چكيده
كاربري هاي امنيت در عرصه هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي متفاوت است، اما زيربناي مشترك داشته و آن سلامت اعتقادي در پرتو شناخت و تبيين تصوير ذهني و فرآيندهاي ادراكي است.امنيت از جمله نعمت هاي بزرگ الهي است كه امكان چيدمان بناي عظيم تمدن اسلامي را در زمان انتظار فراهم مي سازد. امنيت، حاصل ثبات و پايداري ساز و كارهاي صحيح برنامه هاي متنوع جامعه ي اسلامي است.
هدف اين مقاله، شرح و بسط پايه هاي سلامت اعتقادي براساس معماري تصوير ذهني و فرآيندهاي ادراكي است تا فهم مشترك و عميق از امنيت و چشم اندازهاي آن براي انتظار مثبت و سازنده به وجود آيد.
مقاله درصدد است؛ مفاهيم امنيت، تصور، تصوير ذهني، شخصيت توجه، احساس، نيروهاي تعقل، نقشه يا تصوير شناختي فرد، احساس، تفكر، هدف، ادراك، فرايندهاي ادراكي، تعبير و تفسير انسان مدل سازي بسط مفاهيم و مكانيزم ها را شرح و توضيح دهد.
دست آوردهاي جديد علمي بشر، گام هاي راه گشا را مي تواند براي بهره گيري از معارف عظيم الهي اسلام پيش روي بشريت قرار دهد؛ با غور و بررسي منابع مربوط مي توان به سلامت، امنيت و حفظ دست آوردهاي ايمان الهي در زمان انتظار رسيد.
واژه هاي كليدي: مدل امنيت؛ تصويرسازي ذهني؛ تعقل؛ ادراك، ايمان و سلامت.
مقدمه
« شگفتا از كسي كه درباره ي خوراك خود مي انديشد پس چگونه درباره ي مواردي كه با عقل او رابطه دارد فكر نمي كند. پس شكم خود را از آنچه آزارش دهد پرهيز داده ولي از آن چه كه سينه ي او را پر كرده و او را به ورطه ترديد مي كشاند، نمي انديشد. » امام حسن ( عليه السلام ).پايه هاي اعتقادي و باورهاي اشخاص زمينه و جهت ياب موفقيت ها و شكست ها براي دست يابي به امنيت در تمامي سطوح آن است. بهره مندي از سلامت اعتقادي دست آورد موفق زندگاني است كه بر پايه تلاش هاي مراقب جويانه و هدف مند امنيت تنظيم و حاصل مي شود. دنيا در درون فرد جلوه مي يابد، و هر فردي براساس تصاويري كه از جهان واقعيات و حقيقت دارد به سمت كمال يا ورطه هلاكت و ترس قدم برمي دارد.
اين مقاله براي دست يابي به پاسخ هايي براي سؤالات زير مطابق الگوي شكل (1) براساس رويكرد توصيفي - تحليلي نوشته شده است.
- چه ارتباطي ميان امنيت، تصوير و ادراك وجود دارد؟
- تصوير ذهني چيست؟ چه اجزا و ساز و كارهايي دارد؟ چگونه ساخته و هدايت مي شود؟
- چه ارتباطي بين توجه و تصورسازي ذهني براي نيل به امنيت وجود دارد؟
- چه مؤلفه هايي توجه و تعميق در دقت را مي سازند؟
- احساس و نيروهاي تعقل در چه تعاملي با يكديگر شكل مي گيرند و راهنماي يكديگر براي هدايت فرد مي شوند؟
- ادراك چيست و چه ارتباطي با تصوير ذهني شخص دارد؟
ادراك از چه بافت، سازمان و ساز و كار شكل يافته و چه پيامدهايي را به ارمغان مي آورد؟
- ارتباط انسان با جهان درون او و جهان بيرونش چيست؟ و با چه مكانيزمي مي توان از آنها براي شناخت سلامت اعتقادي بهره گيري كرد؟
- براساس چه دست آوردهايي تصويرسازي ذهني و هدايت ادراكي مي توان به شناخت اعتقادي و امنيت نايل آمد.
خطاهای هاله ای |
تفکر قالبی |
اسناد |
ادراک اجتماعی |
دفاع ادراکی |
باقت ادراکی |
تداوم ادراکی |
امنيت، تصوير ذهني و ادراك
به طور كلي، امنيت كه به معناي توانايي ايجاد در امام بودن، برقراري ايمني، آرامش و آسودگي است، سه بعد دارد: دامنه هدايت: نشانِ تعداد افراد يا گروه هايي است كه يك فرد يا يك گروه در آنان نفوذ مي كنند؛حوزه ی امنيت: اشاره به طيف فعاليت هايي دارد كه به وسيله فرد يا گروه تأثير مي پذيرد؛
ضريب امنيت: نشانِ دره ی اثرگذاري رفتار يا گروه بر ديگران است.
امنيت، در واقع براي تعيين مأموريت و هدف هاي بهزيستي زمان انتظار در تمامي ابعاد جامعه به كار مي رود. امنيت، دست يابي به برتري هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي را ممكن مي سازد. امنيت به هدف ها و زمينه ي فعاليت هايي جامعه بستگي دارد و داراي مدل شكل (2) است.
فلسفه وجودي متشكل از مأموريت ها و هدف هاي بهزيستي هر جامعه است كه بر ارزش ها تأثير مي گذارد. ارزش ها، باورها و اصول معنوي است كه از فرهنگ انتظار به وجود مي آيد. ارزش ها ( شايستگي هنجاري ) به استانداردهاي رفتاري ( استراتژي ) در يك جامعه در حال انتظار معنا و مفهوم مي دهند. اگر ارزش ها و اعتقادات بر استانداردهاي رفتاري، در عمل نمود پيدا نكنند و صرفاً در حد حرف باقي بمانند فايده اي نخواهند داشت. براي آن كه بتوان ارزش ها و اعتقادات را در قالب عمل پياده كرد، ابتدا بايد استانداردهاي رفتاري خاص را بر پايه فلسفه وجودي تعيين كرد. براي دست يابي به امنيت در راستاي استقرار جامعه بايد از استانداردهاي رفتاري بهره گرفت. از اين رو، لازم است زمينه هاي فكري اين استانداردها را با ايجاد تصاوير ذهني براي افراد جامعه به وجود آورد و پايه هاي درك مناسب و دقيق را شكل داد. استراتژي، منطق امنيت را براي جامعه نمود رفتاري مي دهد.
اگر هدف، برقراري امنيت بر پايه شاخصه هاي زمان انتظار باشد، پس بايد استراتژي به گونه اي طرح ريزي شود كه ما را به سوي امنيت هدايت كند. استراتژي هر جامعه نشانِ امنيت آن جامعه به سوي دست آوردهاي زندگي متعالي است.
امنيت و رفتارهاي اجتماعي، پديده هاي اجتناب ناپذير در زندگي اجتماعي هستند. امنيت توانايي برقراري نظم و ترتيب و استقرار عناصر اصلي هر پديده را در جاي خودش به وجود مي آورد. افراد زماني كه در يك جامعه سازمان و گروه قرار مي گيرند. براي بهره گيري از استعدادها و برنامه ريزي براي دست يابي به تعالي نيازمند برقراري امنيت هستند.
امنيت، نيازمند داشتن شش نوع قدرت به شرح زير است:
قدرت اعتقادي: نفوذ مبتني بر باورها بر ديگران؛
قدرت قانوني: نفوذ مبتني بر پست رسمي در سلسله مراتب سازماني؛
قدرت پاداش: نفوذ در ديگران به واسطه توانايي دادن به زيردستان؛
قدرت اجباري: توانايي براي به دست آوردن مقبوليت از طريق ترس زيردستان از مجازات؛
قدرت مرجعيت: نفوذ مبتني بر هدايت زيردستان؛
قدرت تخصص: نفوذ مبتني بر داشتن تخصص رهبر وقتي رهبر، قدرت تخصص دارد، افراد تنها مطابق توصيه ها و دستورهاي او به كار مي پردازند، زيرا رهبر، فردي متخصص و صاحب دانش است.
براي دست يابي به امنيت، جامعه به مهارت هاي مختلفي به شرح زير نياز دارد:
مهارت شناختي: توانايي فراهم آوردن تصاوير ذهني و ادراك درست از اطلاعات براي مجاز نمودن فرد جهت تنظيم استراتژي: اين مهارت نيازمند دست رسي و دست يابي به انواع اطلاعات ( از طريق ارتباطات رسمي و غير رسمي ) و توانايي درك، پردازش و تفسير است؛
مهارت هاي ارتباطي: مشتمل بر مهارت هاي گفتاري و شنيداري است، توان مندي در جامعه زماني به وجود مي آيد كه اعضا همان گونه كه به دقت به صحبت ديگران گوش مي كنند توان بيان حرف خود را داشته باشند؛
مهارت شايستگي و لياقت: مهارت، تجربه و دانش در رشته و حرفه اي كه فرد انتخاب كرده مبناي اصولي براي برقراري امنيت است؛
مهارت تاكتيكي: توانايي ايجاد تاكتيك هاي مؤثر رفتاري: موقعيت عامل و سطح مهارت، توانايي تاكتيكي فرد را نشان مي دهد؛
مهارت سياسي: نشانِ قابليت استفاده فرد از عامل امنيت و قدرت براي استفاده از منافع قابل دست رسي است؛
مهارت فرآيندهاي ويژه: مشتمل بر مهارت هاي فرآيندي براي توان مندسازي در راستاي مأموريت و هدف هر مورد خاص است. (1)
تصوير ذهني
« اهل يقين را در زمين و نيز در وجود خودتان عبرت هاست، آيا نمي بينيد؟ » (2)« آري، با چشم يقين خواهيد ديد ». (3)
« كسي كه خود را تزكيه كند مسلماً رستگار شود. » (4)
درك روان شناسي « خويش » امكان عوض كردن درك نادرست با درك درست، بي ايماني با ايمان، شكست با موفقيت، تنفر با عشق، بيماري فكري با سلامتي فكري، تلخ كامي را با شادكامي مي دهد. كشف خويش حقيقي مي تواند سرگرداني را در زندگي و زندگي متزلزل را نجات دهد، زندگي از هم پاشيده اي را استحكام بخشد و قربانيان شكست شخصيت را متحول كند.
افرادي دانسته يا ندانسته، هركدام پيش طرح يا تصويري از ذهن خويش را يدك مي كشند هرچند امكان درك آگاهانه آن وجود نداشته باشد يا اطلاع بسياري در آن باره در اختيار نباشد، اما با تمام جزئياتش وجود دارد.
تصوير ذهني، همان تصوير راز خويشتن است. اين تصوير، بر اساس باورهايي ساخته مي شود كه فرد از خود دارد. اين باورها تحت تأثير تجارب گذشته، موفقيت ها، شكست ها، حقارت ها، پيروزي ها، رفتار ديگران در دوران كودكي با انسان، ساخته مي شود. مجموعه ي اين تجربه ها، در ذهن انسان يك خويش يا تصويري از خويش مي سازد. با وارد شدن نظر يا باور از خويشتن، تصوير مذكور، براي فرد حالت حقيقت پيدا مي كند.
به هر حال، همه ي اعمال، احساسات، رفتار و حتي توانايي هاي افراد براساس تصوير ذهني حالت مي گيرد. شخصيت شكست طلب، بدون توجه به عزم راسخ و نيروي اراده ي قوي، حتي اگر بخت هم با او يار باشد راهي براي شكست پيدا مي كند.
تصوير ذهني مقدمه، پايه و يا بنيادي است كه تمامي شخصيت، رفتار و حتي كيفيت روحيه، احساس و اعمال فرد را شكل مي دهد. تصاوير ذهني براساس تجربه ها تأييد و تقويت مي شوند. از اين رو، دو رسته اي، چه خوب و چه بد آغاز مي شود. لازم است با ارزيابي خويشتن به نوع رفتار خود دست يافت.
تصوير ذهني، قابل تغيير است، تغيير عادت، شخصيت، يا سبك زندگي انسان امكان پذيري بالايي دارد. تفكر مثبت را بايد روي تصوير جديد كه با تغيير تصوير ذهني قبلي است پايه ريزي كرد.
شخصيت، نظامي از عقايد است كه بايد با هم سازگار باشد، عقايدي كه با اين نظام سازگار نباشد. مورد قبول واقع نمي شوند، باور نمي شوند، روي آنها عملي صورت نمي گيرد، تنها عقايدي كه به نظر مي رسد با نظام سازگاري دارند پذيرفته مي شوند. در مركز اين نظامِ عقايدمدار، سنگ بناي خودآزمايي، تصوير ذهني يا تصويري كه شخص از خود دارد مطرح مي شود.
بايد تصوير ذهني مناسبي به وجود آورد، صورت هاي جديد، آينده هاي جديد و زندگاني جديد به وجود مي آورد. بايد توهّم زشتي، بدي، بي ايماني، ناباوري را به توهّم زيبايي، خوبي، باور و ايمان راسخ تبديل كرد. تصوير ذهني، مخرج مشترك و تبيين كننده ي تمامي نمونه هاي موفقيت ها و ناكامي هاست.
براي زندگي حقيقي، براي رسيدن به زندگيِ منطقاً رضايت بخش، نياز به تصوير ذهني واقع بينانه و شايسته هست كه بتوان با آن زندگي كرد. بايد از خويش اعتقادي خود راضي شد. اعتماد و حرمت انسانيت مناسبي نياز است. براي دست يابي به سلامت اعتقادي به خويش محتاج هستيم كه بتوان به آن اعتقاد و اطمينان يافت. بايد از نقاط قوت و ضعف خود آگاه شد، بايد با خود صادقانه برخورد كرد.
تصوير ذهني فرد، حدود منطقي شخص است با داشتن تصوير ذهني بي عيب و مطمئن، احساس خوشي به وجود مي آيد. با تصوير ذهني شايسته، افتخار به وجود مي آيد. احساس اعتماد به عزّت انساني شكل مي گيرد. زماني كه احساسات گسترده ي خوش بختي، اعتماد به باورها و موفقيت، و عزت تجربه مي شوند از زندگي بيشتر برخوردار مي شويم. با بروز ندادن توانايي هاي خود، استعدادهاي خدادادي سركوب شده و اضطراب و دلواپسي، خودخوري شكل مي گيرد و تيشه به ريشه نيروي زندگي زده مي شود. بايد براي خود، « رشد خويشتن » به وجود آورد.
در وجود انسان ها غريزه اي از « زندگي » وجود دارد كه همانند نوري، پيوسته در جهت سلامت رواني، خوش بختي و تمام چيزهايي كه زندگي را شيرين تر مي كند در فعاليت است. اين نيروي زندگي از طريق مكانيزم خلاق و مكانيزم خلاقيت در وجود هريك از انسان ها در خدمت او قرار مي گيرد.
انسان جنبه اي ناپيدا در خود دارد كه به « ذهن نيمه هوشيار » شناخته شده، اين نوع شبه ذهن، ذهن انسان نيست، بلكه مكانيزم هدف جوست كه از مغز و دستگاه اعصاب تشكيل شده است و به زمان ذهني و در جهتي كه او تعيين مي كند، به كار مي افتد. انسان داراي يك آگاهي است كه ماشين خودكار هدف جويي را به كار مي اندازد. مكانيزمي خلاق، خود به خود، بدون دخالت شخص در جهت رسيدن به هدف هايي كه فرد برايش در نظر گرفته، موفقيت و خوش بختي، يا شكست و بدبختي، كار مي كند و قائم به شخص هم نيست.
براي بهره گيري از اين مكانيزمِ موفقيت بايد هدف واضح يا مسئله مشخص باشد. هدف مكانيزم خلاق، دست يابي به تصوير ذهني است كه با استفاده از قوه ي تخيل ايجاد مي شود. تصوير ذهني، تعيين كننده ي هدف فعاليت هاست. تصوير ذهني، محدوده ي رسيدن به هريك از هدف ها و حيطه ي امكان را مشخص مي كند. مكانيزم خلاق براساس اطلاعات داده ها، افكار، اعتقادات و برداشت هاي فرد كار مي كند. مسئله موردنظر براساس طرز تلقي و برداشتي مشخص مي شود كه در موقعيت ها وجود دارد. بايد به مكانيزم خلاق خود، اطلاعاتي دال بر با ارزش بودن، سربلندي، لياقت، توانا بودن ( تصوير ذهني مثبت ) داد، تا از اطلاعات ذخيره شده يا حافظه براي حل مسائل جاري و نشان دادن واكنش نسبت به موفقيت هاي موجود استفاده كرد.
ضروري است از خود براي يادگيري، به كار بردن و تجربه كردن عادت هاي جديد فكر كردن، پنداشتن، به ياد آوردن و عمل كردن بر پايه ي 1. ايجاد يك تصوير ذهني واقع بينانه و شايسته، و 2. استفاده از مكانيزم خلاق براي رسيدن به موفقيت و خوش بختي به هدف هاي مشخص استفاده كرد.
ايجاد تصوير ذهني خلاق، تجربه كردن خلاق از طريق قوه ي تخيل و ايجاد انگاره هاي جديد واكنش خودكار به كمك عمل كردن و وانمودسازي امكان پذير مي شود. (5)
توجه و تصوير ذهني
تصوير ذهني بر كلام، صدا و شيوه ي رفتار فردي تأثير مي گذارند. شناخت ادراك در فهم بهتر تصوير ذهني و هدايت آن سهم قابل توجهي دارد. ادراك به توجه بستگي دارد. توجه به دو نوع ارادي و غيرارادي طبقه بندي مي شود. توجه به چيزي برحسب ضرورت « توجه ارادي » ناميده مي شود در حالي كه اگر توجه به چيزي به علت علاقه ی مستقيم باشد، توجه از نوع « غير ارادي » يا « خود به خود » است.ادراك، آگاه شدن از چيزهايي است كه در معرض حواس قرار مي گيرند و درك كردن آنها به چيزهايي بستگي دارد كه در اطراف فرد قرار مي گيرد. توجه بيشتر، ادراك بهتر به وجود مي آورد. با توجه به يك چيز، از درك چيزهاي ديگري كه در اطراف فرد است ناتوان مي شويم.
ميزان توجه فرد به: 1. ماهيت مطلبي كه به او ارائه شده؛ 2. هر امر ديگري كه در خلال مطلب انجام مي گيرد و 3. علت توجه او، بستگي دارد. از اين رو، بسط اين عوامل را مي توان در جدول (1) مشاهده كرد.
جدول (1): مؤلفه های تولید کننده ی توجه
مؤلفه ها |
عوامل |
موارد توجه ساز |
طبیعت |
-اندازه و شدت |
- بزرگی، روشنی، بلندی صدا |
|
-حرکت تغییر |
- حرکت یا تغییر مکان اشیاء و عوامل |
محرک |
-تکرار |
- تکرار تا حد معینی |
|
-تباین و تضاد |
- وضعیتی متفاوت با سایر اشیاء یا افراد |
|
-تازگی و آشنایی |
- اشیاء یا افراد جدید و غیر عادی |
انگیزه |
-علاقه |
- داشتن علت یا عامل توجه |
بیننده |
-هدف |
- به دنبال نتیجه مورد نظر گشتن |
|
-نیاز |
- درخواست مطلبی، شیء یا فرد |
|
-مهارت تیز بینی |
- توان مندی جست و جو گری فرد و نگاه انتخابی بر مؤلفه های تأثیر گذار |
|
-آرمان |
- به دنبال مطلوب گشتتن، توجه به سطح بالاتر از سطح موجود |
درك متشكل از توجه و زمينه است كه در شكل (3)، بافت آن ارائه شده است. تصويرسازي، در واقع تشكيل تصاوير ذهني است كه بايد با نوع صحيح پيوند و تلفيق ذهني همراه باشد. تصوير، به وجود آوردن دوباره ی يك تجربه ي حسي گذشته در ذهن است، پيوند ذهني فرد به حافظه بستگي دارد.
مطالبي كه مربوط به يك موضوع مشخصي است به شدت يا ضعف پيوند ذهني كه در هنگام يادگيري آن به وجود آمده بستگي دارد. هر ميزان پيوند ذهني قوي تر باشد يادآوري راحت تر و سريع تر خواهد بود. پيوند ذهني به قاعده ي مجاورت و تماس، قاعده ي تشابه و قاعده ي تباين و مقابله و كمك هاي حافظه اي بستگي دارد.
تصور، در واقع، قدرت پيوستن تصويرها و مفاهيم تجربيات گذشته است تا فهم يا تصور چيزهايي تجربه نشده به وجود آيد.
احساس و نيروهاي تعقل
امام صادق ( عليه السلام ): سه چيز نشانه ي رأي و نظر درست است: خوش برخوردي، خوب گوش دادن به سخن و پاسخ خوب دادن.مفهوم، طرح فكري از يك طبقه اشيا براي هنگامي است كه شخص مفهومي از يك مورد مشخص در اختيار دارد مفاهيم براساس تجربيات به وجود مي آيند.
نقشه يا تصوير شناختي فرد، نشانِ صرف عكسي كه او از دنياي مادي گرفته نيست، بلكه اين نقشه يا تصوير را شخص با تفسير و تعبير جزيي مي سازد و در آن براي بعضي اشيا نقشي خاص در نظر مي گيرد و ادراك براساس تفسير خاص صورت مي گيرد. فكر كردن بايد براساس امكانات باشد.
از اين رو شخص ادراك كننده را مي توان، هنرمند نقاشي تعبير كرد كه تمامي آنچه را كه در طبيعت مي بيند نقاشي و رنگ آميزي نمي كند، بلكه آن چيزي است كه او برداشت كرده كه نوعي تصويرسازي است.
فردي كه خود را هيچ مي پندارد، ايمانش كم است در حالي كه تصوير ذهني سالم، و به سادگي و راحتي خواب نمي شود. (6)
احساس:
تمامي دانش انسان از دنيا صرفاً به حواس و تحريك اندام هاي حسي بستگي ندارد بلكه حقايق خام داده هاي حسي براي ايجاد يا تبيين تصوير پيوسته ي دنياي خارج آن گونه كه فرد بهنجار تجربه مي كند نيست، بلكه ميزان احساس نيز در آن ايفاي نقش مي كند. حواس متشكل از بينايي، شنوايي، بساوايي، بويايي و چشايي است. البته حس ديگري نيز وجود دارد كه به « حس ششم » معروف شده است. حواس پنج گانه به طور مرتب با محركات بي شمار دروني و بروني بدن تحريك مي شود. امواج نوري، صوتي انرژي مكانيكي، فشار و انرژي شيميايي اشيا را كه مي توان بوييد يا چشيد، مصاديقي از محركات خارجي هستند. انرژي حاصل از ماهيچه ها، حركت غذا در جهاز هاضمه و غده هاي ترشح كننده ي هورمون هاي مؤثر در رفتار نمونه هايي از محركات داخلي هستند.احساس به طور كلي، با رفتارهاي دقيقاً ابتدايي سروكار دارد و اين رفتار معمولاً معلول كشف فيزيولوژي است. انسان براي تجربه كردن رنگ، نور، شكل، بلندي صدا، درجه ی صدا، گرما، بو، مزه از حس استفاده مي كند.
بنابراين، ضروري است براي دست يابي به تصوير موفقيت بر اساس احساس اين موارد: موقعيت شناس، تفاهم، شهامت، خيرخواهي، مناعت، اعتماد و عزت و خودشناسي را مورد شناسايي، ارزيابي و بهره گيري قرار داد. (7)
تفكر:
در راهبردِ تصاوير ذهني، بهره گيري از راهكارهاي تفكر و عمل نقش به سزايي ايفا مي كند. با بررسي راه هاي تقويت تفكر به شرح زير مي توان نقش فكر كردن و برهان آوري را در تصويرسازي ارتقا بخشيد.- تفكر براساس هدايت تمايل شخص به حل مسئله؛
- تفكر با استفاده از نشانه ها و علامات و كلمات؛
- فرضيه سازي، گمانه زني درباره ی رفتار و ارتباط عوامل با يكديگر؛
- استنتاج و نتيجه گيري؛
- آزمايش فرضيه ها در عمل و در حافظه؛
- تفكر براساس رويكرد انتقادي و خلاق.
بسياري از محققان، نويسندگان، هنرمندانِ خلاق، تحت تأثير تشابه، الهام خلاق، وحي ناگهاني، درك مستقيم، امداد غيبي، فرصت هاي غيرمترقبه قرار داشته اند. جست و جوي عقايد جديد يا پيدا كردن پاسخي براي يك مسئله، در حقيقت شبيه اين است كه انسان در حافظه خود دنبال اسم فراموش شده اي مي گردد. (8)
ادراك
امام جواد ( عليه السلام ): « زمان آن چنان قدرتي دارد كه اسرار ناشناخته را برملا مي سازد. »ادراك فرآيندي شناختي است كه انتخاب ارگانيسمي، سازماندهي، تعبير و تفسير محرك را شامل مي شود. ادراك، تعبير و تفسير انحصاري موقعيت است. ادراك، تصويري ويژه از دنياي خارج ارائه مي دهد كه ممكن است با واقعيت بسيار متفاوت باشد. ادراك، معمولاً داده هاي خام را از حواس مي گيرد، اما فرآيند شناختي اين داده ها را تصفيه، تعديل يا كاملاً دگرگون مي كند. فرآيندِ ادراكي چيزهايي را به دنياي حسي « واقعي » مي افزايد يا از آن كم مي كند.
براي آشنايي با فرآيند فرعي ادراك مي توان به شكل5، مراجعه كرد. مطابق اين شكل، محيط يا موقعيت محيطي، بخشي از محرك است. ثبت، گزينش ادراكي ( توجه )، تعبير، سازماندهي، تفسير و بازخورد در محدوده ي عامل پيچيده ي ارگانيسم حادث مي شود فرآيندهاي دروني غيرقابل مشاهده هستند. اعمال ناشي از آن همان رفتار است و نتايج اين رفتار، عواقب را شكل مي دهد. موقعيت، رفتار و نتايج، مبين ارتباط واقعي ادراك با رفتار هستند. (9)
سازمان ادراكي
پس از دريافت اطلاعات، سازمان ادراكي ايفاي نقش مي كند. انسان الگوهاي سازمان يافته محرك و كليت شيئ قابل ملاحظه را ادراك مي كند. فرآيندهاي ادراكي مشخص، اطلاعات وارده را به صورت يك كل معنادار سازمان مي دهد. نمونه اي از سازمان ادراكي را مي توان زمينه نقش دانست. اشياي مورد ادراك مستقل از زمينه ي كلي ادراك مي شوند كه در آن قرار گرفته اند.زيربناي سازمان ادراكي، گروه بندي ادراكي قرار دارد. مطابق اصل گروه بندي ادراكي، انسان تمايل به گروه بندي چندين محرك دارد تا به صورت يك الگوي قابل تشخيص درآورد. گروه بندي ادراكي بيشتر جنبه ي درون ذاتي دارد. انسان ها، ادراك خود را مطابق شكل 6، برحسب بستگي پيوستگي، همجواري و شباهت آنها گروه بندي مي كنند.
بستگي:
اين اصل با مكتب روان شناسي گشتالت ارتباط نزديك دارد. مطابق اين اصل، گاه شخص يك كل را كه عملاً وجود ندارد ادراك مي كند فرايند ادراكي شخص، فاصله اي را كامل مي كند كه از نظر حسي كامل نيست. در محيط افراد گاهي يك كل را كه وجود ندارد اما به لحاظ اين كه ايفاي نقش مي كند مي بينند يا قادر نيستند اجزاي يك كل را كه وجود دارد به يكديگر مرتبط سازند. بستگي، محرك مفقوده را فراهم مي كند.پيوستگي:
مطابق اين اصل، شخص به ادراك خطوط يا الگوهاي پيوسته تمايل دارد. اين نوع پيوستگي ممكن است به تفكر غير خلاقانه يا متحجر در نزد اعضاي يك جامعه منجر شود؛ يعني آنها فقط روابط يا الگوي، آشكار و پيوسته را ادراك مي كنند.مجاورت ( نزديكي ):
مطابق اين اصل هرگاه گروهي محرك به يكديگر نزديك باشند به صورت الگوي كلي اجزاي متعلق به يكديگر را ادراك مي شوند. در اغلب موارد، گروه هاي كاري يا فكري به دليل مجاورت مكاني به صورت يك كل واحد ادراك مي شوند.شباهت:
براساس اين اصل، هرچه شباهت در متحرك بيشتر باشد، امكان دارد هر دو محرك به صورت يك گروه مشترك ادراك شود.شباهت با مجاورت ارتباط دارد در حالي كه شباهت از مجاورت قوي تر عمل مي كند.
سازوكار ادراكي
اين سازوكار ادراكي متشكل از تداوم بافت، دفاع ادراكي، ادراك اجتماعي و اسناد، تفكر قالبي و خاطي هاله اي است.تداوم ادراكي:
تداوم در دنياي متغير به شخص احساس ثبات مي بخشد. براساس اين سازوكار شخص مي تواند تا متغير بودن واقعي يعني ثبات و تغييرناپذيري اشيا و اشخاص و تداوم زندگي روزمره سه بعدي يادگيري در پديده ي تداوم ايفاي نقش مي كند. تداوم ادراكي معلول غفلت از كليه حالات ويژه نيست بلكه نتيجه ي پاسخ دادن به الگوهاي حالات است، اندام هاي حسي علي رغم اطلاعاتي كه دريافت مي دارند اندازه، شكل، رنگ، روشني و محل اشياء را تداوم مي بخشد. الگوهاي حالات در اكثر مواقع جنبه ي اكتسابي دارد هرچند كه هر موقعيت با موقعيت ديگر تفاوت دارد. در فرآيند ادراكي بين تمايلات درون ذاتي و اكتسابي تأثير و تأثر متقابل وجود دارد. اگر تداوم در كار نباشد دنيا در نظر انسان جلوه هايي از بي نظمي و هرج و مرج است.بافت ادراكي:
اين مكانيزم به محركات ساده، اشيا، حوادث، شرايط يا موقعيت ها و ديگر اشخاص محيط اطراف معنا و ارزش مي دهد.محركات بصري به تنهايي بي معناست، اما هنگامي كه تصاويري بي هدف در يك بافت كلامي قرار داده مي شود اين محركات براي بيننده، واجد معنا و ارزش مي شود.
دفاع ادراكي:
دفاع ادراكي با بافت ادراكي ارتباط نزديك دارد. دفاع مي تواند در فهم مناسبات نقش مؤثري ايفا كند. انسان مي تواند در بافتي كه از لحاظ شخصي يا فرهنگ برايش غيرقابل قبول يا تهديدكننده است در برابر محرك يا موقعيت نوعي حالت دفاعي ايجاد كند. دفاع ادراكي از افكار، تعديل و تحريف، تغيير ادراك، تشخيص اما خودداري از تغيير، است. انسان مي تواند اجتناب از ادراك بعضي جنبه هاي متضاد، تهديدكننده يا غيرقابل بافت را ياد نگيرد.ساز و كار دفاع ادراكي به سه صورت زير است:
1. آستانه شناخت بلاتر بر پايه اطلاعات برانگيزنده ي عواطف كساني كه در يك سلسله حوادث گرفتار شوند يا كساني كه از دور دستي بر آتش دارند، حوادث را به صورت هاي متفاوت مي بينند. براي مثال علايم هشدار دهنده ي خطر را كساني كه پيش از ديگران در معرض خطر قرار خواهند گرفت، بعضي مواقع نمي بينند.
2. ايجاد ادراكات جانشين و تحريف شده بر پايه محركات و اطلاعات مشوش كننده، در نتيجه شخص قادر نخواهد بود عناصر مشوش كننده را تشخيص دهد.
3. ايجاد عاطفه براساس اطلاعات برانگيزاننده ي عواطف. اين يافته، مي تواند نقطه كور افراد را مشخص كند كه چرا يا نمي بيند يا به طور مداوم تعبير نادرستي از بعضي حوادث و موقعيت ها دارند. (10)
ادراك اجتماعي:
ادراك اجتماعي با دفاع ادراكي و بافت ادراكي ارتباط نزديكي دارد. ادراك اجتماعي، نحوه ي ادراك ديگران توسط يك فرد ارتباط مستقيم دارد. ادراك اجتماعي بر پايه اسناد است. در شكل گيري اجتماعي، تفكر قالبي و خطاي هاله اي نيز ايفاي نقش مي كنند.اسناد بر پايه الگوهاي ساز و كار ادراكي براي ادراك كننده و شخص ادراك شونده دست آوردهاي زير را فراهم مي آورد. براي شخص ادراك كننده:
- كمك كردن خودشناسي به دقيق ديدن ديگران؛
- تأثير گذاردن ويژگي هاي هر شخص در ويژگي هايي كه احتمال انتظار ديدن آن را در نزد ديگران دارد؛
- مهارت پنداشتن دقت در ادراك ديگران.
براي شخص ادراك شونده:
- تأثيرگذاري بالاي پايگاه اجتماعي شخص ادراك شونده در ديگر ادراكات انسان؛- نسبت دادن شخص ادراك شونده معمولاً براي تسهيل فعاليت هاي ادراكي بيننده به مقوله يا مقولاتي مانند پايگاه اجتماعي و نقش؛
- تأثيرگذاري ويژگي هاي شهود شخص ادراك شونده در ديگر ادراكات انسان.
از اين رو انتظار مي رود اگر شخصي عزت وجودي بالايي داشته باشد و شخصي ديگر از نظر جسمي جذاب و خوش حالت باشد به احتمال بسيار، فرد او را با ديده ی مثبت و مطلوب خواهد ديد، و بر عكس.
بنابراين، اسنادهايي كه اشخاص به ديگران مي دهند در ادراكات اجتماعي و رفتار آنان نقش اساسي ايفا مي كند.
اسناد:
اين ساز و كار بر نحوه ي تبيين علل رفتار ديگري با خود انسان دلالت دارد. اِسناد در ارزيابي عملكرد ديگران، در تعيين رفتار سرپرستان يا زيردستان و در رضايت اشخاص از كار بسيار مؤثر است. كاربرد اِسناد در ادراك اجتماعي به مفهوم جست و جو براي علل اسنادها جهت تعبير و تفسير خويش با ديگران است. ادراكات و رفتارهاي ناشي از اِسنادها بسته به اين كه دروني و شخصي يا خارجي و موقعيتي باشد، تفاوت خواهد كرد. نوع اِسنادهاي اتفاقي اشخاص در ادراك به شدت تأثيرگذار است.تفكر قالبي:
در اين تفكر، شخص برحسب يك مقوله واحد، ادراك مي شود. اين نوع تفكر به تمايل ادراك شخص ديگر به عنوان عضو يك طبقه يا مقوله اشاره مي كند. مقوله اِنگاري در تفكر قالبي بر توافق همگاني درباره ي صفات انتسابي و وجود تضاد بين اين صفات يا صفات واقعي نيز دلالت دارد. تفكر قالبي براي بيان نوعي اشتباهات ادراكي به كار مي رود. تفكر قالبي ممكن است صفات مطلوب يا نامطلوب به شخص مورد ادراك نسبت دهد. تفكر قالبي فقط انتساب صفات مطلوب يا نامطلوب به گروهي از اشخاص در نتيجه ي كنش ديدگاه مثبت يا منفي مشاهده كننده نسبت به آنها نيست بلكه در بسياري از تفكرات قالبي هم صفات مطلوب و هم صفات نامطلوب مشاهده مي شود و اشخاص داراي تعصب بيشتر، هر دوي اين صفات را با شدت زيادتري به ديگران ارائه مي دهند. يك نفر بدان سبب در معرض تفكر قالبي نفر ديگر قرار مي گيرد كه شخص اخير فقط مقوله كلي را كه شخص نخست به آن تعلق دارد مي شناسد. حرفه ي افراد و فرهنگ خانوادگي فرد، تفكر قالبي را بيشتر شكل مي دهند.خطاهاي هاله اي در اين پديده شخص براساس يك صفت ادراك مي شود و ديگر صفات وي ناديده انگاشته مي شود. اين صفت واحد هر چه باشد احتمالاً بر تمامي صفات ديگر شخص ادراك شونده تأثير مي گذارد. سه موقعيت زير بر پديده ي هاله اي تأثير مي گذارند:
- ظاهر شدن صفات مورد ادراك به صورت رفتاري؛
- مواجه نشدن ادراك كننده با صفات خاص به صورت دائم؛
- بار اخلاقي داشتن صفات.
هرگاه يك نگرش خراب باشد، مي تواند ديگر نگرش ها را خراب كند. اثرات پديده ي هاله تأثيرگذاري نگرش ها را بر يكديگر به تصوير مي كشاند. (11)
تعبير جهان در درون
« اهل يقين را در زمين و نيز در وجود خودتان عبرت هاست آيا نمي بينيد؟ » (12)« كسي از اين برخوردار نمي شود مگر شكيبايان و آنان كه از ايمان بهره اي بزرگ داشته باشند. » (13)
« كلامي نمي گويد مگر اين كه مراقبي در كنارش حاضر است. » (14)
« اين عمل توست نزد من كه آماده اش كرده ام. » (15)
ما در جهان نيستيم، بلكه جهان در درون ماست و اين ما هستيم كه جهان را براساس ضمير خود تعبير و تفسير مي كنيم. آنچه، در واقع، در درون فرد است هزاران ويژگي و خصلتي است كه هر انسان را شكل مي دهد. در هر انسان نقش كل بشريت با مطالعه يك انسان، تصوير كل هستي يافته مي شود. انسان، تصوير تمام نگار است. كل در هر ذره موجود است و از همين رو به آن دو تصوير تمام نگار گويند. هر زمان كه انسان درك كند هر آنچه در ديگران مي بيند در خود او نيز وجود دارد، كلي دنيا دگرگون مي شود.
« در طريق خدا هيچ تبديلي نخواهي يافت و در سنت او هيچ تغييري نمي يابي. » (16)
انسان نمي تواند چيزي ادراك كند يا ببيند و خود آن نباشد، نمي توان صفتي را كه در خود فرد وجود ندارد در ديگري تشخيص داد. اگر فردي از شجاعت كسي به وجد مي آيد به اين دليل است كه در وجود خود ويژگي شجاعت دارد. لذا هريك از افراد اين توان را دارد كه ويژگي هايي را كه مي بيند از خود نشان دهند. انسان جزيي از جهان تمام نگار و در نتيجه تمامي آنچه كه مي بيند و از آن خوشش يا بدش مي آيد، هست. در هر قطره، اقيانوسي نهفته است و در هر سلول، شعور كل بدن جا دارد. همه ي افراد توان، نيرو، خلاقيت، و حس همدردي دارند، همه ي انسان ها داراي ويژگي هايي نظير زياده خواهي، شهوت، خشم و ناتواني، نور، عشق، درخشندگي الهي، خودخواهي، بخشنده، پنهان كاري و كينه توزي هستند. انسان، تمامي جهان را در خود جاي داده است. لازم است تمامي جنبه هاي خود را درك كرده و با دوست داشتن، ايمان و سلامت فكر و اعتقادات انساني را كمال بخشد.
ذهن كيهاني به ذهن انساني شبيه است. بيشتر افراد نگرش محدودي از انسان بودن خود دارند. زماني كه اجازه دهيم انسان بودن ما، جهاني بودن ما را پذيرا گردد. به سادگي مي توان هرچه نخواهيم، بشويم. اگر انسان مشتاق باشد تا تماميت وجود خود را ببيند، به راحتي مي تواند به اين ويژگي مقدس دست يابد.
انسان اغلب زماني كه تاب تحمل درد و رنج بيشتر ندارد، در مسير رشد و تكامل گام برمي دارد. در انسان نيمه تاريك وجود، از آن بخشي از شخصيت پرده برمي دارد كه مانع از تحقق آرمان ها مي شود. اين بخش « سايه » ناميده شده است. سايه، شامل همه ي آن ويژگي هاي شخصيتي است كه سعي مي كند پنهان يا نفي شود. سايه آن جنبه هاي تاريكي را دربردارد كه باور دارد از نظر خويشان، دوستان و از همه مهم تر خود ما پذيرفتني نيست.
راه حل، در شناخت سايه هاست. سايه، راز تغيير دگرگوني را در بردارد. سايه انسان، شخصيت اصلي وي را دربردارد. سايه هاي انسان، او را آموزش مي دهند و راهنمايي مي كنند. آنها كل وجود انسان را به او عطا مي كند. بايد اين ويژگي ها را كشف و آشكار كرد.
نمونه ي كل نگرانه ي هستي، ديدگاهي جديد درباره ي ارتباط بين جهان درون و جهان بيرون براي انسان مطرح مي كند. هريك از اشخاص، جهان كوچكي است كه جهان بزرگ را دربردارد و آن را منعكس مي سازد. بدبيني و خوش بيني، الهي و اهريمني بودن، بي باكي و ترس، همگي خفته در درون انسان هستند. اگر اين ويژگي ها شناسايي نشوند و با روانمان در نياميزيم خود آنها دست به كار مي شوند.
بنابراين، مي توان به اين گفته اعتقاد پيدا كرد كه با تجسم اشكال نوراني به روشنايي دست نمي يابيم بلكه با آگاه شدن به تاريكي به روشنايي مي رسيم. (17)
نتيجه گيري و جمع بندي
اين قسمت در واقع، راه كارهاي پيشنهادي مقاله را براي دست يابي به سلامت اعتقادي دربردارد. شخصيت ناخشنود، تنها به كمك قدرت اراده يا به صرف تصميم، تواناييِ ايجاد تصوير ذهني جديدي ندارد. اين كار به زمينه نياز دارد؛ بايد براساس دليل تصوير ذهني قبلي مردود ذهني جديد مناسب به وجود آورد. تصوير ذهني جديد بايد مبتني بر حقيقت باشد. زماني كه شخص تصوير ذهني خود را تغيير مي دهد، احساس مي كند به هر دليل حقيقت را درباره ي آن « ديده » يا « درك » كرده است.هر انساني به قدرتي بزرگ تر از خود دست رسي دارد.
- مكانيزم سلامت اعتقادي و موفقيت موجود در درون افراد، بايد داراي هدف يا نشانه باشد. فرض بر اين است كه هدف يا نشانه، خواه واقعي، در حال حاضر، وجود دارد. اين مكانيزم يا با: هدايت شما به سوي هدفي كار مي كند كه از قبل وجود داشته يا با كشف چيزي كه قبلاً وجود داشته كار مي نمايد.
- مكانيزم ( ساز و كار ) خودكار، حكمت الهي دارد و در جهت هدف هاي نهايي كار مي كند و يا بايد كار كند. نگران راه رسيده به هدف هاي نهايي نباشيد، وظيفه مكانيزم خودكار همين است كه با مشخص شدن هدف راه رسيدن به آن را بيابد. به هدف نهايي بينديشد، راه رسيدن به آن ايجاد مي شود؛
- از اشتباه كردن يا از ناكامي هاي موقتي ترسي به دل نبايد راه داد، مكانيزم خودكار بازخورد هدف جويا يا با حركت به جلو، از نكات اشتباه و بلافاصله اصلاح اشتباه به هدف مي رسند؛
- يادگيري با مهارتي كه دارد با آزمايش و خطا صورت مي گيرد، هر اشتباه در ذهن آن قدر تصحيح مي شود تا حركت يا عمل درست موفقيت آميز انجام گيرد. بعد از آن يادگيري باز هم بيشتر و ادامه موفقيت با فراموش كردن اشتباه هاي ديگران گذشته و با ياد ماندن واكنش هاي صحيح قابل تقليد استمرار مي يابد؛
- مغز انسان به گونه اي خودكار و مناسب در مقابل مسائل و معضلاتِ محيط واكنش نشان مي دهد. عمل و احساس انسان نه بر حسب شكل حقيقي اشيا بلكه ناشي از تصويري است كه از اين اشيا در ذهن خود دارد. با حقيقي پنداشتن تصاوير ذهني است كه رفتارها مشخص مي شوند و امنيت مطابق شكل 8، تحقق مي يابد.
- از تصاوير ذهني و تمرين نمايش براي رسيدن به سلامت و موفقيت استفاده كنيد. قبل از انجام كاري آن را در ذهن خود مرور كنيد و عواقب آن را ارزيابي كنيد، اگر عواقب آن مفيد و سودمند بودند آن را انجام دهيد. تمرين به انسان عزّت و منزلت مي دهد. ايفاي نقش مي تواند موقعيت ويژه اي را در زندگي حقيقي كه ممكن است پيش آيد، مورد بررسي و ارزيابي قرار دهد. با ايفاي نقش مي توان صحنه ي واقعي رفتار را در ذهن مجسم كرد. اشكال تراشي ها و سؤال هاي مربوط در نظر گرفته شود و براي هركدام پاسخ مناسب پيدا كرد.
- مكانيزم خلاق خودكار درون فرد، تنها در يك جهت كار مي كند. بايد هدفي براي نشانه روي داشته باشد. قبل از انجام هر كار بايد آن را به وضوح در ذهن خود ببيند؛ از اين طريق، مكانيزم موفقيت درون شخص وارد عمل شده و بسيار بهتر از آنچه مي توان با سعي عمدي يا مدت اراده انجام دهنده ي كار را انجام مي دهد.
مطابق مدل شكل (8) در سايه امنيت، ثبات و پايداري ارزش ها به وجود مي آيد، ثبات و پايداري ارزش ها، زيربناي توسعه فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي مي شود. با توسعه مذكور، سطح ارزش ها و باورها، و شخصيت افراد ارتقا مي يابد. اين ارتقا به نوبه ي خود بهبود بهداشت روحي، رواني و فيزيكي را به دنبال مي آورد، سپس با دست يابي به بهبود سطح بهداشت، سلامت اعتقادي شكل مي گيرد و ارتقا مي يابد. هر ميزان كه سلامت اعتقادي در جامعه رشد و توسعه يابد، نظم، تربيت و تقوا در جامعه ايجاد و ارتقا مي يابد. از اين رو، زيربناي نظم و تقوا، سلامت اعتقادي است. نظم و تربيت و تقوا، امنيت جامعه را در ابعاد مختلف شكل مي دهد. استمرارِ امنيت، منوط به حفظ پايه هاي نظم، تربيت و تقوا در جامعه است. مدل شكل (8) مدلي علّي دست يابي به امنيت است كه با ايجاد بازخورد مثبت، رشد نمايي را در رفتارشناسي امنيت به ارمغان مي آورد. اين رشد به الگويي از رشد غيرخطي است كه به صورت پيوسته كار مي كند و تداوم رفتار امنيت را سبب مي شود.
- تصوير ذهني امروز افراد براساس تصاوير ذهني كه در گذشته از خود داشته ايد شكل گرفته. اين تصوير، حاصل تغيير، تفسير و ارزيابي است كه با توجه به تجربه ي خود ايجاد كرده اند. از همان روش هاي گذشته تجربه كرده استفاده كنيد و يك تصوير ذهني شايسته به وجود آوريد. لازمه ي نقش جديد، تصوير ذهني جديد است.
- وظيفه ذهن آگاه، توجه دقيق داشتن به كارهاي در دست اجرا و به آنچه در حول و حوش فرد است، مي باشد. انديشه ي آگاه منطقي، هدف را انتخاب و اطلاعات را گردآوري مي كند. با توجه به اطلاعات، نتيجه گيري، ارزيابي و برآورد موفقيت صورت مي گيرد و چرخ ها به حركت درمي آيند. عقايد نه برحسب اراده كه توسط عقايد ديگر تغيير مي كنند. براي تغيير باورها و طرز تلقي ها، باورهاي استانداردي بر مبناي معارف الهي به وجود مي آيد و در نظر داشت كه اين احساس يا باور كه انسان توانايي انجام كارهايي را دارد، داراي استقلال معيني است، هم چنين اين باور كه چيزي در درون فرد به نام فطرت و وجدان وجود دارد بايد حرمتش را نگه داشت؛
- بهره گيري از قاعده ي آزاد كردن مكانيزم خلاق به شرح زير است:
1) نگراني را محدود به زمان قبل از شروع كار كنيد، وقتي كار را شروع مي كنيد با توكل بر خداوند، مزاحم حركت چرخ ها نشويد؛
2) نگران فردا نباشيد، همه حواس خود را متوجه لحظه حال كنيد؛
3) سعي كنيد در آن واحد تنها به يك چيز بينديشيد؛
4) روي مطب متمركز شويد و خواب فكري داشته باشيد؛
5) با آرامش كار كنيد.
- بهره گيري از نياز به عشق، نياز به امنيت، نياز به خلاقيت، نياز به شناخت، نياز به تجارب جديد، نياز به مناعت، نياز به زندگي بيشتر براي پرستش خداوند، نياز به تصور فردا و آينده اي پر از ايمان، خوشي، سلامتي پربار و نيك بختي؛
- همه خواسته هاي قلبي شخص در انتظار آنند كه كشف و ابراز شوند هرچه فرد را برمي انگيزاند، جنبه اي از خود شخص است. درباره ي نكاتي كه در كسي تحسين مي كنند دقيق باشيد آن را در خود بيابيد. اگر آرزو داريد شبيه شخصي شويد به اين دليل است كه اين توان را داريد كه آنچه را مي بينيد، متجلي كنيد. (18)
- خوبي و بدي بر او نيست هميشه به نيكوترين وجه پاسخ ده تا كسي ميان تو و او دشمني همچون دوست صميمي شود كسي از اين برخوردار نمي شود مگر شكيبان و آنان كه از ايمان بهره اي بزرگ داشته باشند. (19)
پيامبراكرم ( صلي الله عليه و آله ) فرمود: از هركسي سرپرستي ده نفر را عهده دار شود عقل و خرد او بايد به ميزان چهل نفر باشد و كسي كه سرپرستي چهل نفر را به عهده گيرد عقل و خرد او بايد به ميزان چهارصد نفر باشد ».
پي نوشت ها :
1. مقيمي، 1380، فصل 15، امنيتي، 1384، فصل 1 و 2.
2. ذاريات، آيات 12 - 20.
3. تكاثر، آيه ی 7.
4. اعلي، آيه ی 14.
5. مالتز، 1385، ف 1.
6. مالتز، 1385؛ درويل، 1364.
7. سيف 1375؛ درويل 1364؛ مالتزو 1385.
8. مالتز، 1385، ف 2.
9. لوتانز، 1372.
10. فورد، 1384، كوري و همكاران، 1384؛ لوتانز، 1372.
11. فوردف 1384، لوتانز، 1372، اكبري، 1384.
12. ذاريات، آيات 20 - 21.
13. فصلت، آيه ی 35.
14. ق، آيه ی 18.
15. همان، آيه ی 23.
16. فاطر، آيه ی 43.
17. فورد، 1384، ف 1 و 2.
18. مالتز، 1385، فورد، 1384، حميدي زاده، 1386.
19. فصلت، آيه ی 34 - 35.
1. استيسي، رالف (1384)، تفكر استراتژيك و مديريت تحول، ترجمه ی مصطفي جعفري و مهريار كاظمي موحد، تهران، رسا.
2. اكبري، بهمن، (1384)، « تأثير تعاملي روش هاي حساسيت زدايي تدريجي، جرأت آموزي و تلفيق آن دو در كاهش اضطراب، ترس از ارزيابي منفي اجتناب اجتماعي و افزايش رفتار جرأت ورزانه مبتلايان به هراس اجتماعي ». اهواز: فصلنامه پژوهش در روان شناسي، سال اول، دوره ی اول، شماره ی 1، 91-112.
3. حميدي زاده، محمدرضا (1386)، تصميم گيري هوشمند و خلاق: هوش هيجاني، تهران، نشر ترمه.
4. درويل، لئوتور، ام. تي، (1364)، كاربرد روان شناسي در تدريس، ترجمه ي ايرج وصالي، تهران، نشر ماجد.
5. سيف، علي اكبر (1375)، تغيير رفتار، رفتار درماني، نظريه و راهبردها، تهران، انتشارات رشد.
6. فورد، دبي (1384)، نيمه تاريك وجود، ترجمه فرناز فرود، تهران، انتشارات حميدا.
7. كوري، جرالد و همكاران (1384)، فنون گروهي مشاوره و روان درماني، ترجمه باقر ثنايي، تهران، انتشارات بعثت.
8. لوتانز، فرد (1372)، رفتار سازماني، ترجمه غلام علي سرمد، تهران، مؤسسه بانكداري ايران.
9. مالتز، ماكسول (1385)، روان شناسي تصوير ذهني، ترجمه مهدي قراچه داغي، تهران: انتشارات شباهنگ.
10. مجلسي، محمدباقر، ( 1404ق )، بحارالانوار، لبنان، بيروت: مؤسسه الوفا، جلد1، ص 218، باب 6، و جلد 75، ص 365، باب 27.
11. مقيمي، سيدمحمد (1380) سازمان مديريت: رويكردي پژوهشي، تهران: نشر ترمه.
منبع مقاله :
مكارم شيرازي، حائري شيرازي و عميد زنجاني؛ مقاله ها خداداد سليميان... [ و ديگران]، ( 1387 )، گفتمان مهدويت: سخنراني و مقاله هاي گفتمان نهم، قم: مؤسسه بوستان كتاب ( مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول