را که مورخان طالب دانستن هستند به آنان نمی آموزد.
این که کم تر نیست، به این بستگی دارد که منظور از علم چیست. یک نوع کاربرد عامیانه واژه ها هست که در آن مثلا «تالار» به معنی تالار موسیقی است یا «فیلم» به معنی فیلم سینمایی؛ و بر همین سیاق «علم» به معنی علم طبیعی است. اما این که تاریخ علم به این معناست یا نه، نیاز به پرسش ندارد، زیرا در سنت کلام اروپایی از زمان بسیار پیش که متکلمان لاتین اپیسیم یونانی را به سینتیای خودشان ترجمه کردند، همواره و بدون وقفه تا حال حاضر، کلمهی (Science) به معنای هر هیئت سازمان یافتهی معرفت بوده است. اگر این چیزی است که از کلمه افاده می شود تا این جا حق بلامنازع با بری است؛ یعنی تاریخ علم است، نه کمتر.
علوم مشاهده ای و تجربی در این زمینه که هدفشان کشف وجوه ثابت یا تکراری در همه ی حواد از یک نوع معین است، با هم تشابه دارند. هواشناس یک گردباد را مطالعه می کند تا آن را با گردبادهای دیگر مقایسه کند و امیدوار است که با مطالعه ی تعدادی از آنها وجوه مشترک شان را دریابد؛ یعنی، پی برد که گردباد به طور اعم به چه می ماند، ولی مورخ چنین هدفی ندارد. اگر شما او را در هنگامه ی معینی بیابید که دارد جنگ صدساله یا انقلاب ۱۶۸۸ را مطالعه می کند، نمی توانید استدلال کنید که او در مراحل مقدماتی بررسی است که هدف نهایی آن رسیدن به نتایج جنگها و انقلابها به طور اعم است. اگر او در مراحل مقدماتی بررسی باشد، آن بررسی به احتمال زیاد مطالعه ی کلی قرون وسطا یا قرن هفدهم است. این به آن سبب است که علوم مشاهده ای و تجربی به یک طریق سازمان می یابند و تاریخ به طریق دیگر. در سازمان هواشناسی ارزش نهایی آن چه در یک گردباد مشاهده شده، مشروط به رابطه ی آن با چیزهایی است که در گردبادهای دیگر مشاهده شده است. در سازمان تاریخ ارزش نهفته در جنگ صدساله، مشروط به رابطه ی آن با دانسته ها دربارهی اعمال مردم در قرون وسطاست، نه به رابطهی آن با آنچه دربارهی جنگ های دیگر می دانستند.
فرق بین سازمان تاریخ و سازمان علوم «دقیقه» نیز به همین اندازه واضح است. درست است که فرایند فکر در تاریخ، مانند سایر علوم دقیقه، استدلالی است، یا، به عبارت دیگر، با تصدیق این یا آن نکته آغاز می شود و با این سوال که پس این چه چیزی را اثبات می کند ادامه می یابد، اما نقطه های شروع بسیار متفاوت اند. در علوم دقیقه نقطه های شروع مفروضات اند، و طریقهی سنتی بیان آنها جملاتی است که اول آنها کلمه ی امری قرار می گیرد که مطلب معینی را که فرض شده است، وصف می کند: «گوییم ABC یک مثلث است، و گوییم AB = AB .» در تاریخ اینها مفروضات نیستند، واقعیات اند؛ واقعیاتی که تحت مشاهدهی مورخ در می آیند، درست مثل این که روی صفحه ای که جلو او باز است چیز چاپ شده ای وجود دارد که نشانگر نقشه ای است که طبق آن یک پادشاه زمین هایی را به صومعهای اهدا میکند. نتیجه گیری ها نیز با هم متفاوت اند. در علوم دقیقه، نتیجه گیری ها دربارهی رویدادهایی است که مکان یا زمان خاص ندارند: اگر در یک جا باشند، در همه جا هستند و اگر در یک زمان باشند، در همه ی زمان ها هستند. در تاریخ نتیجه گیری ها دربارهی رویدادهایند که هر یک مکانی و روزی از آن خود دارند. درجه ی صحتی معرفت مورخ از مکان و روز متغیر است، ولی او همیشه میداند که هم مکانی وجود داشته است و هم روزی و در یک محدوده همیشه میداند که آنها کدام بوده اند و این دانستن بخشی از نتیجه گیری ای است که او با استدلال از واقعیت هایی که پیش رو دارد، به آن رهنمون می شود.
این تفاوت ها در نقطه ی آغاز و خاتمه، متضمن تفاوتی در کل سازمان علوم مربوطه اند. ریاضیدان همین که مطمئن شد چه مسئله ای را می خواهد حل کند، قدم بعدی این است که فرضیاتی بیابد که وی را قادر سازد تا آن را حل کند که این شامل توانایی ابداع در اوست. مورخ هنگامی که تصمیمش را گرفت، کار بعدی این است که خود را در وضعی قرار دهد که بتواند بگوید: «از واقعاتی که من اکنون مشاهده می کنم، می توانم حل مسئله ام را استنتاج کنم.» کار او اختراع هر چیز نیست، اکتشاف یک چیز است و حاصل پایان یافته ی کارها نیز به طور متفاوت سازمان یافته است. طرحی که علوم دقیقه از قدیم بر اساس آن تنظیم شده اند، به روابط منطقی تقدم و تأخر بستگی دارد: یک قضیه قبل از قضیه ی دیگر قرار داده می شود، اگر برای فهمیدن دومی به فهم اولی نیاز باشد؛ طرح سنتی تنظیم تاریخ، طرح وقایع نامه ای است که در آن یک رویداد پیش از رویداد دیگر قرار داده می شود؛ اگر قبل از آن به وقوع پیوسته باشد.
ادامه دارد..
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
این که کم تر نیست، به این بستگی دارد که منظور از علم چیست. یک نوع کاربرد عامیانه واژه ها هست که در آن مثلا «تالار» به معنی تالار موسیقی است یا «فیلم» به معنی فیلم سینمایی؛ و بر همین سیاق «علم» به معنی علم طبیعی است. اما این که تاریخ علم به این معناست یا نه، نیاز به پرسش ندارد، زیرا در سنت کلام اروپایی از زمان بسیار پیش که متکلمان لاتین اپیسیم یونانی را به سینتیای خودشان ترجمه کردند، همواره و بدون وقفه تا حال حاضر، کلمهی (Science) به معنای هر هیئت سازمان یافتهی معرفت بوده است. اگر این چیزی است که از کلمه افاده می شود تا این جا حق بلامنازع با بری است؛ یعنی تاریخ علم است، نه کمتر.
علوم مشاهده ای و تجربی در این زمینه که هدفشان کشف وجوه ثابت یا تکراری در همه ی حواد از یک نوع معین است، با هم تشابه دارند. هواشناس یک گردباد را مطالعه می کند تا آن را با گردبادهای دیگر مقایسه کند و امیدوار است که با مطالعه ی تعدادی از آنها وجوه مشترک شان را دریابد؛ یعنی، پی برد که گردباد به طور اعم به چه می ماند، ولی مورخ چنین هدفی ندارد. اگر شما او را در هنگامه ی معینی بیابید که دارد جنگ صدساله یا انقلاب ۱۶۸۸ را مطالعه می کند، نمی توانید استدلال کنید که او در مراحل مقدماتی بررسی است که هدف نهایی آن رسیدن به نتایج جنگها و انقلابها به طور اعم است. اگر او در مراحل مقدماتی بررسی باشد، آن بررسی به احتمال زیاد مطالعه ی کلی قرون وسطا یا قرن هفدهم است. این به آن سبب است که علوم مشاهده ای و تجربی به یک طریق سازمان می یابند و تاریخ به طریق دیگر. در سازمان هواشناسی ارزش نهایی آن چه در یک گردباد مشاهده شده، مشروط به رابطه ی آن با چیزهایی است که در گردبادهای دیگر مشاهده شده است. در سازمان تاریخ ارزش نهفته در جنگ صدساله، مشروط به رابطه ی آن با دانسته ها دربارهی اعمال مردم در قرون وسطاست، نه به رابطهی آن با آنچه دربارهی جنگ های دیگر می دانستند.
فرق بین سازمان تاریخ و سازمان علوم «دقیقه» نیز به همین اندازه واضح است. درست است که فرایند فکر در تاریخ، مانند سایر علوم دقیقه، استدلالی است، یا، به عبارت دیگر، با تصدیق این یا آن نکته آغاز می شود و با این سوال که پس این چه چیزی را اثبات می کند ادامه می یابد، اما نقطه های شروع بسیار متفاوت اند. در علوم دقیقه نقطه های شروع مفروضات اند، و طریقهی سنتی بیان آنها جملاتی است که اول آنها کلمه ی امری قرار می گیرد که مطلب معینی را که فرض شده است، وصف می کند: «گوییم ABC یک مثلث است، و گوییم AB = AB .» در تاریخ اینها مفروضات نیستند، واقعیات اند؛ واقعیاتی که تحت مشاهدهی مورخ در می آیند، درست مثل این که روی صفحه ای که جلو او باز است چیز چاپ شده ای وجود دارد که نشانگر نقشه ای است که طبق آن یک پادشاه زمین هایی را به صومعهای اهدا میکند. نتیجه گیری ها نیز با هم متفاوت اند. در علوم دقیقه، نتیجه گیری ها دربارهی رویدادهایی است که مکان یا زمان خاص ندارند: اگر در یک جا باشند، در همه جا هستند و اگر در یک زمان باشند، در همه ی زمان ها هستند. در تاریخ نتیجه گیری ها دربارهی رویدادهایند که هر یک مکانی و روزی از آن خود دارند. درجه ی صحتی معرفت مورخ از مکان و روز متغیر است، ولی او همیشه میداند که هم مکانی وجود داشته است و هم روزی و در یک محدوده همیشه میداند که آنها کدام بوده اند و این دانستن بخشی از نتیجه گیری ای است که او با استدلال از واقعیت هایی که پیش رو دارد، به آن رهنمون می شود.
این تفاوت ها در نقطه ی آغاز و خاتمه، متضمن تفاوتی در کل سازمان علوم مربوطه اند. ریاضیدان همین که مطمئن شد چه مسئله ای را می خواهد حل کند، قدم بعدی این است که فرضیاتی بیابد که وی را قادر سازد تا آن را حل کند که این شامل توانایی ابداع در اوست. مورخ هنگامی که تصمیمش را گرفت، کار بعدی این است که خود را در وضعی قرار دهد که بتواند بگوید: «از واقعاتی که من اکنون مشاهده می کنم، می توانم حل مسئله ام را استنتاج کنم.» کار او اختراع هر چیز نیست، اکتشاف یک چیز است و حاصل پایان یافته ی کارها نیز به طور متفاوت سازمان یافته است. طرحی که علوم دقیقه از قدیم بر اساس آن تنظیم شده اند، به روابط منطقی تقدم و تأخر بستگی دارد: یک قضیه قبل از قضیه ی دیگر قرار داده می شود، اگر برای فهمیدن دومی به فهم اولی نیاز باشد؛ طرح سنتی تنظیم تاریخ، طرح وقایع نامه ای است که در آن یک رویداد پیش از رویداد دیگر قرار داده می شود؛ اگر قبل از آن به وقوع پیوسته باشد.
ادامه دارد..
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
بیشتر بخوانید:
پیوسته با دیدی از تاریخ
سعادت ، رفاه یا رضا نتیجهی پیشرفت
فلسفهی تاریخ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}