وظيفه ي غير مسلمانان در کشور اسلامي
غير مسلمانان در کشور و جامعه اسلامي، خواه به عنوان اقليت هاي مذهبي و شهروند، يا به عنوان بازرگان، کاردار، سفير و جهان گرد، در برابر امت و جامعه اسلامي يک سلسله محدوديت ها و وظيفه هايي دارند که ملزم به رعايت آنهايند و حق اقامت و مصونيت همه جانبه آنان، مشروط به نگه داشت اين آيين ها و وظيفه هاست و در صورت سرپيچي برابر قانون مورد بازخواست قرار مي گيرند.1. حق هيچ گونه جاسوسي و توطئه و فتنه انگيزي ندارند.
2. حق هيچ گونه تعرض و مزاحمت نسبت به جان و فرزندان و مال مسلمانان را ندارند.
3. ضمن برخورداري از آزادي در احوال شخصي و برگزاري مراسم مذهبي، مانند: ازدواج، طلاق، ارث، عبادت و ديگر اعمالي که د رمذهب و آيين آنها روا و جايز شناخته شده، بايد حرمت حريم جامعه ي اسلامي را نگاه دارند و در هيچ شرايطي مجاز نيستند کارهايي را که در آيين آنها جايز، ولي در شريعت اسلام ممنوع و حرام است آشکار انجام دهند و در صورت تظاهر به اين گونه رفتارهاي ناهنجار اجتماعي، برابر قانون با آنها برخورد خواهد شد.
و بر مسئولان نظام اسلامي است که با دقت و خردورزي کامل، آن چه را که به صلاح و سود جامعه و امت اسلامي است، بدون اين که در حق غير مسلمانان ظلم و احجاف باشد، در متن قانون و قرارداد قيد و شرط کنند که بي گمان به حکم لزوم وفاي به شرط، نگه داشت آن مواد لازم و سرپيچي از آنها ممنوع خواهد بود. (1)
حقوق غير مسلمانان در کشور اسلامي
گروه هاي غير مسلماني که بر اساس شرايط و آيين ها و معيارهاي پيماني که با دولت اسلامي بسته اند، وارد کشور اسلامي شوند و به تمام موارد درج شده در متن قرارداد که مورد توافق قرار گرفته است، بايد پاي بند باشند، تا زماني که به عنوان شهروند و يا ميهمان، چه بازرگان و يا جهان گرد، در کشور اسلامي به سر مي برند و مادامي که پيمان خود را نشکسته اند و مدت قرارداد و اقامت آنان به پايان نرسيده است، در جامعه ي اسلامي حقوقي دارند که رعايت حقوق آنان بر دولت و شهروندان واجب است. از جمله:1. مصونيت و امنيت همه جانبه ي جاني، مالي، حيثيتي و شغلي.
هيچ کس حق تعرض و مزاحمت نسبت به آنان را ندارد. اگر تعرض نسبت به آنان انجام پذيرد دولت اسلامي موظف به حفاظت از حقوق و حمايت از آنان است. دزديدن مال آنان حرام و سبب ضمان است که بايد توسط مراجع ذي صلاح قانوني حق و اموال آنان برگردانيده شود.
وسايل و ابزار کار و محلّ فعاليت هاي اقتصادي، تحقيقاتي آنها که بر اساس قانون، اجازه ي کار و تلاش گرفته اند، بايد از هرگونه تعرض در امان باشد.
2. برخورداري از آزادي در انجام وظايف مذهبي و برگزاري مراسم ملي و ديني، حضور در معابد و مراکز مذهبي، که وجود و بقاي آنها از نظر قانون رسميت دارد، مانند کنيسه و انجام فرايض و مراسم مذهبي آزاد است. البته به شرط حفظ حرمت حريم جامعه اسلامي.
3. آزادي در انجام احکام و اعمال شخصي برابر آييني که دارند، مانند: نوشيدن شراب، خوردن گوش خوک و... به شرط اين که پنهاني و در محيط هاي بسته ي ويژه به خودشان باشد و اما اگر آشکارا به اين گونه رفتارهاي ناهنجار دست زدند و در جامعه و حضور مردم مسلمان انجام دادند، برابر مقررات اسلامي با آنها برخورد مي شود.
4. در دادوستد با مسلمانان و حضور در بازار تجارت و کسب آزادند و هرگونه غش و خيانت در معامله نسبت به آنان حرام و ممنوع است.
5. توهين به آنان و دشنام و ناسزاگويي به مقدسات آنان ممنوع است. البته احترام به آنها به گونه اي که موجب اذيّت و تحقير مسلمانان باشد نارواست.
6. در اختلاف ها، نزاع ها، کشمکش ها و شکايت ها، در محاکم قضايي اسلام، برابر عدالت با آنان رفتار مي شود.
يک سلسله مطالب است که در حوزه ي صلاحديد مسئوليت حکومت اسلامي است، در مثل خريد و فروش زمين و يا سرمايه گذاري و تأسيس شرکت هاي زراعي و صنعتي و ساختمان سازي و... بستگي به صلاحديد حکومت اسلامي دارد و اصل حاکم بر همه ي اين گونه کارها و تلاش ها، پاسداري از اصل بلند و والاي عزت اسلامي و مصلحت مسلمانان است.
درباره ي پاره اي از مسائل، در کتاب هاي فقهي بحث هايي مطرح است که آيا غير مسلمانان مي توانند قرآن کريم و کتاب هاي ديني، مانند: کتاب هاي روايي، دعا و مناجات و... را خريداري کند و آيا مي توانند پس از خريد قرآن کريم و کتاب هاي مذهبي، مانند حديث، دعا و... آنها را به خارج از کشور ببرند؟ و از اين گونه است، مسئله ازدواج دائم يا موقت مسلمانان با زنان غير مسلمان که در کشور اسلامي به عنوان شهروند و يا ميهمان به سر مي برند که پژوهش و بررسي گسترده فقهي در اين باره، نيز به فرصت و مجال بيشتري دارد.
در اين جا، از باب بيان اهميّت دادن اسلام به حقوق غير مسلمانان در جامعه و کشور اسلامي، به پاره اي از فروع نيز اشاره مي شود:
الف) اگر مسلماني مالي را از کافري که در پناه کشور اسلامي زندگي مي کند، از بين ببرد، در مَثَل، خوک يک ذمّي را بکشد و يا شراب ذمّي را بريزد، با فرض اين که به گونه ي آشکار، شراب نمي نوشيده و گوشت خوک نمي خورده است، ضامن است.
اگر مالي را از کافر ذمّي يا کافري که در امان دولت اسلامي به سر مي برد، غصب کند، ضامن است و بايد آن را به صاحبش برگرداند.
شيخ جعفر کاشف الغطاء مي نويسد:
ولو قتل ممّن يستحلّ الخنزير خنزيراً أو أراق خمراً مع تستّرهم ضمن قيمته عندهم و لا شيء مع التظاهر و لو غصبهم وجب ردّه؛ (2)
اگر فردي شراب و خوک کافري را که خوردن و نوشيدن آن برابر آيين خود، حلال مي داند و براي شراب و خوک ارزش قائل است، از بين ببرد ضامن است و بايد قيمت خوک و شراب را برابر نرخ گذاري آنان پرداخت کند. اما اگر تظاهر کرده باشد، ضامن نيست و نيز اگر مالي را از کافر غصب کند، پس دادن آن واجب است.
ب) من دخل داراً بأمانٍ أو مهادنةٍ فلا يُغتال و إن انتقض عهده بل يبلغ المأمن؛ (3)
هرگاه کافري به استناد پيمان امان يا صلح وارد کشور اسلامي شد، مصونيت دارد و هيچ کس حق ندارد او را غافل گير کند و به جانش آسيب برساند، هر چند که پيمانش را شکسته باشد، بلکه بايد او را صحيح و سالم به کشورش برگردانند.
ج) لو عقد الأمان ليکن في دارالاسلام صحّ فلو عاد إلي دارالحرب فإن کان لتجارة أو رسالة أو تنزّه و في نيّته العود فالأمان باقٍ وإن کان للاستيطان بدار الحرب بطل الأمان في نفسه دون ما له... ولو طلبه بعث به اليه؛ (4)
اگر غير مسلماني [ کافر حربي ] با مسلمانان، يا دولت اسلامي پيمان ببندد که در کشور و سرزمين اسلام اقامت گزيند، اين پيمان و قرارداد صحيح و معتبر است. اگر کافري، پس از پيمان و مدتي اقامت در کشور اسلامي، به کشور خود برگردد، اگر براي تجارت يا ابلاغ پيامي و يا تفريح و تفرج باشد و قصد داشته باشد که دوباره به کشور اسلامي بازگردد، آن پيمان و قرارداد صلح و امان به قوت و اعتبار خود باقي است و هر وقت خواست بازگردد، درامان است و اما اگر به قصد زندگي در کشور کفر برگشته است، پيمان امان نسبت به خود او باطل و بي اعتبار است و اما اگر مالي و ثروتي در کشور اسلامي از خود به جاي گذاشته است، مال و ثروت او در امان خواهد بود و چنانکه توسط پيام درخواست برگردانيدن اموال خود را کند، بايد اموال او، برگردانده شود.
وظيفه ي مسلمانان در کشورهاي غير اسلامي:
آن چه گفته شد، مربوط به احکام غير مسلمانان در کشور اسلامي بود. حال اگر فردي يا گروهي از مسلمانان به عنوان بازرگان، دانشجو و يا جهان گرد به کشورهاي غير اسلامي سفر کنند و برابر قانون رسمي کشور کفر در آن جا به سر مي برد، همان گونه که آن کشور و دولت وظيفه دارد حقوق مسلمانان شهروند و يا مهمان را رعايت کند، مسلمانان نيز وظيفه دارند برابر قانون رسمي آن کشور رفتار کنند و از هرگونه سرپيچي بپرهيزند. اينک نظر خوانندگان محترم را به ذکر چند نمونه ي فقهي در اين باره جلب مي کنيم:1. مسلماناني که با اجازه ي نامه ي قانوني و دريافت ويزا وارد يک کشور غير اسلامي شوند، وظيفه دارند براي مال و ثروت آن دولت و ملت احترام قائل شوند و هر نوع استفاده ي غير قانوني مانند سرقت اموال و يا نپرداختن اجاره و... حرام است:
ولو دخل المسلم دارَ الحرب مستأمناً فَسَرَق وجب اعادتُه سواء کان صاحبه في دارالإسلام أو دار الحرب؛ (5)
هرگاه مسلماني بر اساس توافق و امضاي قرارداد وارد کشور غير اسلامي شود و از غير مسلمانان مالي را بدزدد، واجب است آن مال را به صاحبش برگرداند، خواه صاحب مال ساکن کشور اسلامي باشد، يا ساکن کشور غير اسلامي.
بنابراين، بازرگانان، دانشجويان و يا جهان گردان مسلمان که برابر قانون هاي شناخته شده بين المللي و بين الدولي وارد کشورهاي غير اسلامي مي شوند، به هيچ روي، حق سوء استفاده از اموال آنان را ندارند و هرگونه دزدي و خيانتي حرام و موجب ضمانت است.
يا از باب اين که پذيرفتن ويزاي اقامت در يک کشور در حکم تعهّد به نگه داشت قانون و سرپيچي و خيانت نکردن از مقررات آن کشور است. بنابراين، خلاف تعهّد عمل کردن خيانت و حرام است، يا از باب اين که اين گونه رفتارهاي ناهنجار اجتماعي، غُلول و غَدر به شمار مي آيند که انجام آن از هيچ فردي در هيچ شرايطي پذيرفته نيست. (6)
در ميان بعضي از مراجع تقليد معاصر، در مسئله ياد شده اختلاف نظر است. (7)
2. ولو دخل المسلمُ دارالحرب بأمان فاقترض مالاً من حربي و عاد الينا و دخل صاحب المال بأمان ففي المنتهي کان عليه ردّه إليه لأنّ مقتضي الأمان الکفّ عن أموالهم، قلت هو کذلک و إن لم يدخل المقرض الينا؛ (8)
اگر مسلماني بر اساس پيمان امان وارد کشور غير اسلامي شود و از کافر حربي، مالي را وام بگيرد و به کشور اسلامي باز گردد و آن کافر حربي نيز، به حکم پيمان امان به کشور اسلامي سفر کند، علامه در منتهي حکم کرده است: بايد آن مسلمان بدهي کافر را به او بپردازد؛ زيرا مقتضاي پيمان امان، احترام به اموال کافران است.
صاحب جواهر مي گويد: که اگر کافر به کشور اسلامي نيايد و از کشور خود طلب خود را درخواست کند، بايد مسلمان قرض او را بپردازد.
شيخ طوسي در مبسوط (9) و علامه حلّي در منتهي (10) اين فرع را مطرح کرده و حکم به لزوم اداي بدهي کرده اند! از اين گونه ديدگاه هاي فقهي استفاده مي شود که اگر مسلماني به عنوان بازرگان، دانشجو و يا جهان گرد با دريافت ويزا و برابر قانون وارد کشور غير اسلامي شود، خود دريافت گذرنامه و رواديد، به منزله ي پذيرفتن پيمان و تعهد به مواد درج شده درگذرنامه و پاي بندي به رعايت قانون هاي آن کشور به شمار مي آيد و از جمله وظيفه دارد احترام اموال آنان را نگه دارد و اين يک حکم شرعي است، نه تنها به خاطر پرهيز از متهم نشدن مسلمانان به خيانت و دزدي، که اگر ممکن باشد مال آنها را بردارد بدون اين که کسي متوجه شود و تهمت خيانت و دزدي بزند، مال آنان احترام نداشته باشد.
آداب معاشرت و هم زيستي با غير مسلمانان
آيين مقدس اسلام، در تمامي آموزه ها و برنامه هاي عبادي، سياسي، فردي و اجتماعي و جهاني خود، آگاهي بخشي آزادي، سعادت و خوش بختي همه جانبه ي انسان ها را در گستره ي گيتي آرزو و دنبال مي کند.در بخش سياست خارجي و روابط و مناسبات بين المللي و بازگذاري باب گفت وگو بين ملت ها، دولت ها و تمدّن ها نيز در حقيقت دنبال عينيت بخشيدن به اين آرمان بزرگ است.
جهت گيري و سمت و سوي برنامه هاي قرآني، فراهم سازي زمينه ي بلوغ و رشد عقلاني بشر و بازگشت به فطرت توحيد و تواضع در برابر حقيقت هستي است.
از اين روي، در رابط بين المللي، افزون بر تأکيد بليغ نسبت به پاي بندي و پايداري در برابر پيمان ها و بايستگي نگه داشت حقوق همه ي انسان ها و حاکميت عدالت اجتماعي و پرهيز از هرگونه تجاوز و خيانت، پيروانش را در ارتباط با ديگر ملت ها، به يک سلسله برخوردهاي اخلاقي، اجتماعي و تربيتي سفارش کرده است.
به حکم تجربه و شواهد بسيار تاريخي، بر اثر اين گونه رفتارهاي انسان دوستانه و اخلاقي اسلام، چه بسيار انسان هاي حقيقت جويي که از ژرفاي جانشان آيين پاک اسلام و معارف حيات بخش قرآن را با کمال علاقه و نهايت اخلاص، بدون دخالت هيچ گونه عنصر جبري پذيرفتند و تا پايان زندگاني در برابر حقيقت هستي و آيين مقدس اسلام تواضع و فروتني نشان دادند.
اينک در بخش پاياني اين نوشتار، به گونه ي فشرده به پاره اي از دستورهاي اخلاقي و برنامه هاي تربيتي اسلام در ارتباط و برخورد با غير مسلمانان اشاره مي کنيم، هر چند به نظر ما اين بخش از معارف بلند اسلامي، تحت عنوان آداب معاشرت با غير مسلمانان، خود نيازمند نوشتار مستقلي است.
روابط انسان دوستانه با غير مسلمانان
1. احسان و نيکي:
اسلام دين رحمت و محبّت و نيکي و عدالت است. غير مسلمانان نيز در صورتي که اهل ظلم و تجاوز عليه ديگر افراد بشر نباشند و به نظم و امنيت جامعه انساني اخلال نرسانند و با ضديت با اسلام و مسلمانان، به فتنه انگيزي و توطئه نپردازند، از آن جهت که انسان اند، مشمول رحمت و عدالت قرار دارند و مي توانند مانند يک انسان از مزاياي اخلاق و محبّت و نيکي اسلامي بهره مند شوند.( لاَ يَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوکُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِيَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ )؛ (11)
خداوند شما را باز نمي دارد نسبت به غير مسلماناني که در دين با شما نمي جنگند و شما را از ديارتان بيرون نرانده اند، از اين که در حق آنان نيکي بورزيد و با عدالت و قسط با آنان رفتار کنيد.
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در عهد نامه ي مالک اشتر چنين سفارش مي کند.
و أشعر قلبک الرّحمة للرعيّة والمحجّة لهم و اللُطف بهم. و لا تکونَنَّ عليهم سَبُعاً ضارياً تَغتنِم أکلهم فإنّهم صنفان. إمّا أخ لک في الدين، أو نظيرُ لک في الخلق؛ (12)
رحمت، محبت و لطف در حق مردم را که به عنوان رعيت در حوزه ي حکومت تو زندگي مي کنند، به قلب و جانت بپوشان و چنين مباش که از فرصت قدرت حکومت براي تباه کردن حقوق مردم سود بري [رحمت و محبت را در حق همه مردم رعايت کن] زيرا مردم دو گروه اند: يا مسلمان و برادران ديني تو هستند و يا غير مسلمانند که همانند شما انسان هستند [و داراي حقوق ].
آري اين گونه دستورهاي رفتاري اسلام، با همه ي انسان ها حتي غير مسلمانان، جزو مَثَل عُليا و نمونه هاي بلند منحصر به فرد آيين پاک اسلام هستند.
گفتار و رفتار پسنديده:
در ارتباط و معاشرت با انسان ها، حتي غير مسلمانان، گفتار و رفتار پسنديده و انساني بر اساس احترام به شخصيت انسان ها، از جمله برنامه هاي تربيتي اسلام است. ( قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً )؛ (13) با مردم گفتار نيکو داشته باشيد ).اين يک قاعده و قانون اخلاقي و اجتماعي است. درگفت و گوهاي علمي، اعتقادي و در سلوک اجتماعي در خريد و فروش و سؤال و جواب، در همه ي زمينه ها، با همه ي افراد، از جمله غير مسلمانان ساکن در جامعه اسلامي، به عنوان شهروند يا ميهمان و يا در خارج از جامعه اسلامي، بايد نيکو سخن گفت و ادب در گفتار را نگه داشت.
إن جالسک يهودي فأحسن مجالستَهُ؛ (14)
اگر فرد يهودي با تو هم نشين شد، هم نشيني او را نيکو بدار و حق هم نشيني را نگه دار.
2. دوستي با غير مسلمان:
علامه مجلسي در بحار الانوار از کتاب توحيد شيخ صدوق چنين نقل کرده است:کان لرسوله الله (صلي الله عليه و آله و سلم): صَديقان يهوديان قد آمنا بموسي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و آتيا محمّداً رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم). و سمعا منه و قد کانا قَرأ التوراة و صحف إبراهيم (عليه السّلام)، وعلما علم الکتب الأولي، فلمّا قبض الله تبارک و تعالي رسوله أقبلا يسألان عن صاحب الأمر بعده؛ (15)
رسول خدا دو دوست يهودي داشت که به خدمت ايشان مي آمدند و درباره ي تورات و ديگر کتاب هاي آسماني از وي مطالب مي آموختند. پس از رحلت رسول خدا، از جانشين او مي پرسيدند و سراغ او را مي گرفتند.
يا در سيره ي حضرت امير (عليه السّلام) آمده است:
روزي با يک غير مسلماني که [ به عنوان ذمّي ] در کشور اسلامي زندگي مي کرد، هم سفر شد. ذمّي پرسيد: مقصد شما کجاست؟
امام فرمود: کوفه مي روم.
مقداري از راه مشترک را با هم پيمودند. سر دو راهي شخص ذمّي به مسير اصلي خود ادامه داد. در اين هنگام ديد رفيق و همراهش نيز، همراه او مي آيد.
ذمّي، با کمال تعجب پرسيد: مگر نگفتي که مي خواهي کوفه بروي؟
حضرت جواب داد: چرا.
ذمّي پرسيد: پس چرا به اين سوي مي آيي؟ راه کوفه از آن طرف است.
امام فرمود: راه کوفه را بلدم و لکن مي خواهم حق دوستي و هم سفري با تو را ادا کنم.
پيامبر ما مسلمانان را چنين تربيت کرده است که هرگاه دو نفر در يک راه با يک ديگر همسفر شدند، هنگام جدايي، او را همراهي کنيم.
ذمّي گفت: عجب اين دستور پيامبر شماست؟!
آري.
اين است رمز نفوذ و قدرت معنوي پيامبر شما در ميان مردم که اين چنين مردم را علاقه مند به خودش کرده است.
اعجاب و تحسين آن غير مسلمان وقتي به اوج رسيد که برايش معلوم شد اين رفيق مسلمانش، خليفه ي وقت، اوّلين شخصيت بزرگ جهان اسلام، علي بن ابي طالب بوده است. وقتي آن غير مسلمان چنين اخلاق پسنديده و رفتار انساني و شايسته اي را از يک مسلمان، مشاهده کرد، با کمال افتخار و علاقه اسلام آورد. (16)
آري اين گونه رفتارهاي پسنديده و کريمانه ي رسول خدا و اولياي دين و مسلمانان در برخورد و معاشرت با غير مسلمانان بوده که قلب ها و روح ها را شيفته و شيداي اسلام عزيز کرده است.
3. خودداري از برخوردهاي توهين آميز:
عبدالله بن سنان مي گويد: در محضر امام صادق (عليه السّلام) بوديم کسي به يک نفر مجوسي نسبت ناروا داد. امام (عليه السّلام) او را نهي کرد و فرمود: ساکت باش.وي، براي توجيه کار خود و عذرتراشي گفت: اين مجوس کسي است که با مادر و خواهرش رابطه جنسي دارد.
امام فرمود: اين عمل در دين آنان ازدواج و امري قانوني شمرده مي شود. (17)
ابوالحسن حذاء مي گويد: خدمت امام صادق (عليه السّلام) بودم کسي از من پرسيد: راستي بدهکار شما چه کرد؟ [ آيا بدهي شما را پرداخت کرد يا نه؟ ]
من در جواب گفتم: او فرزند زن بدکاره اي است.
امام صادق (عليه السّلام) به من نگاه بسيار خشمگينانه اي کرد.
عرض کردم: فدايت شوم بدهکار من مردي است مجوسي که مادر او خواهر اوست؛ يعني پدر او با دخترش ازدواج کرده است که آن زن، هم مادر اين شخص به شمار مي رود و هم مادر او.
امام فرمود: آيا اين عمل در دين آنها از ازدواج قانوني به شمار نمي آيد. (18)
امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايد: رسول خدا مردم را بازداشت که درباره ي کنيزان سخن و نسبت ناروا دهند و فرمود:
لکلّ قوم نکاحُ؛ (19)
هر ملتي بر اساس قانوني که دارند، ازدواج دارند.
در روايات باب ارث نقل شده است که حضرت امير (عليه السّلام) بر اساس قانون مجوس، ارث آنان را تقسيم مي کرد. اگر مردي با مادرش يا خواهرش يا دخترش ازدواج کرده بود و آن زن مي مُرد از دو جهت به مرد ارث مي داد: يک ارث به عنوان اين که زن اين مرد بوده است و ارث ديگر به جهت اين که مادر يا دختر اين مرد بوده است. (20)
حفظ روابط عاطفي و انساني با فاميل هاي غير مسلمان:
از روايات و باب هاي گوناگون کتاب هاي فقهي استفاده مي شود که در صدر اسلام، معاشرت و هم زيستي بين مسلمانان و غير مسلمانان عمل بسيار رايجي بوده است. به ويژه از نظر خانوادگي و فاميلي بسيار اتفاق مي افتاد که از زن و شوهر کافر يکي از آن دو اسلام مي آورد و ديگري بر کفر باقي مي ماند. گاهي زن مسلمان مي شد و مرد به کفر باقي مي ماند و گاهي به عکس؛ مرد اسلام مي آورد و زن بر کفر باقي مي ماند. گاهي مرد مسلمان با زن غير مسلمان ازدواج موقت مي کرد و از آن دو فرزند به دنيا مي آمد. فرزندان پس از بلوغ، گاهي بر کيش آبا و اجدادي باقي مي ماندند و گاهي در خانواده غير مسلمان، بعضي از اعضاي خانواده مشرّف به شرف اسلام مي شدند و... اين جا بود که ده ها مسئله شرعي و فقهي مطرح مي شد: نجاست و پاکي، محبّت و دوستي و رابطه و صله رحم و... .جالب است که به حکم آيات و روايات و فتواي فقها، حفظ ارتباط عاطفي و انساني با خانواده و فاميل هاي غير مسلمان، به عنوان صله ي رحم واجب اعلام شده است. (21)
ثقة الاسلام کليني، در کافي از معاوية بن وهب نقل مي کند:
زکريّا بن ابراهيم، مردي نصراني بود و به توفيق الهي مشرف به شرف اسلام شد. در مراسم حج، خدمت امام صادق (عليه السّلام) رسيد و شرح حال کرد که: من نصراني بودم و اينک مسلمان شده ام و اما پدر و مادرم و خانواده و فاميل هايم به نصرانيت باقي هستند و مادر پيري دارم نابينا، آيا مي توانم با آنان زندگي کنم؟
امام فرمود: اشکالي ندارد و در حق مادرت بسيار نيکي کن و به وضع او، بيشتر رسيدگي کن. (22)
شهيد اول در قواعد به نقل از بحار الانوار، اظهار مي دارد:
برّ الوالدين لايتوقّف علي الإسلام لقوله تعالي: ( وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْناً ) ( وَ إِنْ جَاهَدَاکَ عَلَى أَنْ تُشْرِکَ بِي مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفاً )؛ (23)
نيکي و احسان در حق پدر و مادر، مشروط به اسلام نيست برخورد نيکو و پسنديده با پدر و مادر واجب است، اگر چه کافر و مشرک باشند.
کمک هاي مالي به غير مسلمانان:
در بخش هاي گوناگون از مباحث فقهي، مانند: بحث وقف، وصيت، نذر و صدقه و... فقها تصريح کرده اند که کمک مالي به غير مسلمانان براي برآوردن نيازهاي زندگي آنها از نظر شرعي، اشکالي ندارد.الف) وقف:
شرح صدر، سعه ي نظر، جامع بودن اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مي کند که جهاني بينديشد و سراسر گيتي را عائله و مشمول لطف و رحمت خود بداند.چنان که رسول گرامي چنين ديني، رحمة للعالمين، معرفي شده است.
از اين روي وقف؛ يعني اختصاص بخشي از سرمايه و ثروت، به جامعه بشري، اعم از مسلمانان و کافر ذمّي و حربي، تا وقتي که کمک بر گناه و ترويج شرک و ظلم نباشد جايز است و آيه کريمه: ( لاَ يَنْهَاکُمُ اللَّهُ ) گواه آن است. (24)
درباره ي مشروع بودن وقف بر کافران؛ چه کتابي و يا غير کتابي، حربي و يا ذمّي و فاميل و يا بيگانه، بين فقيهان بحث هايي مطرح است و شماري از باب اين که وقف بر کافران، نشانه ي دوستي با آنان است، به ويژه نسبت به کافران حربي، مشروع بودن وقف بر آنان را اشکال کرده اند.
ولکن صاحب جواهر مي نويسد:
عن کثير من القدما إطلاق جوازه علي الکافر، بل عن مجمع البيان الإجماع علي جواز أن يبرّ الرجل علي من شاء من أهل الحرب قرابة کان أو غير قرابة؛ (25)
بسياري از فقيهان پيشين، وقف بر کافر را به گونه ي مطلق، جايز شمرده اند. بلکه طبرسي در مجمع البيان، ادعاي اجماع کرده است که شخص مسلمان، مي تواند با وقف، در حق هر کافر حربي که بخواهد نيکي و احسان کند، چه از فاميل هاي وي باشند يا نباشد.
آنگاه صاحب جواهر، دليل هاي تقويت اين ديدگاه را بيان مي کند و از دليل هاي مخالفان پاسخ مي دهد.
صاحب جواهر، در نتيجه، بين وقف بر کافر حربي و کافر ذمّي فرق مي گذارد وقف بر حربي را اشکال مي کند؛ امّا وقف بر کافر ذمّي را جايز مي داند، چه خويش، چه بيگانه. (26)
امام در تحريرالوسيله، ضمن درنگ و خودداري از اظهار نظر روشن نسبت به وقف بر کافر حربي و مرتدّ فطري، درباره ي جايز بودن وقف بر کافر ذمّي، و مرتدّ ملّي؛ به ويژه اگر از بستگان وقف کننده باشد، مي نويسد:
الظاهر صحّة الوقف علي الذمّي والمرتدّ لاعن فطرة، سيّما إذا کان رحماً؛ (27)
برابر آن چه از دليل ها ظاهر مي شود، وقف بر کافر ذمّي و مرتدّ ملّي، به ويژه اگر کافر با انسان نسبت رَحِمي و فاميلي داشته باشد، جايز و صحيح است
آقاي خوئي در منهاج الصالحين مي نويسد:
يجوز وقف المسلم علي الکافر في الجهات المحلّلة؛ (28)
وقف شخص مسلمان بر کافر، براي کارهاي حلال، جايز است.
ب) وصيّت:
صاحب جواهر، در بحث وصيت، پس از شرح ديدگاه محقق صاحب شرائع، مبني بر جايز بودن وصيّت در حق کافر ذمّي، چه فاميل باشد و چه بيگانه و ممنوع بودن وصيّت در حق حربي، چه فاميل باشد و چه بيگانه و پس از آن که دليل هاي هر يک از دو ديدگاه صاحب شرائع را به شرح بازگو مي کند، مي نويسد:و ممّا عرفت يظهر لک قوّة القول بالجواز مطلقاً من غير فرق بين الحربي و غيره والقريب و غيره؛ (29)
از آن چه تحقيق کرديم آشکار شد که ديدگاه جايز بودن وصيت در حق کافران به طور مطلق قوي است، خواه کافر حربي باشد، يا ذمّي و فاميل باشد و يا بيگانه.
امام در تحرير الوسيله، ضمن جايز و صحيح شمردن وصيت براي کافر ذمّي و مرتدّ ملّي ( در صورتي که مال مورد وصيّت از چيزهايي نباشد که کافر نمي تواند آن را مالک شود، مانند: قرآن ) در درستي وصيّت براي کافر حربي نظر و تأمل دارد. (30)
آقاي خوئي در منهاج الصالحين، وصيّت براي کافر را به طور مطلق صحيح مي داند، چه کافر ذمي باشد، يا حربي، فاميل باشد يا بيگانه. (31)
باري، آن چه مورد نظر اين نوشتار است توجّه دادن به مهرورزي و مهرباني فراگير اسلامي به همه ي ملت ها، حتي غير مسلمانان است و آيات و رواياتي که در استدلال بر اين مطالب فقهي مورد استناد قرار گرفته، بسيار جالب توجّه است. امّا از نظر فتوايي هر کس وظيفه دارد، برابر فتواي مرجع تقليد خود عمل کند.
ج) صدقه:
فقيهان و شماري از مراجع تقليد، مانند امام، صدقه دادن به غير مسلمان نيازمند را جايز مي دانند. (32)يادآوري:
بحث از جايز بودن وقف، وصيّت و صدقه به کافران در صورتي است که منظور و هدف انساني و خيرخواهانه در کار باشد و اختصاص بخشي از ثروت و مال به کافران به انگيزه ي برآوردن نيازهاي فردي، خانوادگي، بهداشتي، غذايي، مسکن و... باشد، امّا اگر سبب تقويت عقيده و کمک به فکر و انديشه ي آنان شود، اين از مصاديق کمک بر گناه و ترويج شرک است و ممنوع.صاحب جواهر با توجّه به اين مطلب مي نويسد:
هذا کلّه في الوقف عليهم أنفسهم من حيث إنّهم من بني آدم و يمکن تولّد مسلم منهم، بل يمکن صيروراتهم مسلمين، بخلاف ما لو وقف علي الکنايس والبيع التي هي معابدهم؛ فإنّه لم يصحّ بلاخلاف أجده فيه؛ لکونه إعانة لهم علي ما هو محرّم عليهم؛ (33)
آن چه درباره ي جايز بودن وقف بر غير مسلمانان مطرح شد، در صورتي است که وقف در راه نيازهاي شخصي و انساني آنان هزينه شود و به انگيزه ي کرامت ذاتي انسان ها باشد و به انگيزه اي عقلايي و اسلامي ديگري مانند: اين که اينان زنده بمانند شايد مسلماني از آنان متولد شود يا خود اينان بر اثر ديدن اين مهرورزي ها، اسلام بياورند. و امّا اگر وقف به هدف ساختن و آباداني مراکز عبادت آنان باشد، ترويج شرک است و بدون هيچ اشکالي جايز نيست؛ زيرا اين گونه وقفها کمک بر گناه است و ناروا.
د) پذيرفتن هديه از غير مسلمانان:
شيخ صدوق از امام علي (عليه السّلام) نقل مي کند:کسري پادشاه ايران، هديه اي براي رسول خدا فرستاد و حضرت هديه او را پذيرفت. هم چنين قيصر، پادشاه روم، به پيامبر اسلام هديه داد و رسول خدا پذيرفت. و ديگر پادشاهان براي رسول خدا هدايايي فرستادند و رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هداياي آنان را پذيرفت. (34)
علامه مجلسي مي نويسد:
زردشتيان، در روز عيد نوروز، جام هاي سيمين و نقره اي پر از شکر و شيريني براي حضرت امير (عليه السّلام) هديه آوردند و حضرت، هديه هاي آنان را پذيرفت و آن را به جاي جزيه و خراج حساب کرد و بين اصحابش تقسيم کرد. (35)
فلسفه ي روابط
در بخش پاياني، مسئله ي معاشرت و هم زيستي انسان دوستانه و خيرخواهانه با غير مسلمانان، توجّه به اين حقيقت ضروري است:طرف داري از ايجاد روابط و مناسبات با دولت ها و ملت ها و تلاش براي ايجاد و جو تفاهم و صلح و آرامش جهاني و هم زيستي انسان دوستانه و خيرخواهانه، با همه دنيا و احترام به آداب و رسوم غير مسلمانان، نه به معناي پذيرش و اعتقادِ به حق بودن آنان است و نه به معناي شک در حق بودن اسلام و يا اعتقاد به حق بودن اديان و عقايد گوناگون، بيش از يک دين و عقيده و نه به معناي بي تفاوتي در برابر أديان و مکتب ها و يا بي اعتقادي به حقيقت دين و شريعت است، بلکه سخن در اين است:
نخست آن که:
ناديده گرفتن يک سلسله واقعيت هاي انکار ناپذير اجتماعي در جهان، خطاي بزرگي است. ما چه بخواهيم يا نخواهيم، در جهاني که ما زندگي مي کنيم، ملت ها و دولت هايي با فرهنگ و تمدّن هاي ويژه به خود وجود دارند. اين يک واقعيت انکار ناپذير است و آن چه اسلام آن را آرزو و آرمان بزرگ و نهايي مي داند. به عنوان يک حقيقت، عبارت است از: حاکميت دين و دولت واحد جهاني و برچيده شدن بساط همه ي مکتب ها و دولت ها. هدف نهايي اسلام يکسان سازي فرهنگ ها و تمدّن ها و تشکيل امت و دولت يگانه ي جهاني، با حاکميت تعاليم قرآني است.لکن، بايد پذيرفت که از واقعيت و آن چه هست، تا حقيقت و آن چه بايد باشد، فاصله بسيار است و صد البته بر اساس برهان قويم عقلي که مجال طرح آن نيست، اين فاصله برچيده خواهد شد. امّا با شيوه ي خاص و روشي که اسلام در پيش گرفته است.
دوم آن که:
پذيرش صلح و امضاي پيمان ها و توافقنامه ها براي ايجاد جوّ تفاهم و آرامش جهاني و تأکيد بر پاي بندي و پايداري نسبت به پيمان ها در برخورد با هم پيمانان، هيچ گاه نه به معناي ناديده گرفتن اختلاف هاي اعتقادي، فکري، فرهنگي و مکتبي است و نه به معناي بي احتياطي و ناهوشمندي و دشمنان بالقوه و هم پيمانان بالفعل را دوست صميمي دانستن. بلکه حفظ احتياط و هوشمندي در برخورد با هم پيمانان غير مسلمان و خود را نباختن و هضم نشدن در فرهنگ آنان و هرگونه سلطه پذيري را نفي کردن، همواره مدّ نظر و مورد توجّه است.شدت و غلظت و قوّت و قدرت در برابر دشمنان تجاوزگر، در قرآن بسيار بسيار، مورد تأکيد قرار گرفته است. ( أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ) (36)، ( وَ لْيَجِدُوا فِيکُمْ غِلْظَةً ) (37) و ( وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ) (38)
و ده ها آيه ي ديگر از اين گونه، در برابر کافران حربي و متجاوز و بر هم زننده ي نظم و آرامش جهاني، هميشه نصب العين مسلمانان است و بايد همواره اين روحيه ي سلحشوري و قدرت مندي در برخورد با متجاوزان را، در خود آماده داشته باشند.
اصل حفظ هوشمندي و نگه داشت احتياط در برخورد با غير مسلمانان هم پيمان، چه به عنوان اقليت هاي مذهبي و شهروند يا به عنوان مستأمنين و معاهدين و مهمانان، همواره زنده و حاکم است.
و امّا هيچ يک از اين اصول ترقي و زنده ي اسلامي، مانع از داشتن روابط حسنه و انسان دوستانه نمي شود.
سوم:
روح و جان اين آموزه هاي بلند و سياست هاي دقيق اسلامي، تحقق بخشيدن به آن آرمان بلند اسلام است که هدف و فلسفه ي آفرينش انسان به شمار مي آيد.پينوشتها:
1. مبسوط، ج2، ص 14 و 34؛ جواهر الکلام، ج21، ص 265؛ تذکره، ج1، ص 447؛ تحرير، ج2، ص 137؛ منتهي المطلب، ج2، ص 917؛ کشف الغطاء، ص 400.
2. کشف الغطاء، ص 401.
3. تذکرة الفقهاء،ج1، ص 451.
4. تحرير الاحکام، ج2، ص 137.
5. جواهر الکلام، ج21، ص 107، متن شرايع.
6. مبسوط، ج20، ص 16؛ منتهي المطلب، ج2، ص 917؛ جواهر الکلام، ج21، ص 107.
7. صراط النجاة، ج1، ص 446 - 441، استفتاءات آقاي خوئي و شيخ جواد تبريزي.
8. جواهر الکلام، ج21، ص 107؛ مبسوط، ج2، ص 16؛ منتهي، ج2، ص 97.
9. مبسوط، ج2، ص 16.
10. منتهي، ج2، ص917.
11. ممتحنه (60) آيه 8.
12. نهج البلاغه، نامه 53.
13. بقره (2) آيه 83.
14. بحار الانوار، ج87، ص 172 و 188؛ ج74، ص 152.
15. همان، ج10، ص 171- 172.
16. اصول کافي، ج2، ص 670؛ داستان راستان، ج1، داستان هشتم؛ قرب الاسناد، ص 10؛ بحار الانوار، ج74، ص 157؛ وسائل الشيعه، ج8، ص 493.
17. فروع کافي، ج5، ص 574؛ وافي، ج11، ص 293.
18. فروع کافي، ج7، ص 239، ح3؛ تهذيب، ج10، ص 75، ح2.
19. تهذيب، ج7، ص 472.
20. روضة المتقين، ج11، ص 400.
21. عنکبوت (29) آيه 8؛ لقمان (31) آيه هاي 14- 15.
22. بحار الانوار، ج74، ص 53.
23. همان، ص 38.
24. فصلنامه، وقف ميراث جاويدان، شماره ي 14، ص 7، برگرفته از وقف نامه ي آيت الله جوادي آملي.
25. جواهر الکلام، ج28، ص 32.
26. همان، ص 33 - 34.
27. امام خميني، تحرير الوسيله، ج2، ص 63، مسأله 38.
28. منهاج الصالحين، ج2، ص 241، مسأله 1148.
29. جواهر الکلام، ج28، ص 367.
30. تحرير الوسيله، ج2، ص 85.
31. منهاج الصالحين، ج2، ص 219.
32. استفتاءات امام خميني، ج 1.
33. جواهر الکلام، ج28، ص 34 - 35.
34. من لايحضره الفقيه، ج2، ص 300.
35. بحار الانوار، ج41، ص 118؛ المناقب، ج1، ص 315.
36. فتح (48) آيه 29.
37. توبه (9) آيه 123.
38. انفال (8) آيه 60.
جمعي از نويسندگان مجله فقه، (1388)، جهان گردي در فقه و تمدن اسلامي، قم: مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ سوم