مفسّر قرآن براي پياده کردن قواعد تفسير و بهره گيري از منابع تفسير، نيازمند به فراگيري علوم متعددي است که اهمّ آن ها را به نقل از خامه قلم دو تن از بزرگان اين فن، برمي شماريم:
راغب اصفهاني دانش هايي را که مفسّر در فهم قرآن کريم به آن نيازمند است، اين گونه برمي شمارد:
1. علم لغت، 2. علم اشتقاق، 3. صرف و نحو، 4. علم قرائت، 5. شناخت اسباب نزول و قصص تاريخي، 6. علم سنن، 7. علوم اصول، 8. علم فقه و زهد، 9. شناخت ادله عقل، 10. علم موهبت. (1)
جلال الدين سيوطي نيز پانزده علم زير را براي مفسّر لازم و ضروري مي داند:
1. لغت، 2. نحو، 3. تصريف، 4. اشتقاق، 5. معاني، 6. بيان، 7. بديع، 8. قرائات، 9. اصول دين، 10. اصول فقه، 11. اسباب نزول و قصص، 12. ناسخ و منسوخ، 13. فقه، 14. احاديث، 15. علم موهبت. (2)
بي شک امروزه با پيشرفت شاخه هاي مختلف علوم، نياز به فراگيري علوم بيشتري است تا مفسّر بتواند به کنه معارف قرآن پي برده و پيام آن را براي بشر امروزي بيان کند و به ضرورت هاي تعصر حاضر و نيازهاي انسان امروز، پاسخ گويد. (3)
مفسّر علاوه بر دارا بودن ويژگي هاي ذاتي نظير استعداد، سرعت انتقال و ... بايستي داراي يک سري ويژگي هاي معنوي و ايماني باشد چرا که فارغ از ايمان نمي توان به فهم متون مقدّسي مانند قرآن نائل آمد. از اين روست که برخي صاحب نظران پرهيز از هواي نفس و داشتن اعتقاد صحيح و اخلاق شايسته را جزء شروط لازم براي مفسّر قرآن مي دانند و معتقدند که اگر فردي با رعايت اين شروط پا به عرصه تدبر در قرآن بگذارد، معاني پنهانِ آيات در نظرش مجسم مي شود و الفاظ براي او به نطق درمي آيند و چشمه هاي حکمت از عالم غيب به سويش سرازير مي شوند. (4) اين امر جز با عنايت و موهبت باري تعالي ميسّر نمي شود و اين همان چيزي است که علما از آن به علم الموهبة تعبير کرده اند اهميت علم الموهبة به قدري است که ملّا جلال الدين سيوطي، (5) هنگام بيان اين بخش، برخلاف دأب غالبش، تنها به نقل اقوال تني چند از صاحب نظران بسنده نمي کند، بلکه بياني از خويش را بر آن مي افزايد و زهد و عمل را زمينه ساز رسيدن به علم الموهبة مي خواند. (6)
رسيدن به علم الموهبة تنها در جان مفسر اثر نمي گذارد بلکه روح حاکم در تفسير او را نيز متأثر مي کند. تفسير چنين کسي محدود به بيان قصص و اسباب نزول و جنبه هاي لفظي و صورت پردازي هاي ادبي نيست بلکه وي با استعانت از علم الموهبة به شرح مقاصد الهي پرداخته و با تفسير خود، قلب ها را تسخير کرده و جان ها را جلا مي دهد. از اين روست که امام خميني رحمه الله مي فرمايد:
کتاب خدا کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است. کتاب تفسير نيز بايد کتاب عرفاني اخلاقي و مبين جهات عرفاني و اخلاقي و ديگر جهات دعوت به سعادت آن باشد. مفسّري که از اين جهت غفلت کرده يا صرف نظر نموده يا اهميت به آن نداده، از مقصود قرآن و منظور اصلي انزال کتب و ارسال رسل غفلت ورزيده است. (7)
از ديگر شرايط لازم براي مفسّر آن است که داراي گفتاري شيوا و نوشتاري روان باشد. او بايد بداند که سطح فهم مخاطبانش يکسان نيست و وي بايد با رعايت مقتضاي حال مخاطبان، شرط بلاغت را به جا آورد. چنان که در حديث قدسي آمده است: « إنا معاشر الأنبياء أمرنا أن نکلّم الناس علي قدر عقولهم. » (8)
مفسّر بايد بداند که براي مردم تفسير مي کند و نه براي خودش و لذا نه تنها بايد راه صحيح رسيدن به مفاهيم و معارف قرآني را بياموزد بلکه بايستي روش صحيح انتقال آن آموزه ها به سايرين و نشاندنش در جان مخاطبان را نيز فرا بگيرد. (9)
پينوشتها:
1. ر.ک: ابوالقاسم، راغب اصفهاني، مقدمه جامع التفاسير، ص 93-97.
2. ر.ک: جلال الدين سيوطي، الإتقان في علوم القرآن، ص 864-866.
3. از جمله آن علوم مي توان به زبان شناسي، روان شناسي، جامعه شناسي، فلسفه ذهن، فلسفه دين و کلام جديد اشاره کرد.
4. ر.ک: محمدحسين علي الصغير، دراسات قرآنية المبادي العامّة لتفسير القرآن الکريم، ص 39- 45.
5. جلال الدين سيوطي، الإتقان في علوم القرآن، ص 866.
6. عبارت سيوطي بدين شرح است: « قلت: و لعلّک تستشکل علم الموهبة و تقول: هذا شيء ليس في قدرة الإنسان و ليس کما ظننت من الإشکال، و الطريق في تحصيله ارتکاب الأسباب الموجبة له من العمل و الزهد. » ( همان، ص 866 ).
7. سيدمحمدعلي ايازي، هرمنوتيک در انديشه امام خميني، حضور، ش 23، فروردين 77-ص 107.
8. محمدبن يعقوب کليني، الکافي، ج8، ص 268.
9. ر.ک: محمد عبدالعظيم الزرقاني، مناهل العرفان، ج2، ص 82.
آزاد، عليرضا؛ (1391)، تفسير قرآن و هرمنوتيک کلاسيک، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول