روسيه، آلمان و فرانسه در خليج فارس در قرن نوزدهم ميلادي

خليج فارس در طول تاريخ پرفراز و نشيب خود همواره به عنوان يکي از مناطق مهم و استراتژيک مورد توجه کشورهاي منطقه اي و فرامنطقه اي قرار داشته است. اين کشورها همواره سعي داشته اند با بهره گيري از روابط ديپلماتيک...
پنجشنبه، 18 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روسيه، آلمان و فرانسه در خليج فارس در قرن نوزدهم ميلادي
روسيه، آلمان و فرانسه در خليج فارس در قرن نوزدهم ميلادي

 

نويسنده: زهرا مروتي (1)




 

چکيده

خليج فارس در طول تاريخ پرفراز و نشيب خود همواره به عنوان يکي از مناطق مهم و استراتژيک مورد توجه کشورهاي منطقه اي و فرامنطقه اي قرار داشته است. اين کشورها همواره سعي داشته اند با بهره گيري از روابط ديپلماتيک موقعيت و جايگاه اقتصادي و سياسي خويش را در اين منطقه ارتقاء بخشند.
در مورد حضور استعماري و طولاني انگلستان در خليج فارس تحقيقات و تأليفات پرشماري منتشر شده است. اما از نقش دولت هاي ديگر اروپايي کمتر سخن به ميان آمده است. از اين رو در مقاله ي حاضر چگونگي حضور کشورهاي روسيه، آلمان و فرانسه در منطقه ي خليج فارس در قرن نوزدهم و همچنين بررسي سياست هاي دولتمردان ايران براي مواجهه با اين قدرتها و تثبيت قدرت حکومت مرکزي ايران در خليج فارس مورد بررسي قرار گرفته است.

واژگان کليدي:

خليج فارس، روسيه، فرانسه، آلمان

درآمد

خليج فارس به دليل موقعيت سوق الجيشي، اقتصادي و سياسي از مهم ترين مناطق جهان به شمار مي آيد. اين منطقه افزون برجايگاه مهم و نقش به سزايي که در سياست و تجارت بين المللي داشته کانون بزرگ ترين تمدن هاي بشر و مرکز جهان اسلام است، به گونه اي که تعاملات آن روند بسياري از تحولات مهم جهان اسلام را رقم زده و تعيين جهت نموده است. اين منطقه را مي توان يکي از شريان هاي حياتي تاريخي و تمدن و اقتصاد ايران نيز دانست. اين درياي کوچک در طول تاريخ پرفراز و نشيب خود سهم عمده اي در رونق و درآمدهاي اقتصادي ايران و ممالک همجوار داشته است به همين جهت آگاهي و اطلاع از مسائل تاريخي اين نقطه از جهان به خصوص ياري ايرانيان امري انکارناپذير است زيرا بروز هرگونه تحولي در خليج فارس ارتباط تنگاتنگي با کل مسائل جهان دارد.
پيش از آغاز عصر استعمار، بيشترين اهميت خليج فارس در زمينه ي بازرگاني بوده و گذرگاهي براي صادرات هند و کشورهاي شرق دور به ايران، بين النهرين و شبه جزيره ي عربستان به شمار مي آمد. با اکتشافات جغرافيايي، خليج فارس به يکي از مهم ترين آبراه هاي تجاري جهان تبديل شد و از قرن هجدهم به بعد اين منطقه به عنوان پيونددهنده ي سه قاره اروپا، آفرقا و آسيا و به عنوان کوتاه ترين راه دسترسي به هندوستان مورد توجه قدرت هاي سلطه طلب قرار گرفت. سرزمين هند به خاطر موقعيت ويژه و تأمين کالاهاي بازرگاني مورد توجه استعمارگران قرار گرفت و از همان آغاز عصر جديد در برقراري روابط با اروپاييان روندي در پيش گرفت که به صورت مستعمره ي آنان درآمد. کشورهاي اروپايي براي استفاده از موقعيت جديد هند به رقابت برخاستند. در اينجا بود که آنها دريافتند که کنترل روابط هند با خليج فارس براي سلطه بر هند ضروري است. در اين ميان خليج فارس از چند جهت اهميت داشت:
نخست اينکه نزديک ترين و قديمي ترين مسير عبور کالاي هند به اروپا از خليج فارس بود و هيچ کدام از قدرت هاي بومي خليج فارس چندان توجهي به اين موضوع نداشتنند و فاقد توان کافي براي ممانعت از تکاپوهاي اروپاييان در اين منطقه بودند.
دوم اينکه، مدخل خليج فارس به عنوان يکي از توقف گاه هاي مسير جديد اروپا به هند که از جنوب آفريقا مي گذشت حائز اهميت بود و براي تجديد قواي بازرگانان و کشتي ها مي توانست مورد استفاده قرار گيرد.
دليل سوم که به اندازه ي ساير دلايل اهميت نداشت، استفاده از امکانات تجاري خليج فارس به عنوان يک بازار نزديک و در دسترس براي صاحبان مستعمره ي هند جهت تأمين هزينه ي سلطه بر هند بود.
در حقيقت مهم ترين هدف اروپاييان از سلطه بر خليج فارس، کسب برتري در مبارزه براي تصاحب هند بوده است. البته نبايد منکر اهميت خليج فارس به عنوان بازار مناسبي براي فروش مازاد کالاهاي تجاري و نيز محلي براي تأمين پاره هايي از مواد و کالاهاي مورد نياز براي نيروهاي استعماري حاضر در اين دريا شد. در واقع بين سلطه بر خليج فارس و استعمار هند، رابطه ي دو سويه اي برقرار بود که هر کدام مکمل ديگري بود بدين صورت که اروپاييان تا زماني که بر خليج فارس تسلط داشتند مي توانستند در نبرد براي کسب نفوذ در هند شرکت کنند و نيز تا زماني که در منافع هند شريک بودند براي کسب جاي پايي در خليج فارس تلاش مي کردند.
در زمان حکومت قاجاريه به ويژه در دوره ي پادشاهي ناصرالدين شاه، خليج فارس به عنوان آبراهي مهم و استراتژيک به تدريج مورد توجه قدرت هاي جهاني قرار گرفت و شاهد تحولات مهمي بود.
اين پژوهش بر آن است روند نفوذ سياسي و گسترش حضور قدرت هاي منطقه اي و فرامنطقه اي را در اين آبراه حياتي، در قرن نوردهم و اوايل قرن بيستم مورد بررسي قرار دهد.

فرانسه در خليج فارس

پيشينه ي حضور فرانسوي ها در خليج فارس به دوره ي صفويه باز مي گردد که با اعزام مبلغين مسيحي آغاز شد. در سال 1623 م/ 1022 هـ.ق مبلغان ديني کارم (2) در بصره مستقر شدند و آنجا را مرکز عمليات فرانسه قرار دادند (3).
مدت زماني پس از آن يعني در سال 1665 م./ 1044 هـ.ق شرکت تجاري هند شرقي فرانسه توسط کلبرت، وزير دارايي مشهور فرانسه تأسيس گرديد و يک سال بعد در بندرعباس نمايندگي خود را داير نمود ولي فعاليت هاي تجاري آنها قابل ملاحظه نبود (4).
به دنبال تأسيس کمپاني هند شرقي فرانسه، يک هيئت نمايندگي مستقل متشکل از سه نفر فرانسوي براي آغاز مذاکرات وارد ايران شدند. هدف اين مأموريت دست يابي به توافقي ميان ايران و فرانسه بود ولي اين هيئت فقط توانست فرماني از شاه ايران دريافت کند که بر اساس آن به مدت سه سال مجاز به تجارت آزاد با ايران مي شدند. با اين همه فرانسويان دفتر تجاري خود را در بندرعباس تأسيس کردند تا به اين ترتيب از معافيت سه سال گمرکي به خوبي استفاده کنند (5).
به دنبال آن سه کشتي کمپاني هند شرقي فرانسه براي اولين بار وارد خليج فارس شدند و به اين ترتيب فعاليت تجاري آنها در اين منطقه آغاز گرديد (6).
از اواخر دوره ي صفويه فرانسوي ها اقداماتي را براي توسعه ي روابط بازرگاني خود با ايران انجام دادند چنانکه در سال 1708 م./ 1171 هـ.ق، لوئي چهاردهم قراردادي را با سلطان حسين منعقد کرد که بر اساس آن تجارت فرانسوي ها در ايران تضمين مي شد اما با حمله ي محمود افغان به اصفهان و غارت کالاهاي موجود در نمايندگي کمپاني هند شرقي به وسيله ي افغان ها، فعاليت هاي بازرگاني فرانسوي ها در ايران موقتاً تعطيل شد (7).
البته در اين رابطه نقش انگليسي ها را نبايد ناديده گرفت زيرا آنها همواره در جهت کاهش نفوذ تجاري فرانسه در ايران تلاش مي کرد (8).
با آغاز جنگ هاي هفت ساله ميان فرانسه و انگلستان در اروپا، دامنه ي ستيز دو کشور به حوزه ي خليج فارس نيز کشيده شد (9).
چنانکه در سال 1759 م/ 1171 هـ.ق، چهار کشتي جنگي فرانسوي به تجارتخانه ي کمپاني هند شرقي در بندرعباس حمله برده و پس از يک درگيري با محافظين آنجا تجارتخانه ي کمپاني هند شرقي را تصرف و ويران کردند. البته نيروهاي فرانسه پس از مدت کوتاهي بندرعباس را ترک کردند (10).
نفوذ فرانسوي ها در خليج فارس به جاي پيشبرد امور تجاري، بيشتر صرف آزار انگليسي ها مي شد. آنها در اين امر موفقيتي نسبي و طولاني داشتند. پس از پايان يافتن جنگ هفت ساله با تضعيف موقعيت فرانسوي ها در هند، موقعيت بريتانيايي ها تقويت شد (11).
از زمان سقوط صفويه تا روي کار آمدن قاجاريه ميان ايران و فرانسه اساساً رابطه اي وجود نداشت. در دوره ي افشاريه و زنديه تماس دو کشور به ويژه در اثر بي ثباتي اوضاع سياسي داخلي ايران به حداقل رسيد و در همان مناسبات محدود تجاري باقي ماند (12).
پس از وقوع انقلاب فرانسه و به قدرت رسيدن ناپلئون بناپارت سياست خارجي آن کشور نسبت به قبل با تغيير و تحولات زيادي روبرو شد و در همين راستا گرايش هاي توسعه طلبانه ي آنها در خليج فارس افزايش يافت (13).
آنها ضمن حمايت از نيروهاي مخالف انگلستان در منطقه ي خليج فارس، روابط سياسي و تجاري خود را با ايران، مسقط و هندوستان گسترش دادند. يکي از مهم ترين هدف هاي ناپلئون به ويژه در رقابت با انگلستان اين بود که با تصرف هندوستان ، انگلستان را به زانو درآورد (14).
هرچند در اين رقابت هاي تنگاتنگ دولت روسيه ي تزاري از رقيبان قدرتمند فرانسه محسوب مي شد (15)، فرانسه براي تحقق هدف خود با راضي کردن پل اول، امپراتور وقت روسيه براي عبور از جنوب اين کشور و از طريق درياي مازندران سعي کرد از شمال خراسان به هرات وارد شود و از آنجا به هندوستان حمله کند، ولي با مرگ پل اول و جانشيني الکساندر اول، که از دشمنان سرسخت ناپلئون بود، نقشه ي وي بي نتيجه ماند (16).
به دنبال آن امپراتور فرانسه نيز ناچار شد نقشه ي حمله به هندوستان از طريق روسيه را تغيير دهد و از راه عثماني و ايران به آنجا دست يابد (17). چندي بعد با شروع دوره ي اول جنگ هاي ايران و روسيه، ناپلئون که از ضعف دولت قاجار در جنگ با روسيه آگاه بود، به تقاضاي فتحعليشاه که از فرانسه ياري طلبيده و به گسترش روابط علاقه نشان داده بود، پاسخ مثبت داد و پيشنهاد نمود که ايران و فرانسه از دو طرف به روسيه حمله کنند. فتحعلي شاه دومين نامه ي خود را به ناپلئون فرستاد و از پيشنهاد فرانسه استقبال کرد و متذکر شد که عقد قرارداد با ايران ممکن است راه لشکرکشي به هندوستان را براي فرانسه باز و دست انگليسي ها را از مستعمراتشان در آسيا کوتاه سازد (18).
از اواسط قرن نوزدهم به بعد روابط ايران و فرانسه به تدريج تحت الشعاع روابط فرانسه با کشورهاي روسيه و انگلستان قرار گرفت و پاريس در برابر فوايد حاصل از بهبود روابطش با پترزبورگ (19) و لندن اندک اندک از رقابت با آنها در محدوده ي ايران چشم پوشيد. نقش سياسي فرانسه در اين زمان که مقارن سلطنت ناصرالدين شاه قاجار است به رقابت هاي دامنه دار انگليس و روس در ايران محدود شده بود ولي بسياري از فرانسويان اين محدوديت را در خور مقام جهاني خود نمي ديدند بخصوص که کشورشان از سال 1892 م./ 1310 ق. پيمان اتحادي را نيز با روسيه منعقد کرده بود (20).
مسافرت هاي ناصرالدين شاه به فرانسه توجه ايرانيان را بيش از پيش به اين کشور معطوف داشت و فرانسه از اين موقعيت براي توسعه ي نفوذ خود در ايران بهره برداري کرد.
از سال 1876 م/ 1294 هـ.ق به بعد فرانسوي ها چندين نمايندگي کنسولي در بصره و نقاط مجاور آن داشتند در سال 1877 م./ 1295 هـ.ق تعدادي از باستان شناسان مأموريت يافتند در منطقه اقدام به کاوش نمايند (21).
از سال 1878م./ 1296 هـ.ق که شاه ايران از پاريس ديدن کرد امتيازات متعددي به فارنسويان در ناحيه ي خوزستان تفويض نمود که از آن جمله مي توان قراداد آبياري در خوزستان را نام برد (22).
روابط بين المللي در سده ي نوزدهم و نيز موقعيت استراتژيک ايران که بين دو راه عمده ي درياي خزر از شمال و خليج فارس و اقيانوس هند در جنوب غربي قرار داشت موجب شده بود ايران به مرکز کشمکش هاي سخت انگليس و روسيه و فرانسه تبديل شود (23).
از اين رو انگليس تلاش هاي جدّي به عمل مي آورد که در مقابل هر کشوري که درصد تسلط بر ايران و تضعيف سلطه ي بريتانيا بر هندوستان و خليج فارس بود ايستادگي نمايد (24).
با روي کار آمدن اميرکبير علاقه ي وي به برقراري ارتباط با فرانسه به منظور ايجاد توازن در منطقه شدت بيشتري گرفت. وي قراردادي با فرانسه منعقد نمود که در واقع تجديد پيمان ايران و فرانسه در زمان محمدشاه بود (25).
بر اساس يکي از مفاد اين قرارداد ( در بند هفتم ) طرفين موافقيت نمودند که در شهرهاي تبريز و بوشهر کنسولگري تأسيس نمايند و کنسول هاي ايران نيز در شهرهاي فرانسه اقامت نمايند. اما اين قرارداد به دليل خودداري فرانسه از پذيرش خواسته هاي ايران مبتني بر اعطاي امتيازات متقابل و کارشکني هاي سر تيژ سفير فرانسه به نتيجه نرسيد (26). يکي از خواسته هاي دولت ايران در اين قرارداد افزودن ماده اي بر آن بود که بر اساس آن دولت فرانسه با کمک کشتي هاي جنگي و کنسول مقيم در بوشهر از امنيت خليج فارس و حاکميت دريايي ايران دفاع نمايد (27).
مسيو دوروشه، سفير فرانسه در ايران در نامه اي خطاب به وزير امور خارجه ي اين کشور در اين باره مي نويسد:
« خليج فارس که با بغداد توسط يک رودخانه ي کشتيراني مرتبط مي شود حائز اهميت بسيار مي باشد. از نظر سياست بريتانيا در آنجا به اطلاع جنابعالي برسانم آن جناب هم بي گمان با من هم عقيده اند که دولت فرانسه که نه در بصره و نه در بوشهر و نه در مسقط نماينده اي دارد مناسب خواهد بود لااقل يک نفر مأمور به يکي از اين سه محل بفرستد تا بداند در اين ناحيه پهناور چه مي گذرد. » (28)
در سال 1895م./ 1313 هـ.ق نخستين کشتي هاي جنگي فرانسه به خليج فارس وارد شدند. اولين کشتي جنگي آنها TRoude نام داشت که آن را به مسقط فراخوانده بودند. تأسيسات تجارتي فرانسه نيز در اين منطقه موجب تقويت نفوذ و قدرت اين کشور مي شد ولي نتايجي از لحاظ بازرگاني دربر نداشت. در سال 1896 م./ 1314 هـ.ق يک کمپاني کشتيراني فرانسوي يک خط فرعي دريايي بين بمبئي و بنادر خليج فارس ايجاد کرد ولي نتيجه اي موفقيت آميز در پي نداشت. در سال 1896 م./ 1314 هـ.ق، کنسوليار فرانسه در بوشهر از بندر خرمشهر بازديد به عمل آورد و پس از اين بازديد از يک خط فرعي کشتيراني فرانسه که حدود پانزده سال قبل تعطيل شده بود دعوت شد که مجدداً اقدام به راه اندازي آن خط دريايي بنمايد اما اين پروژه نيز به مرحله اجرا در نيامد (29).
با اين وجود تلاش هاي فرانسه براي نفوذ در خليج فارس همچنان ادامه يافت. صدور فرمان آزادي کشتيراني در رود کارون از طرف ناصرالدين شاه که به تمام کشورهاي خارجي اجازه مي داد آزادانه در اين رودخانه تردد نمايند تکاپوهاي فرانسوي ها را شدت بخشيد به گونه اي که شخصي به نام پياکه، که سابقاً نايب کنسول فرانسه در بصره بود مأمور ايجاد کنسولگري در بوشهر شد و اولين کنسولگري فرانسه در بوشهر را افتتاح کرد (30).
با افتتاح کنسولگري فرانسه در بوشهر اقدامات سياسي دولت فرانسه در خليج فارس به فعاليت هاي تجاري افزوده گشت.

روس ها در خليج فارس

يکي از ويژگي هاي مهم در بررسي سياست هاي استعماري روسيه تزاري در منطقه ي خليج فارس نزديکي جغرافيايي اين کشور به منطقه است. اين ويژگي نه تنها انگيزه ي نفوذ و سلطه ي روسيه را بر منطقه تشديد مي کرد بلکه حساسيت رقيب ديگر يعني استعمار انگليس را به شدت بر مي انگيخت چنانکه اين دو کشور حداقل در طول دو قرن 18 و 19 رقابت هاي سختي را با يکديگر در خليج فارس داشته اند (31).
روس ها از زمان امپراتوري پطرکبير (32) در انديشه ي دستيابي به آب هاي گرم و آزاد خليج فارس بودند تا از اين طريق بتوانند به يکي از قدرت هاي بزرگ جهان تبديل شوند (33).
پطرکبير قبل از مرگ خود وصيت نامه اي از خود باقي گذاشت که تا پايان دوره ي امپراطوري تزارها دستورالعمل سياستمداران روسي به شمار مي رفت. در اين وصيت نامه در مورد ايران چنين توصيه شده است:
« نزديک شدن به استانبول و هند را حتي المقدور براي خود لازم و واجب شماريد چون هر کس به استانبول و هندوستان دست يابد فرمانرواي حقيقي خواهد بود. بنابراين لازم است جنگ هاي پي در پي و بي انقطاع نه تنها به دولت عثماني بلکه با دولت ايران ايجاد کنيد و به ضعف و نابودي دولت ايران کوشش و تقلا نموده هر قدر ممکن شود خود را زودتر به خليج فارس برسانيد. بدين وسيله به هندوستان که انبار جهان است نزديک شده و با استفاده از طلاي انگليس بي نياز و مستغني از تمام گنج هاي دنيا خواهيد شد » (34).
روس ها بعد از استحکام موقعيت خود در ايران توجهشان را به سوي خليج فارس معطوف داشتند. هرات که به منزله ي کليد دستيابي روسيه به هند بود اهميتش را از دست داد و در عوض رهبران روسيه متوجه خليج فارس شده و آرزوي دسترسي به اقيانوس هند را داشتند (35).
ايران که از سال هاي اول قرن نوزدهم ميلادي به دايره ي سياست بين المللي کشيده شده بود در ده سال نخست اين قرن عرصه ي کشمکش هاي سياسي دول اروپايي روس و انگليس و فرانسه بود (36).
چند رويداد مهم در سطح اروپا و منطقه موجب اهميت يافتن موقعيت خليج فارس براي روسيه و ديگر قدرت هاي اروپايي مي شد:
1- تثبيت قدرت آلمان در اروپا و شکل گيري يک امپراتوري قدرتمند که در تضاد با انگلستان و روسيه قرار داشت.
2- تضعيف دولت عثماني در اثر رقابت نيروهاي قدرتمند اروپايي از آن جمله روسيه و انگلستان و آلمان براي نفوذ در مستملکات اين امپراتوري.
3- طرح راه آهن بغداد توسط انگليسي ها که موجب نزديک تر شدن ارتباط ميان هندوستان و اروپا مي شد. اين خط آهن بغداد را به درياي مديترانه و خليج فارس متصل مي ساخت. اجراي اين طرح به معناي کامل شدن شرايط تفوق انگلستان در منطقه بود.
روس ها به دلايل ذکر شده طرح هاي خود را براي توسعه ي قدرت در خليج فارس به اجرا درآوردند. با روي کار آمدن قاجارها، ايران فرصت و امکان لازم براي تثبت قدرت خود در خليج فارس را از دست داد (37).
اولين قدم اساسي روس ها براي توسعه و گسترش نفوذ در خليج فارس تأسيس کنسولگري خود در سال 1299 هـ.ق/ 1881م. در بصره بود. اندکي بعد يعني در فاصله ي سال هاي 1302 هـ.ق/ 1884 م. تا 1306 هـ.ق/ 1888 م. يکي از افسران قزاق به نام کاپيتان فونبلومور از اصفهان و بوشهر بازديد کرد (38).
همين امر فرصت مناسبي را براي نفوذ هرچه بيشتر روس ها در خليج فارس فراهم ساخت به طوري که اوج نفوذ روسيه در ايران در اواخر دوره ي ناصري و دهه هاي 1298 هـ.ق/ 1880 م. و 1308 هـ.ق/ 1890 م. بود (39).
ناصرالدين شاه در سال 1305 هـ.ق/ 1887 م. بنا به اصرار و تحميل وزيرمختار روسيه در تهران قراردادي را با وي امضاء کرد که بر اساس آن متعهد شد بدون رضايت و موفقيت دولت روسيه مجوز احداث راه آهن ايران را به هيچ شرکت خارجي واگذار نکند. سفير روسيه شاه را تهديد کرد چنانچه امتيازي در اين زمينه به کشورهاي خارجي اعطا شود دولت متبوع وي نيز ديگر خود را متعهد به حفظ استقلال و تماميت ارضي ايران نخواهد دانست. در حقيقت هدف روس ها از اين اقدام ممانعت از اجراي طرح راه آهن سراسري تهران- اهواز به وسيله انگليسي ها بود (40).
در سال 1899 م./ 1317 هـ.ق روس ها حق ويژه ي تدارک و مطالعه ي طرح احداث راه آهن ايران را به مدت پنج سال از ناصر الدين شاه گرفتند. نتيجه ي مطالعات سرمايه داران روسي آن بود که امتياز کشيدن خط آهن سراسري از رشت تا سواحل جنوبي ايران از دولت و شخص شاه اخذ گرديد اما اين امر با مخالفت شديد بريتانيا روبرو شد و به سرانجامي نرسيد (41).
تلاش هاي روسيه براي افزايش نفوذ خود در خليج فارس موجب نگراني دولت بريتانيا گرديد. خليج فارس از نظر دسترسي به هند براي بريتانيا بسيار اهميت داشت در تمام سال هاي اوليه ي قرن نوزدهم بريتانيا تلاش مي کرد تا از نفوذ کشورهاي اروپايي به خليج فارس جلوگيري کند بريتانيا در واقع خليج فارس را به صورت يک درياچه ي انگليسي درآورده بود اما اين کشور از اواخر قرن نوزدهم با تلاش هاي جدي روسيه براي نفوذ در خليج فارس روبرو شده بود (42).
نفوذ روس ها در ايران به حدي موجب نگراني دولتمردان بريتانيا شده بود که مسئله ي ايران و توسعه ي نفوذ روسيه در خليج فارس بارها در مجلس عوام انگلستان مطرح گرديد. نمايندگان اين مجلس اعتقاد داشتند که بريتانياي کبير به منظور حفظ بي طرفي در ايران بايستي با قدرت هاي ديگر همکاري نمايد (43).
در حقيقت هرگاه بريتانيا از ناحيه ي روسيه خطري احساس مي کرد به نوعي مي کوشيد اين کشور را با مسائل ريز و درشت فراوان مشغول کند و هرگاه خطر رفع مي شد با اين کشور صلح مي کرد (44).
در سفر دوم ناصرالدين شاه به روسيه ي تزاري اجازه ي تشکيل « بريگاد قزاق » تحت نظر افسران روسي صادر گرديد. در اين رابطه مامورين سياسي و کنسولي روس به عنوان حفاظت از سفارت خانه ها و کنسولگري هاي روسيه در نقاط مختلف ايران، عده ي زيادي قزاق استخدام کردند و دستگاه هاي عريض و طويلي براي خود فراهم ساختند (45).
اما اقدامات روس ها براي نفوذ در ايران تنها محدود به فعاليت هاي سياسي نبود. در سال 1314 هـ.ق/ 1896 م. بروز مرض طاعون در هندوستان بهانه اي به دست روس ها داد که براي مداخله در امور خليج فارس دو نفر طبيب نظامي به بوشهر روانه سازند، در صورتي که مرض هنوز به آنجا نرسيده بود. هدف اصلي دولت روس از اعزام اطبا، تعقيب سياست آن دولت در موضع تنگه ي هرمز بود به همين جهت اطباي اعزامي چندين مرتبه به بندرعباس و بصره مسافرت کردند (46).
روس ها سعي مي کردند با برقراري ارتباط نزديک با دولت عثماني پايگاهي در بخش هاي شمالي خليج فارس به دست آورند (47). در همين راستا فعاليت هايي که آنها در بغداد به سال 1899 م./ 1317 هـ.ق انجام مي دادند نشان مي دهد که تا حدود زيادي با طرح تأسيس يک بندر روسي در خليج فارس ارتباط دارد. کنسول جديد روسيه در بغداد نيز ماموريت داشت گزارش مبسوطي در اين زمينه فراهم نمايد (48).
جرج ناتانيل کرزن، سياست مدار برجسته ي انگليسي و نايب السلطنه هندوستان درباره ي احداث بندر و پايگاه دريايي روس ها در خليج فارس مي نويسد: « احداث بندرگاه در خليج فارس از دير زماني جزو آمال و آرزوي روس ها بوده هرگاه صورت عمل به خود گيرد آرامش و انتظامي که با صرف آن همه ي مساعي و مجاهدت در خليج فارس برقرار گرديد مختل خواهد شد. هر دولتي که اجازه ي احداث بندري را در خليج فارس به روس ها بدهد به عظمت انگلستان توهين وارد آورده و در اختلال خليج فارس و توليد جنگ جديت به خرج داده است. آن سفير انگليس که در اين مورد تسليم شود و اين اجازه را بدهد خائن به ميهن خود ميدانم » (49).
اگر چه روس ها در زمان ناصر الدين شاه امتيازات متعددي در ايران به دست آوردند اما بايد خاطرنشان نمود که تنها در اواخر قرن نوزدهم بود که فعاليت روس ها در خليج فارس به ثمر رسيد و به منتهاي موفقيت نزديک شد (50).
در سال 1900 م./ 1318 هـ.ق روسيه گروهي را تحت پوشش هيأت جغرافيايي براي بررسي مسير راه آهن روسيه به خليج فارس به ايران فرستاد. هدف اصلي اين هيئت بررسي راه هاي اتصالي راه آهن روسيه به يکي از بنادر ايران در خليج فارس مانند بندرعباس يا چهاه بهار بود. روس ها مي کوشيدند تا موافقت ايران را براي عبور راه آهن از خاک ايران به دست آورند. در همين سال کشتي جنگي روسي گيلک (51) از بنادر خليج فارس بازديد نمود (52). از سال 1901 م./ 1319 هـ.ق به بعد هدف اصلي روس ها در خليج فارس ايجاد پايگاه هاي درياي در سواحل جنوبي ايران و استقرار نيروي کافي در آنجا بود. آنها تصميم داشتند با تأسيس يک خط آهن سرتاسري ترتيبي فراهم آورند که بتوانند در موقع لزوم قواي جنگي روسي را به اين منطقه منتقل کرده پايگاه هاي خود را تقويت نمايد (53).
لرد کرزن در کتاب ايران و قضيه ايران در اين باره مي نويسد: « اگر خليج فارس مدنظر روس هاست براي آن است که بندر و لنگرگاه درياهاي جنوب را در دسترس او خواهد گذاشت » (54).
يک سال پس از ورود کشتي روسي گيلک، کشتي جنگي سريع السير اکتشافي روسي « وارياک » نيز از بنادر خليج فارس بازديد کرد. اين کشتي در بوشهر به وسيله ي نماينده ي نايب کنسول فرانسه که به کارهاي روس ها در خليج فارس رسيدگي مي کرد مورد استقبال قرار گرفت. در همين سال ( 1901 م./ 1319 هـ.ق ) روس ها يک سرکنسولگري در بوشهر و يک سرکنسولگري در بصره تأسيس کردند (55).
در سال 1902 م./ 1320 هـ.ق کشتي اسکولد و بعد از آن کشتي بويارين وارد خليج فارس شدند. در خلال سال هاي 1903-1914 حدود 60 کشتي تجاري روسي به منطقه آمدند. همچنين روس ها در سال هاي اوليه قرن بيستم در شهرهاي بندرعباس، اهواز و شيراز اقدام به تأسيس کنسولگري نمودند (56).
در واقع با آغاز قرن بيستم اصطکاک منافع روسيه و انگلستان در خليج فارس بيشتر شد. بنابراين انگلستان پيشنهاد تعيين و تقسيم مناطق نفوذ در ايران را به روسيه داد که از سوي روسيه رد شد. ولي پس از شکست روسيه از ژاپن، قدرت و اعتبار جهاني روسيه در موضع ضعف قرار گرفت به همين علت در پايان سال 1905 م روس ها تن به مذاکره با انگليسي ها دادند که نتيجه ي اين مذاکرات به قرارداد 1907 م/ 1325 هـ.ق منتهي شد (57).
روزنامه ي حبل المتين درباره ي مواضع جرايد روس نسبت به اين قراداد نوشت:
« از تلگراف ديروز که همه نقل آراء جرايد روس و انگليس است مفهوم مي شود که صرفه در اين کار با انگليسي هاست. روزنامه هاي آن خيلي اظهار مسرت و شادماني مي نمايند و برعکس جرايد روش به آن صورت سرور و خوشحالي نشان نمي دهند ».
بر اساس اين قرارداد که به قرارداد تقسيم ايران معروف است بخشي از خاک ايران واقع در شمال خط قصر شيرين، اصفهان، يزد و ذوالفقار در محل اتصال مرزهاي ايران افغانستان با روسيه به عنوان منطقه ي نفوذ روسيه تعيين شد و بخش ديگري از ايران واقع در جنوب شرقي خط بندرعباس، کرمان، بيرجند و گازيک در مرز ايران و افغانستان به سوي شرق بيرجند که منطقه نفوذ دولت انگليس بود. همچنين دو کشور متعهد شدند هيچ گونه امتياز سياسي و اقتصادي در مناطق نفوذ يکديگر از دولت ايران نگيرند (58).
به اين ترتيبي در سال هاي پاياني قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم خليج فارس و نواحي پس کرانه ي آن به شدت مورد توجه روس ها و انگليسي ها قرار گرفت.

آلمان ها در خليج فارس

توجه آلمان ها به خليج فارس به اواخر قرن نوزدهم باز مي گردد (59). رشد و توسعه ي قدرت آلمان در اروپا، تمايل اين قدرت بزرگ براي دست يابي به منابع جديد اقتصادي و مسيرهاي دسترسي به آن را بيشتر مي کرد (60). قيصر ويلهم اول (61) و صدراعظم معروف وي بيسمارک که به قدرت رسيدند، (62) به دنبال تحقق انديشه ي پان ژرمن بودند. در اين زمان که دولت انگلستان قدرت فراوان يافته بود ظهور قدرتهاي رقيب را در برابر خود بر نمي تابد. افزون بر اين، موقعيت جغرافيايي جزيره انگلستان در مقايسه با موقعيت زميني آلمان براي دستيابي به خليج فارس در شرايط مناسب تري قرار داشت. امپراتوري آلمان نيز نظير انگلستان داراي يک ناوگان نظامي دريايي قدرتمند بود که مي توانست به مثابه رقيبي خطرناک در برابر ناوگان نظامي انگلستان ظاهر شود به نحوي که ساير قدرت هاي اروپايي قادر به رقابت با آلمان در آن سرزمين نبودند (63).
دوران صدرات بيسمارک (64) همزمان با سفرهاي ناصرالدين شاه به اروپا بود (65). شاه ايران براي ايجاد نيروي سوم متوجه آلمان ها شد تا از فشارهاي شديد دو ابرقدرت روس و انگليس بکاهد (66). وي طي سفرهاي اول و دوم خود به اروپا در سال 1873 م. از کشور آلمان ديدار کرد و مذاکراتي با ويلهم اول و بيسمارک صدر اعظم آلمان انجام داد و در ضمن اين مذاکرات علاقه خود را نسبت به گسترش تقويت روابط دو کشور ابراز داشت (67).
در زمان اقامت ناصرالدين شاه در سن پتزربورگ عهده نامه ي مودّت و تجارت بين ايران و آلمان در 11 ژوئن 1873 م. به امضا رسيد.
مهم ترين موضوع اين معاهده، ماده ي هيجدهم آن بود که اشاره داشت در صورت بروز جنگ ميان يکي از طرفين معظم اين پيمان با يک قدرت ثالث، حسن تفاهم و دوستيِ خالصانه ميان طرفين معظم پيمان برقرار خواهد ماند و چنانچه ايران با قدرت ديگري درگير مخاصمه شود در صورت تقاضاي شاه، دولت آلمان آماده است که مساعي خود را بر حل مخاصمه به کار برد (68).
در همين راستا در سال 1883 م. عليقلي خان مخبرالدوله (69) از طرف ناصرالدين شاه عازم برلين گرديد. وي حامل نامه هايي از طرف شاه ايران به وليعهد آلمان و بيسمارک بود. هدف از اين مسافرت ها جلب دوستي و حمايت دولت آلمان بود. شاه ايران درخواست کرد دو کشور به تأسيس سفارتخانه ها در پايتخت هاي يکديگر مبادرت وزرند و نيز اظهار تمايل شده بود که راه آهن ايران توسط کمپاني هاي آلماني ساخته شود؛ و نيز استخراج معادن ايران تحت نظر مهندسين آلماني انجام شود. مخبرالدوله پس از ورود به برلين ملاقات هايي با بيسمارک و وليعهد آلمان به عمل آورد که از اهميت ويژه اي برخوردار بود و جريان آن توسط جرايد آن روز آلمان منتشر گرديد. متعاقب مذاکرات مخبرالدوله با بيسمارک و وليعهد آلمان و پس از يک سلسله مکاتبات محرمانه در سال 1885 م. دو دولت تصميم به ايجاد روابط سياسي و تأسيس سفارتخانه در پايتخت هاي يکديگر گرفتند. ميرزا رضاخان ( مويد السلطنه ) از طرف ناصرالدين شاه به عنوان اولين سفير ايران عازم برلين شد (70).
گراف فن برانشوايک (71) نيز به عنوان اولين ايلچي مخصوص و وزير ممتاز امپراتوري آلمان به ايران آمد (72) و سفارتخانه ي آلمان را در تهران تأسيس کرد (73).
در همين سال ناصر الدين شاه تصميم گرفت براي بندر بوشهر از آلمان کشتي خريداري نمايد. وي مرتضي قلي خان صنيع الدوله را مأمور انجام اين خدمت کرد (74). او کشتي تجاري پرسپوليس را خريد. کشتي مزبور از بندر کشتي سازي برفرهاون (75) همراه با ناوبان هاي آلماني به سوي خليج فارس حرکت کرد (76). اين کشتي جنگي نبود ولي سه دستگاه توپ سرپُر 70 ميلي متري و مقداري فشنگ و باروت در آن وجود داشت. کشتي پرسپوليس مأموريت مهمي انجام نداد (77) و در عمل کارايي سودمندي در خليج فارس و رود کارون نداشت و بي استفاده رها شد (78). مخارج هر ساله ي اين کشتي براي دولت ايران سه هراز و پانصد ليره ي انگليسي تمام مي شد (78). در همين زمان روسيه و انگلستان به شدت با نفوذ آلمان به مخالفت برخاستند (79).
در سال 1895 م. تجارتخانه ي « جوهان ورث » (80) در بوشهر يک مرکز بازرگاني براي خريد گندم، جو، پوست، ذغال سنگ و قند افتتاح کرد. در همين سال سه کشتي تجاري متعلق به شرکت آلماني ديگري براي کالاهاي ياد شده وارد بوشهر شدند. اندکي بعد اين تجارتخانه ورشکست شد و دو شرکت ديگر به نام هاي کمپاني هامبورگ و خليج فارس ظاهر شدند ولي ديري نپاييد که بر اثر کمبود ظرفيت کار و نداشتن سرمايه ي کافي آن دو نيز تعطيل شدند (82).
يک سال بعد يک تاجر آلماني به نام رابرت ونکهاوس (83) شرکتي تجاري را در بندر لنگه براي تجارت صدف مرواريد و صدور آن به هامبورگ داير کرد (84).
فعاليت هاي تجاري ونگهاوس در ابتدا بسيار محدود بود ولي کم کم بر اثر کمک صاحبان کشتي ها و بانک داران هامبورگ کار وي رونق گرفت. اين شرکت بعداً نمايندگيهايي در بندرعباس، بوشهر، خرمشهر، بصره و بحرين ايجاد کرد (85) و حتي با کرانه هاي عمان متصالح و شيخ نشين هاي آن حدود نيز داراي روابط تجاري بود (86). آنها علاوه بر موفقيت هاي تجاري قابل توجه توانستند احترام و اعتبار فراواني براي آلماني ها کسب کند (87).
ونکهاوس درباره ي علايق آلمان در خليج فارس مي نويسد:
« نخستين بار در حدود سال 1906 م. احساس کردم که آلمان از نظر سياسي به خليج فارس علاقمند شده است و احساسم اين بود که اين قدرت در جستجوي به دست آوردن ابزاري است تا با آن بتواند با روسيه و انگلستان در قبال امتيازات مشابه در قضيه ي راه آهن بغداد تعادل ايجاد کند » (88).
به دنبال اين موفقيت ها دولت آلمان در سال 1897 م. يک نايب کنسولگري در بوشهر ايجاد کرد که خيلي زود به کنسولگري تبديل شد (89) و نفوذ خود را در بنادر خليج فارس توسعه داد (90). اين کنسولگري شش کارمند بسيار فعال داشت. فعاليت آنان موجب توسعه کشتيراني آلمان ها در خليج فارس شد که بعداً به صورت يک خط کشتيراني مرتب و بطور ماهانه از هامبورگ به خليج فارس و درياي سرخ رفت و آمد مي کرد در اين زمان واردات ايران از آلمان به نحو قابل ملاحظه اي افزايش يافته بود علاوه بر آن آلمان ها موفق شده بودند که نفوذ معنوي زيادي بين مردم ايران به دست آورند (91).
يکي از کنسول هاي فعال آلماني هاي واسموس (92) بود (93) که در جنگ جهاني اول منشاء يک رشته تحريکات و اقدامات ضد انگليسي در جنوب ايران بود (94).
محور اصلي فعاليت هاي سياسي آلماني ها در طراحي و اجراي طرح بزرگ آنها يعني راه آهن « هامبورگ- خليج فارس » مشهور به راه آهن بغداد بود. در پي اين هدف قراردادي بين دولت هاي آلمان و عثماني در سال 1899 م. براي ايجاد راه آهن بغداد منعقد شد (95).
به دنبال مسافرت ويلهم دوم، قيصر آلمان به استانبول و مذاکره با سلطان عبدالحميد اتحاد نظامي بين دو کشور برقرار و امتياز راه آهن برلين- استانبول- بغداد در آلمان واگذار شد (96). اين راه آهن شهرهاي هامبورگ، استانبول، بغداد، بصره و کويت را به يکديگر متصل مي کرد (97). در همان زماني که نفوذ آلمان در باب عالي روز به روز افزايش مي يافت نفوذ انگليس و فرانسه به عللي که منجمله استيلاي انگليس بر مصر و استيلاي فرانسه بر تونس بود، رو به ضعف مي نهاد (98).
در سال 1900 م. يک کمسيون فني آلماني تحت رياست اشتريخ (99)، سرکنسول آلمان در قسطنطنيه از مناطقي که راه آهن مي بايست از آنجاها عبور کند، بازديد نمود (100). اين هيأت در گزارش هاي نهايي خود تمام مسائل مطرح و قابل توجه را مورد بررسي قرار دادند. بعد از آن يک هيئت آلماني وارد کويت شد تا در خصوص امتداد خط آهن به کويت مذاکره کند.
بريتانيا ورود هيئت آلماني را به کويت تهديدي به موقعيت خود در خليج فارس تلقي کرده و اکنور (101)، سفير بريتانيا در استانبول به ترک ها اخطار کرد که امتداد خط آهن به کويت سبب مشکلات محلي مي شود و حتي به دخالت دول خارجي مي انجامد (102). مخالف بريتانيا با ايجاد خط راه آهن بغداد ناشي از مطامع آن کشور در عراق و ترس از تزلزل موقعيت خود در خليج فارس بود (103). به دنبال تحرکات فوق آلماني ها در سال 1901 م. عثماني ها را عليه شيخ کويت ( که از سال 1899 م. تحت الحمايه ي انگلستان شده بود ) تحريک کردند و ترک هاي عثماني جزيره ي استراتژيک « بوبيان » را تصرف نمودند اما طرح تصرف کويت به وسيله ي آلماني ها با توسل به زور بي نتيجه ماند (104).
بارون رنجت هوفن (105) وزير امور خارجه ي آلمان مي نويسد:
« استقرار هر قدرت خارجي در کويت اعم از بريتانيا يا روسيه براي ما نامطلوب است و همه ي نقشه هاي آلمان را براي امتداد خط آهن آناتولي به خليج فارس تهديد مي کند. شرط نخستين اين پروژه تسلط عثماني بر سراسر خط حيدرپاشا تا کويت است. بنابراين ضروري است که از شيخ مبارک قول بگيريم تا وقتي که اراضي و ساير وسايل لازم را براي راه آهن بغداد فراهم نکرده است هيچ نوع امتياز ارضي و يا اقتصادي به خارجيان ندهد (106) ».
دولت آلمان مصمم بود بندر هامبورگ را به کويت متصل سازد و به اين ترتيب ساير بنادر خليج فارس را تحت نفوذ سياسي و اقتصادي خود قرار دهد (107).
اگر آلمان ها در ساختن خط آهن سهمي را براي انگليسي ها قائل مي شدند. آنها از مخالفت خود دست بر مي داشتند ولي رويهمرفته نظر انگليسي ها بر آن بود که اصولاً هيچ گونه خط آهني در خليج فارس ساخته نشود مگر آن که يقين حاصل کنند احداث چنان سيستمي موقعيت و منافع نيروهاي بريتانيا را در خليج فارس تهديد نکند (108).
به دنبال شکست هاي سياسي آلمان ها در برابر انگليسي ها آنها توجه خود را به جزيره ابوموسي (109) معطوف داشتند.
اين مسئله واکنش انگلستان را در پي داشت. دولت انگلستان شيخ شارجه را تحت فشار قرار داد تا نسبت به اين امر اعتراض نمايد. بحران روابط آلمان و انگلستان با اخراج آلماني ها از جزيره ي ابوموسي به وسيله ي کشتي هاي جنگي انگليسي آغاز شد. انگلستان در اين کشمکش پيروز شد و توانست در سال 1908 م. امتياز بهره برداري از معادن جزيره ي ابوموسي را براي يک شرکت انگليسي به نام فرانک سي استريک به دست آورد (110).
آلماني ها براي نفوذ در خليج فارس تنها به طرح ايجاد راه آهن اکتفا نکردند بلکه تلاش هاي مستمري نمودند با کشورهاي منطقه ي خليح فارس روابط سياسي و تجاري نيز برقرار نمايند. در همين راستا در سال 1894 م. يک ناو جنگي آلماني به نام کورموران (111) از مسقط بازديد نمود. هدف اين کشتي نظارت بر وقايع منطقه بود (112). در همين سال يک باب کنسولگري از طرف آلمان ها در بغداد تأسيس شد. اين کنسولگري توسط يکي از اتباع آلماني مقيم بغداد با هزينه ي شخصي تأسيس شد تا با مقاومت ساير قدرت هاي سياسي روبرو نشود. چند سال بعد يعني در سال 1897 م. يک کنسول آلمان در بندر بوشهر مشغول به کار گرديد در حالي که در آن تاريخ مجموع اتباع آلماني مقيم خليج فارس بيش از شش نفر نبودند. علاوه بر اينها يک شرکت تجارتي آلماني بنام شرکت برمن (113) در بوشهر شروع به فعاليت نمود و کشتي هايي از طرف آن شرکت بين آلمان و خليج فارس شروع به آمد و رفت کردند (114).
شرکت ونکهاوس فعاليت هاي بازرگاني و سياسي خود را را در کرانه هاي رودخانه کارون در ايران ادامه داد بدين ترتيب که يک سرويس کشتيراني بخاري در مسير خرمشهر- اهواز با پرچم آلمان برقرار کرد و به رقابت با شرکت کشتيراني انگليسي برادران لينچ، بار و مسافر جابجا مي کرد ولي اين سرويس کشتيراني نيز تا شروع جنگ جهاني اول بيشتر دوام نيافت (115). در هر صورت فعاليت آلمان ها در منطقه ي خليج فارس با مقاومت انگليسي ها روبرو مي شد و با فشار بر شيوخ منطقه از همکاري آنها با آلمانيها جلوگيري مي شد انگليسي ها خود را مالک حقيقي خليج فارس مي دانستند و آنچنان تجارت اين منطقه را قبضه کرده بودند که جايي براي حضور رقيبي ديگر باقي نگذاشته بودند اما کشورهاي اروپايي تلاش مي کردند با حضور اقتصادي خويش بتوانند در سياست منطقه نقش مهمي ايفا کنند.
همه اين شرايط نشانگر وضعيت بحراني منطقه خليج فارس در اواخر سده ي نوزدهم بود (116).

پي‌نوشت‌ها:

1. پژوهشگر و کارشناس ارشد تاريخ
2. Karem
3. الهي، همايون: خليج فارس و مسائل آن، انتشارات انديشه با همکاري نشر قومس، تهران، 1368، صص 52-51.
4. امين، عبدالاميرمحمد: منافع انگليسي ها در خليج فارس ( تجاري- سياسي ): از ابتدا تا پايان قرن هيجدهم [ از آغاز ورود تا دوران کريم خان زند ]، ترجمه علي ميرسعيد قاضي، انتشارات اميرکبير، تهران، 1367، ص 18.
5. وثوقي، محمدباقر: خليج فارس ممالک همجوار، انتشارات سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها ( سمت )، تهران، 1384، ص 282.
6. وادالا، رمي: خليج فارس در عصر استعمار، ترجمه شفيع جوادي، نشر ني، تهران، 1364، ص 146.
7. اسدي، بيژن: خارجيان در خليج فارس، ( انتشارات مرکز بازشناسي اسلام و ايران ( باز )، تهران، 1383، ص 49.
8. اسدي، بيژن: خليج فارس و مسائل آن، انتشارات سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني در دانشگاهها ( سمت )، تهران، 1381، ص 75.
9. همان، ص 76.
10. براي اطلاع بيشتر نگاه کنيد به: فرامرزي، احمد: کريم خان زند و خليج فارس، به کوشش حسن فرامزي، تهران، بينا، 1346، از صفحه 106 به بعد.
11. استنديش، جان اف: ايران و خليج فارس؛ دورنماي گذشته، چشم انداز آينده، ترجمه عبدالرضا سالار بهزادي، نشر ني، 1383، ص 165.
12. غفاري، ابوالحسين: جايگاه فرانسه در تاريخ روابط خارجي ايران از آغاز سلطنت مظفرالدين شاه تا انقراض قاجاريه ( 1925- 1896/ 1312- 1344هـ.ق )، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1382، ص 2.
13. اسدي، خليج فارس و مسائل آن، پيشين، ص 50.
14. تاج بخش، احمد: سياست هاي استعماري روسيه تزاري و انگلستان و فرانسه در ايران نيمه اول قرن نوزدهم، انتشارات اقبال، تهران، 1362، ص 1.
15. والادا، پيشين، ص 46.
16. اسدي، خليج فارس و مسائل آن، پيشين، ص77.
17. همان، ص 51.
18. مهدوي، عبدالرضا ( هوشنگ ): تاريخ روابط خارجي ايران از ابتداي دوران صفويه تا پايان جنگ دوم جهاني، انتشارات اميرکبير، تهران، چاپ يازدهم، 1385، صص 209-208.
19. Peterz bourgh
20. غفاري، پيشين، ص 3.
21. جناب، محمدعلي: خليج فارس، نفوذ بيگانگان و رويدادهاي سياسي 1875-1900، پژوهشگاه علوم انساني، تهران، 1349، ص 109.
22. همان، صص 109-110.
23. بيتا، علي اکبر: تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس ( از اواخر قرن هفدهم تا انعقاد قرارداد پاريس )، انتشارات مؤسسه عالي علوم سياسي و امور حزبي، تهران، 1352، ص 3.
24. يسلسون، آبراهام: روابط سياسي ايران و آمريکا 1921-1883م./ 1340-1300 هـ.ق، ترجمه محمدباقر آرام، انتشارات اميرکبير، تهران، 1368، ص 52.
25. در زمان محمدشاه معاهده اي تجاري ميان ايران و فرانسه منعقد شد که به موجب آن به اتباع فرانسه آزادي تجارت و رفت و آمد در سراسر ايران داده شده است.
26. آدميت، فريدون: اميرکبير و ايران، انتشارات بنگاه آذر، تهران، 1323، ص 555؛ هدايت، مهدي قلي خان: خاطرات و خطرات، انتشارات زوار، تهران، 1361، ج10، ص 8717؛ سپهر، محمدتقي لسان الملک: ناسخ التواريخ، به اهتمام جمشيد کيانفر، انتشارات اساطير، تهران، 1377، صص 119-115.
27. قائم مقامي، جهانگير: بحرين و مسايل خليج فارس، کتابخانه طهوري، تهران، 1341، ص 24.
28. همان، ص 54.
29. جناب، پيشين، صص 114-113.
30. وادالا، پيشين، ص 166.
31. اسدي، خارجيان در خليج فارس، پيشين، ص 13.
32. Great Petr
33. ياپ، ملکم و کوپربوش ، بريتون: خليج فارس در آستانه قرن بيستم، ترجمه حسن زنگنه، نشر به ديد، تهران، 1380، ص 3.
34. مهدوي، پيشين، ص 156.
35. ناظم، حسين: روس و انگليس در ايران ( 1900-1914 م. ): بر اساس اسناد سياسي کشورهاي برتيانيا، فرانسه، آلمان، ايران، روسيه و ايالات متحده آمريکا، ترجمه فرامرز محمدپور، مرکز اسناد انقلاب اسلامي تهران، 1380، ص 21.
36. وثوقي، خليج فارس و ممالک همجوار، پيشين، صص 467-466.
37. همان، ص 468.
38. جناب، پيشين، ص 111.
39. فوران، جان، مقاومت شکننده: تاريخ تحولات اجتماعي ايران: از سال 1500 ميلايد مطابق با 879 شمسي تا انقلاب اسلامي، ترجمه احمد تدين، انتشارات رسا، تهران، 1385، ص 174.
40. ذوقي، ايرج: تاريخ روابط سياسي ايران و قدرتهاي بزرگ، 1925-1900، انتشارات پاژنگ، تهران، 1368، ص 21.
41. ويلسون، آرنولد تالبوت: خليج فارس، ترجمه محمد سعيدي، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1348، ص 298.
42. جعفري ولداني، اصغر: نگاهي تاريخي به جزاير ايراني تنب و ابوموسي، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1376، ص 130.
43. ناظم، پيشين، ص 24.
44. نگاه کنيد به: تيموري، ابراهيم: دو سال آخر: يادداشت هاي روزانه سرجان کمبل نماينده انگليس در دربار ايران سالهاي 34- 1833 ( دو سال آخر سلطنت فتحعلي شاه قاجار )، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1384.
45. قاضيها، فاطمه: اسناد روابط ايران و روسيه: از دوره ي ناصرالدين شاه تا سقوط قاجاريه: 1267-1344 قمري/ 1851-1925 ميلادي، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1380، ص 27.
46. ولداني، پيشين، ص 131؛ جناب، پيشين، ص 115.
47. سديدالسلطنه ( کبابي )، محمدعلي: بندرعباس و خليج فارس، « اعلام الناس في احوال بندرعباس »، تصحيح احمد اقتداري، به کوشش علي ستايش، انتشارات دنياي کتاب، تهران، 1363، ص 659.
48. جناب، پيشين، ص 115.
49. نوري زاده بوشهري، اسماعيل: نظري به ايران و خليج فارس، بي نا، بي جا، 1323، ص 116.
50. جناب، پيشين، ص118.
51. Guilak
52. جعفري ولداني، پيشين، ص 132.
53. جناب، پيشين، ص120.
54. کرزن، لرد جورج ناتانيل کرزن: ايران و قضيه ايران، ترجمه غلامعلي وحيد مازندراني، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1350، ج2، ص 721.
55. اسدي، خليج فارس و مسائل آن، پيشين، ص 15.
56. همان، ص 16.
57. اسدي، خارجيان در خليج فارس، پيشين، ص 82.
58. براون، ادوارد: انقلاب ايران، ترجمه و حواشي احمد پژوه ( مبشر همايون )، انتشارات معرفت، ج دوم، تهران، 1337، ص 179؛ روزنامه حبل المتين، مورخه 1325 هـ.ق.
59. اسدي: خارجيان در خليج فارس، پيشين، ص 64.
60. وثوقي، خليج فارس ممالک همجوار، ص 468.
61. Caesar Lvilhem ( I ).
62. مهدوي، پيشين، ص 301.
63. اسدي: خارجيان در خليج فارس، ص 65.
64. Bismark
65. مهدوي، پيشين، صص 291-290.
66. نوايي، عبدالحسين: ايران و جهان از قاجاريه تا پايان عهد ناصري، انتشارات هماذر، تهران، 1369، ص 598.
67. برادرفورد، مارتين. جي: تاريخ روابط ايران و آلمان، ترجمه پيمان آزاد- علي اميد، انتشارات پيک ترجمه و نشر، تهران، 1368، صص 8 و7.
68. همان، ص 32.
69. او وزير علوم و معادن و تلگراف و مدارس ايران بود که همراه نامه ناصرالدين شاه عازم آلمان گرديد.
70. هدايت، مهدي قلي خان: خاطرات و خطرات، انتشارات زوار، تهران، 1361، صص 49-48.
71. Graphen Bronshowaik
72. کرزن، پيشين، صص 476-475.
73. اطلاعاتي درباره ي جمهوري فدرال آلمان، اداره سوم سياست وزارت امور خارجه، تهران، 1352، صص 73-72.
74. گزيده اسناد روابط ايران و آلمان، به کوشش مينا ظهيرنژاد ارشادي؛ اداره انتشار اسناد، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، وزارت امور خارجه، ص 26.
75. Berpher Hown
76. برزگر، شبنم: « نگاهي به علل ضعف نيروي دريايي ايران در خليج فارس در دوره قاجاريه »، مجله تاريخ روابط خارجي، شماره 27-26، 1385، ص 5.
77. افشارسيستاني، ايرج: جزيره هندورابي و درياي پارس و نگاهي به جزاير فارورو فارورگان شامل: اوضاع طبيعي، جغرافيايي، تاريخي ...، ناشر مؤلف، تهران، 1371، ص 71.
78. ليتن، ويلهلم: ايران از نفوذ مسالمت آميز تا تحت الحمايگي: اسناد و حقايق درباره تاريخ نفوذ اروپاييان در ايران ( 1860-1919 )، ترجمه مريم ميراحمدي، انتشارات معين، تهران، 1367، ص 25.
79. نوايي، پيشين، تهران، 1369، ص 600.
80. ليتن، پيشين، ص 25.
81. John werth co.
82. ولداني، پيشين، ص 127.
83. Rabert wonckhaus.
84. مسعودي، عباس: ديداري از شيخ نشين هاي خليج فارس، ايران چاپ، تهران، 1345، ص 8.
85. وادالا، پيشين، ص 57.
86. جناب، پيشين، ص 156.
87. وادالا، پيشين، ص 57.
88. ياپ و بريتون، پيشين، ص 134.
89. جناب، ص 156.
90. مسعودي، پيشين، ص 8.
91. ولداني، پيشين، ص 128.
92. Wassmuss
93. اسدي، خارجيان در خليج فارس، ص 66.
94. وادالا، پيشين، ص 57.
95. ذوقي، پيشين، ص 19.
96. ولداني، ص 128.
97. اسدي، خارجيان در خليج فارس، ص 85.
98. فرامرزي، احمد: راه آهن اروپا و خليج فارس، انتشارات سينا، تهران، 1346، ص 55.
99. Eshtrikh.
100. ذوقي، پيشين، ص 19.
101. Acnor
102. ولداني، پيشين، ص 28.
103. فرامرزي، راه آهن اروپا و خليج فارس، ص 55.
104. اسدي، خليج فارس و مسائل آن، ص 86.
105. Baron Renjt Houphen
106. ولداني، پيشين، ص 129.
107. مسعودي، پيشين، ص 8.
108. جناب، پيشين، ص 155.
109. ابوموسي در اين تاريخ به طور موقت در اختيار شيخ شارجه قرار داشت و شيخ مزبور امتياز استخراج معادن مزبور را به سه نفر واگذار کرده بود.
110. وثوقي، ص 470.
111. Kourmoran.
112. فرح، سزار اي: « آرشيو سياسي آلمان در خليج فارس »، مجموعه مقالات سمينار خليج فارس، تهران، 1367، ص 263.
113. Berman
114. جناب، ص 116.
115. اسدي، خليج فارس و مسائل آن، ص 85.
116. ياپ و بريتون، پيشين، ص 92.

کتابنامه :
1. آدميت، فريدون: اميرکبير و ايران، انتشارات بنگاه آذر، تهران، 1323.
2. استنديش، جان اف: ايران و خليج فارس؛ دورنماي گذشته، چشم انداز آينده، ترجمه عبدالرضا سالار بهزادي، نشر ني، 1383.
3. اسدي، بيژن: خليج فارس و مسائل آن، انتشارات سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني در دانشگاهها ( سمت )، تهران، 1381.
4. __: خارجيان در خليج فارس، انتشارات مرکز بازشناسي اسلام و ايران ( باز )، تهران، 1383.
5. اطلاعاتي درباره ي جمهوري فدرال آلمان، اداره سوم سياست وزارت امور خارجه، تهران، 1352.
6. افشار سيستاني، ايرج: جزيره هندورابي و درياي پارس و نگاهي به جزاير فارورو فارورگان شامل: اوضاع طبيعي، جغرافيايي، تاريخ ...، ناشر مؤلف، تهران، 1371.
7. الهي، همايون: خليج فارس و مسائل آن، انتشارات انديشه با همکاري نشر قومس، تهران، 1368.
8. امين، عبدالاميرمحمد: منافع انگليسي ها در خليج فارس ( تجاري- سياسي ): از ابتدا تا پايان قرن هيجدهم [ از آغاز ورود تا دوران کريم خان زند ]، ترجمه علي ميرسعيد قاضي، انتشارات اميرکبير، تهران، 1367.
9. برادفورد، مارتين. جي: تاريخ روابط ايران و آلمان، ترجمه پيمان آزاد- علي اميد، انتشارات پيک ترجمه و نشر، تهران، 1368.
10. براون، ادوارد: انقلاب ايران، ترجمه و حواشي احمد پژوه ( مبشر همايون )، انتشارات معرفت، ج دوم، تهران، 1337.
11. بيتا، علي اکبر: تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس ( از اواخر قرن هفدهم تا انعقاد قرارداد پاريس )، انتاشرات مؤسسه عالي علوم سياسي و امور حزبي، تهران، 1352.
12. تاج بخش، احمد: سياست هاي استعماري روسيه تزاري و انگلستان و فرانسه در ايران نيمه اول قرن نوزدهم، انتشارات اقبال، تهران، 1362.
13. تيموري، ابراهيم: دو سال آخر: يادداشت هاي روزانه سرجان کمبل نماينده انگليس در دربار ايران سالهاي 34- 1833 ( دو سال آخر سلطنت فتحعلي شاه قاجار )، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1384.
14. جناب، محمدعلي: خليج فارس، نفوذ بيگانگان و رويدادهاي سياسي 1875-1900، پژوهشگاه علوم انساني، تهران، 1349.
15. روزنامه حبل المتين، مورخه 1325 ق.
16- ذوقي، ايرج: تاريخ روابط سياسي ايران و قدرتهاي بزرگ، 1925-1900، انتشارات پاژنگ، تهران، 1368.
17. سپهر، محمدتقي لسان الملک: ناسخ التواريخ، به اهتمام جمشيد کيانفر، انتشارات اساطير، تهران، 1377.
18. سديدالسلطنه ( کبابي )، محمدعلي: بندرعباس و خليج فارس، « اعلام الناس في احوال بندرعباس »، تصحيح احمد اقتداري، به کوشش علي ستايش، انتشارات دنياي کتاب، تهران، 1363.
19. غفاري، ابوالحسين: جايگاه فرانسه در تاريخ روابط خارجي ايران از آغاز سلطنت مظفرالدين شاه تا انقراض قاجاريه ( 1925- 1896/ 1312- 1344هـ.ق )، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1382.
20. فرامرزي، احمد: راه آهن اروپا و خليج فارس ، انتشارات سينا، تهران، 1346.
21. __، کريم خان زند و خليج فارس، به کوشش حسن فرامرزي، تهران، بينا، 1346.
22. فوران، جان، مقاومت شکننده: تاريخ تحولات اجتماعي ايران: از سال 1500 ميلادي مطابق با 879 شمسي تا انقلاب اسلامي، ترجمه احمد تدين، انتشارات رسا، تهران، 1385.
23. قائم مقامي، جهانگير: بحرين و مسائل خليج فارس، کتابخانه طهوري، تهران، 1341.
24. قاضيها، فاطمه: اسناد روابط ايران و روسيه: از دوره ي ناصرالدين شاه تا سقوط قاجاريه: 1267-1344 قمري/ 1851-1925 ميلادي، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1380.
25. کرزن، لرد جورج ناتانيل کرزن: ايران و قضيه ايران، ترجمه غلامعلي وحيد مازندراني، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1350.
26. ليتن، ويلهلم: ايران از نفوذ مسالمت آميز تا تحت الحمايگي: اسناد و حقايقي درباره تاريخ نفوذ اروپائيان در ايران ( 1860-1919 )، ترجمه مريم ميراحمدي، انتشارات معين، تهران، 1367.
27. مسعودي، عباس: ديداري از شيخ نشين هاي خليج فارس، ايران چاپ، تهران، 1345.
28. مهدوي، عبدالرضا ( هوشنگ ): تاريخ روابط خارجي ايران از ابتداي دوران صفويه تا پايان جنگ دوم جهاني، انتشارات اميرکبير، تهران، چاپ يازدهم، 1385.
29. ناظم، حسين: روس و انگليس در ايران ( 1900-1914 م. ): بر اساس اسناد سياسي کشورهاي بريتانيا، فرانسه، آلمان، ايران، روسيه و ايالات متحده آمريکا، ترجمه فرامرز محمدپور، مرکز اسناد انقلاب اسلامي تهران، 1380.
30. نوايي، عبدالحسين: ايران و جهان از قاجاريه تا پايان عهد ناصري، انتشارات هماذر، تهران، 1369.
31. نوري زاده بوشهري، اسماعيل: نظري به ايران و خليج فارس، بي نا، بي جا، 1323.
32. وادالا، رمي: خليج فارس در عصر استعمار، ترجمه شفيع جوادي، انتشارات ني، تهران، تهران، 1364.
33. وثوقي، محمدباقر: خليج فارس و ممالک همجوار، انتشارات سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها ( سمت )، تهران، 1384.
34. هدايت، مهدي قلي خان: خاطرات و خطرات، انتشارات زوار، تهران، 1361.
35. ياپ، ملکم و کوپربوش ، بريتون: خليج فارس در آستانه قرن بيستم، ترجمه حسن زنگنه، نشر به ديد، تهران، 1380.
36. يسلسون، آبراهام: روابط سياسي ايران و آمريکا 1921-1883م./ 1340-1300 هـ.ق، ترجمه محمدباقر آرام، انتشارات اميرکبير، تهران، 1368.

مقالات:
37. برزگر، شبنم: « نگاهي به علل ضعف نيروي دريايي ايران در خليج فارس در دوره قاجاريه »، مجله تاريخ روابط خارجي، شماره 27، تهران، 1385.
38. فرح، سزار اي. : « آرشيو سياسي آلمان در خليج فارس »، مجموعه مقالات سمينار خليج فارس، تهران، 1369.

منبع مقاله :
خيرانديش، عبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي؛ ( 1390 )، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر سوم )، تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط