نويسنده: مصطفي عسکريان
تاريخچه ي سازمان آموزش و پرورش در ايران
الف: قبل از اسلام
سازمان و تشکيلات آموزش و پرورش ايران، از ازمنه ي بس دير تا زمان حال تغييرات و دگرگونيهاي فراوان داشته است.با تغيير حکومتها و سر کار آمدن سلسله اي جديد، چهره ي اجتماع ايران دگرگون شده، درنتيجه زندگي اجتماعي، اقتصادي و سياسي ملت کهنسال ايران نيز تغيير يافته است.
جهت پي بردن به چگونگي تغييرات و دگرگونيهاي سازمان آموزش و پرورش ايران، تاريخ مختصري از تعليم و تربيت اين سرزمين را در درون مختلف مورد مطالعه قرار مي دهيم. نظر به اينکه از تأسيسات آموزش و پرورش در دوره ي قبل از هخامنشي، يعني در دوران مادها، دلايل مستندي در دست نيست که به قراين آتشگاه و اماکني در جوار آن به تعليم و تربيت اختصاص داشته است، لذا مطالعه ي تاريخي را از دوره ي هخامنشي آغاز مي کنيم:
به سال پانصد و پنجاه (1) قبل از ميلاد مسيح، کوروش با تسخير فرمانروايي قوم ماد، فرمانروايي هخامنشي را بنيان نهاد. از آن تاريخ، در وضع حکومت و مملکت داري ايران زمين تغييراتي به وقوع پيوسته و سازمانهايي بوجود آمدند.
سازمان آموزش و پرورش و تشکيلات آن، بنا به نوشته ي مورخين يوناني (2) در دوران حکومت هخامنشيان به سه نوع تقسيم مي شده است:
نخستين سازمان آموزشي خانواده بوده است. والدين هر طفل مسؤوليت داشتند که فرزندان خود را بر اساس موازين ديني زرتشت تربيت کنند.
پس از خانواده، آتشکده ها و آتشگاهها، مسؤوليت تربيتي کودک را به عهده مي گرفتند. اين محافل که به وسيله ي پيشوايان مذهبي اداره مي شدند، به تعليمات کودک جهت تحکيم بنيان عقايد مذهبي مي پرداختند. اين نوع سازمانهاي آموزشي به همگان اختصاص داشتند. در اين دوره، سازمانهاي آموزشي آتشکده و آتشگاه که امکان مذهبي را تشکيل مي دادند، گسترش يافته و در کنار خود فرهنگستانهايي بوجود آوردند.
نوع سوم سازمان تربيتي، آموزشگاههاي در باري بودند. اين آموزشگاه ها که در قلب کاخها قرار داشتند، مختص شاهزادگان و فرزندان خاصگان بوده اند. هدف عمده ي تربيت در اين آموزشگاهها، کاملاً از سازمانهاي تربيتي مجزا بوده است. اين نوع مدارس که برنامه هاي آموزشي خود را توسط سالخوردگان اجرا مي کردند، پرورش مديران را جهت اداره ي مملکت و تربيت شاهزادگان را جهت به دست گرفتن حکومت به عهده داشتند.
به طوري که ملاحظه مي شود، در دوران هخامنشي، سازمانها و تشکيلات آموزشي به تربيت کارشناسان و متخصصين علوم و فنون نپرداخته اند. پرداختن به اين امر خطير از دوره ي ساسانيان آغاز مي شود. در اين دوره سازمانهاي آموزشي گسترش پيدا مي کنند. ساسانيان علوم و فنون دنياي متمدن آن زمان، چون هند و يونان را به قلمرو حکومت خود راه مي دهند. اين امر موجب مي شود تا دانشگاه عظيمي چون گندي شاپور، در قرن سوم ميلادي، در زمان اردشير بابکان تأسيس شود. اين دانشگاه که مرکز تعليمات عاليه در رشته هاي علوم و ادبيات بوده است، با ترجمه ي کتب طب يوناني و تدريس آنها، به اهميت مرکزيت علمي خود مي افزايد. اين مؤسسه آموزشي بزرگ به همت انوشيروان توسعه مي يابد. به طوري که درکنار گندي شاپور، بيمارستاني جهت تدريس علمي اساتيد طب بوجود مي آيد. دانشگاه گندي شاپور که چند قرن قبل از اسلام تأسيس شد و صد سال قبل از اسلام بزرگترين مرکز علمي بود، تا قرن سوم هجري داير بوده است.(3)
با توجه بر تاريخ سازمان و تشکيلات آموزش و پرورش ايران در دوران قبل از اسلام، ملاحظه مي شود که امر خطير تعليم و تربيت، بخصوص درمدارج عالي، مختص طبقه ي مرفه اجتماعي بوده است. از اين رو سازمان و تشکيلات گسترده اي که مديريت و سيستم واحدي در آموزش و پرورش بوجود آورد موجود نبوده است.
ب: بعد از اسلام
پس از استيلاي مسلمانان بر ايران و جايگزين شدن دين اسلام در اين کشور، برخورد اسلام با تمدن ايراني موجب گرديد که در قرون بعد، فرهنگ اسلامي - ايراني بوجود آيد. به طوري که در قرن دوم هجري، دانشمندان و مترجمان ايراني، آثار پهلوي را به زبان عربي برگرداندند. در واقع حاصل اين کار انديشمندان ايراني، رکن اساسي فرهنگ اسلامي ايران را تشکيل مي دهد.در طول زماني که ايران در دست مسلمانان عرب « از سال 31 هجري تا سال250 » بود (4) دانشمندان ايراني به گسترش فرهنگ اسلامي اشتغال داشتند. از طرفي چون ايرانيان بتدريج به دين اسلام گرويدند، لذا کساني که به دين نياکان خود باقي ماندند، از برنامه هاي تربيتي معمول در دوره ي ساساني پيروي مي کردند. از اين رو مراکز آموزشي، طبق روال گذشته، به استثناي آموزشگاههاي درباري که ديگر وجود نداشتند به فعاليت خود مي پرداختند. به طوري که در پيش گفته شد. دانشگاه گندي شاپور ساليان سال، پس از استيلاي مسلمانان بر ايران، يعني تا اواسط دوره ي عباسيان، به عنوان يک مرکز پژوهشي بزرگ باقي ماند. سقوط بني اميه به دست ايرانيان و به قدرت رسيدن عباسيان، راه را بري نفوذ فرهنگ ايراني در دل فرهنگ اسلامي باز نمود. به طوري که در نيمه ي دوم قرن دوم هجري، فرهنگ اسلامي - ايراني به وجود آمد و مراکز علمي ايران فعاليت خود را باز يافتند.
همعرض اين مراکز، براي اکثريت مردم، مسجد محل عبادت و آموزش و پرورش شد که بعد از ساعات عبادت به آموزش و پرورش اختصاص داشت. بدين گونه سازمان آموزش و پرورش تلفيقي، جهت تعليم و تربيت در سطوح قبل از دوره ي عالي، در ايران بوجود آمد.
چون سازمان متمرکز رسمي تربيت وجود نداشت که بتواند هزينه هاي تربيتي را تأمين کند، لذا دانش آموزان حقوق معلمان را خود تأديه مي کردند. روي اين اصل باز مثل دوران باستان، براي اکثريت مردم امکان تحصيل وجود نداشت.
جهت تحصيلات عاليه، جز دانشگاه گندي شاپور، مدارس بغداد، قاهره و دمشق، امکان ديگري وجود نداشت. اين وضع نابسامان تعليم و تربيت، تا قرن چهارم هجري موجود بوده است.
از آغاز قرن چهارم و در طول قرن پنجم، تحولاتي در تشکيلات آموزش و پرورش ايران بوجود آمد. بدين طريق که ساختمانهاي مساجد، از شکل ساده ي خود خارج شده و در آنها، حوزه هاي درس و اتاقهايي براي سکونت طلاب علم بوجود آمدند. بتدريج در جوار مساجد، مدارس بوجود آمدند که موجبات نضج تعليمات متوسطه و عاليه را فراهم نمودند. از جمله ي مدارس آن زمان، بايد مدارسي را نام برد که حسن بن قاسم معروف به داعي صغير ( مقتول به سال 316 ) در آمل تأسيس نمود.(5) به دنبال آن مدارسي به نام نظاميه، به وسيله ي خواجه نظام الملک طوسي در سراسر امپراتوري اسلامي سلجوقي بوجود آمدند. نظاميه ها که در اکثر شهرهاي بزرگ تأسيس يافتند، از برنامه اي مدون پيروي مي کردند. اين مدارس که تا چند قرن بعد از مرگ خواجه نظام الملک داير بودند، در شهرها ايجاد رقابت کرده و تأسيس مدارس و آموزشگاههايي را در شهرهاي ايران زمين موجب شدند. اين امر خود، انسجام سازمان و تشکيلات آموزش و پرورش ايران را در آن زمان موجب گرديد.
با ظهور فتنه ي شوم مغول، سازمانهاي فرهنگي نيز، مانند ساير مؤسسات کشوري در هم کوبيده شد. اما پس از سالياني، غازان خان، يکي از سلاله ي مغول به ساختن مکتب و مدرسه و خانقاه مبادرت ورزيد.
هنوز ايران از عواقب وخيم فتنه ي مغول، قامت راست نکرده بود که گرفتار آشوب تيمور گورکان مي گردد. ولي در زمان فرزندان تيمور، مساجد و مدارسي که محل تعليم و تربيت بودند نضج مي گيرند. معروفترين مسجد آن دوره که جزء سازمان فرهنگي آن زمان بوده است، مسجد گوهرشاد مشهد است که زن شاهرخ بنا کرده است.
پس از مغول و تيموريان، حکومت محکمي بوسيله ي صفويه بنا مي گردد. در دوره ي صفويه نيز مساجد زيادي جهت ترويج دين اسلام بوجود مي آيند که وظيفه ي تعليم و تربيت را نيز به عهده مي گيرند. علاوه بر مساجد، مدارس علوم ديني و مکاتب نيز تأسيس مي گردد. در دوره ي صفويه سازمان آموزشي هدف خود را معطوف فقه و اصول مي نمايد.
آنچه که مسلم است، در تقويت سازمانهاي آموزشي مشروح، پادشاهان وقت، جهت بر آورد منظور شخصي، خود نظارت داشته اند.
از رمان قاجاريه، خصوصاً از دوره ي سلطنت فتحعلي شاه، مبادلات سياسي ايران با کشور فرانسه برقرار مي شود. اين امر موجب برخوردهاي اروپاييان با ايرانيان و ترويج زبان فرانسه در کشور ما مي گردد. و اين مقدمه اي است، جهت روي آوردن تمدن اروپا به ايران و ايجاد تغييرات در سازمانهاي آموزشي آن زمان.
به سال 1268 هجري، افتتاح دارالفنون، راه ديگري در سازمانهاي آموزشي ايران باز مي کند. دولت مستقيماً نظارت بر مدارس را به عهده مي گيرد. به طوري که، اين جهش فرهنگي موجب تأسيس وزارات علوم به سال 1272هجري مي گردد. از اين تاريخ به بعد دولت به تأسيس مدارس عاليه همت مي گمارد.
به منظور اداره ي امور سازمانهاي فرهنگي، مبلغي را متعهد مي شود. علاوه بر اين، مدارس خارجي از طرف دول امريکا، فرانسه و انگليس در ايران تأسيس مي گردند.
مقالات دانشمندان در کشور، از طريق نشر روزنامه ها، در تنوير اذهان عمومي، نقش عمده اي بازي کرده و موجب پيدايش نهضت انقلاب شده و منجر به صدور فرمان مشروطيت به سال 1324 مي گردد.
با وضع قانون اساسي مشروطه، موجوديت امر آموزش و پرورش تثبيت مي شود. به طوري که اصل هيجدهم متمم قانون اساسي مشروطه يادآور مي شود:
« تحصيل و تعليم علم و معارف و صنايع آزاد است، مگر آنچه که شرعاً ممنوع باشد. »
به دنبال اين جهش، قانون اساسي معارف به سال 1290 شمسي به تصويب رسيده و تمام سازمانهاي تربيتي، زير نظر سازماني بزرگ و متمرکز، به نام وزارت معارف قرار مي گيرند.
جنگ جهاني موجب آشوب داخلي شده، در سازمان آموزش و پرورش نيز ايجاد نابساماني مي کند. به سال 1300، قانون شوراي عالي معارف به تصويب مجلس مي رسد. به موجب اين قانون، اتحاد شکل در مدارس کشور بوجود آمده و مقررات خاص وضع مي گردد. وظايف عمده ي اين شورا که شعب آن در شهرستانها نيز وجود داشته عبارت بوده است از: « ترويج خط و زبان فارسي و عربي، تدارک مقدمات تعليمات اجباري، تهيه دستور تحصيلات مدارس و معلمين، تشخيص صلاحيت اشخاص براي تأسيس مدارس.... »
تا شروع جنگ جهاني دوم، مدارس کشورهاي خارجي در ايران منحل مي گردد.
به سال 1308 شمسي به منظور رفع نياز نيروي انساني سازمان آموزش و پرورش، دارالمعلمين مرکزي بوجود مي آيد. اين مؤسسه بتدريج توسعه يافته و به سال 1312 به دارالمعلمين عالي تبديل مي شود. چون اين مؤسسه نياز نيروي انساني آموزش و پرورش را بر آورد نمي کرده است، لذا در همان سال، تأسيس دانشسراهاي مقدماتي و عالي به تصويب مي رسد. به دنبال آن به سال 1313 ( 15بهمن ماه ) دانشگاه تهران تأسيس مي گردد. هر چند تعليمات اجباري نمي تواند همه ي اطفال لازم التعليم را زير پوشش خود قرار دهد، ولي به تاريخ 5 مرداد ماه 1322 قانون آن وضع مي گردد. به مرور سازمانهاي آموزشي و فرهنگي، تحت عنوان وزارتخانه هايي چون: آموزش و پرورش، علوم و آموزش و فرهنگ و هنر بوجود مي آيند. اين وضع تا انقلاب اسلامي بهمن ماه سال 1357 ادامه داشته است.
ج: بعد از انقلاب اسلامي 1357
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، به تاريخ 22 بهمن ماه 1357، همانند ساير مؤسسات دولتي، در سازمان آموزش و پرورش ايران نيز تغييراتي به وقوع مي پيوندد. طبق اصل سي ام قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، مصوب بيست و چهارم آبانماه سال 1358 دولت موظف مي گردد: « وسايل آموزش و پرورش رايگان را براي همه ي ملت تا پايان دوره ي متوسطه فراهم سازد. و وسايل تحصيلات عالي را تا سر حد خودکفايي کشور، به طور رايگان گسترش دهد. »حال تعليم و تربيت، آمادگي تا پايان تحصيلات متوسطه، زير نظر وزارت آموزش و پرورش اداره شده و پس از تعليمات متوسطه، عهده دار آن وزارت فرهنگ و آموزش عالي است.
وزارت آموزش وپرورش بر حسب قانون اختيار دارد؛ با اجراي قوانين موضوعه در ترويج امر تعليم و تربيت، اعم از ايجاد تسهيلات مادي و رفع نيازهاي نيروي انساني، چه در سطوح مديريتها، چه در امور آموزشي اهتمام ورزد.
وزير آموزش و پرورش بوسيله ي معاونيني که مسؤوليت امور آموزشي و ستادي را به عهده دارند استمداد مي شود.(6)
واحدهاي تابعه ي اين وزارتخانه در هر يک از واحدهاي تقسيمات اداري کشور، طبق قانون به ترويج آموزش و پرورش مي پردازند.
به موجب اصل يکصد و چهارم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، واحدهاي تابعه ي وزارت آموزش و پرورش نيز، مانند واحدهاي توليدي، صنعتي و کشاورزي، « به منظور تأمين قسط اسلامي و همکاري در تهيه برنامه ها و ايجاد هماهنگي در پيشرفت امور، از شوراهايي که از نمايندگان اعضاي اين واحدها » تشکيل مي گردد بايد استمداد شود.
تشکيلات اين وزارتخانه، از اصول کلي تشکيلات سازمانهاي آموزش و پرورش متأثر است، که شرح آن در صفات پيش مشروح افتاد.
گفتيم که مسؤوليت تحصيلات عاليه به عهده ي وزارت فرهنگ و آموزش عالي است. اين وزارتخانه وظيفه دارد که، علاوه بر نظارت در امر آموزش و پژوهش، در دوره هاي منجر به ليسانس و بعد از آن، در امر گزينش دانشجويان در آموزش عالي کشور و اعزام دانشجو به خارج از کشور نظارت نمايد. ارزشيابي مدارک تحصيلي داخله و خارجه نيز مستقيماً به وسيله ي اين وزارتخانه انجام مي شود.
نظر به اينکه از طريق آموزش عالي، نيروي انساني متخصص کشور مرتفع مي گردد، از اين رو بررسي احتياجات کشور در اين زمينه، جزء وظايف اين سازمان مي باشد.
وزارت فرهنگ و آموزش عالي چون ساير سازمانهاي آموزشي، از بخش ستادي و اجرايي تشکيل مي گردد.
از واحدهاي اجرايي آموزش عالي، دانشگاهها را بايد نام برد که از تشکيلات مخصوصي برخوردارند. هر دانشگاهي به چند دانشکده تقسيم مي شود. کوچکترين واحد آموزشي در دانشگاه، گروه آموزشي است.
با توجه بر تاريخچه ي سازمان آموزش و پرورش ايران و دقت در تطور آن، روشن مي گردد که تا انقلاب مشروطيت، سازمان مدوني با هدف مشخصي وجود ندارد که بتواند در اشاعه ي امر خطير تعليم و تربيت رسمي همت گمارد. از اين رو تعليم و تربيت رسمي جزء شؤون اجتماعي کم اهميت تلقي مي شود.
پس از تدوين قانون اساسي معارف به سال 1290 شمسي، هدف مندرج در قانون، به طور کامل دنبال نشد، لذا تحولاتي چشمگير، در رابطه با تغييرات و دگرگونيهاي جامعه بوجود نيامد. بدين گونه سازمانهاي آموزش و پرورش، بالاخص مدارس با برخورداري از برنامه هاي تعليمات نظري نتوانستند از راه تعليم و تربيت رسمي، نيازهاي اجتماعي را بر طرف کرده و کشور را به سوي خود کفايي سوق دهند. بدين گونه عده ي کثيري از جوانان، پس از سالها سرگرمي، فقط با اندوخته ي نظري و عاري از حس قضاوت و استدلال علمي، به نام ديپلمه وارد اجتماع شدند. با اين وصف چنين آموزش و پرورشي ضمن عاطلي افراد و تضعيف سازندگي آنان بر جامعه، مدرسه اش که بايد مرتفع کننده ي نيازهاي اجتماعي گسترش دهنده ي عدالت باشد، نابود کننده ي کل آن مي شود.
پينوشتها:
1. لغتنامه ي دهخدا.
2. عيسي صديق، تاريخ فرهنگ ايران از آغاز تا زمان حاضر، از انتشارات دانشگاه تهران، 1338.
3. همان منبع ص 176.
4. مأخذ ذکر شده در قبل.
5. تاريخ اولياء الله آملي، چاپ تهران، ص 81، ذکر شده در تاريخ ادبيات ايران، تأليف ذبيح الله صفا، صفحه ي 265.
6. امور آموزشي دوره هاي تحصيلي عبارت است از: آموزش عمومي چون؛ ( آموزش دبستاني، راهنمايي ) و دبيرستاني و آموزش فني و حرفه اي.
عسکريان، مصطفي، (1391)، سازمان و مديريت آموزش و پرورش، تهران: مؤسسه انتشارات امير کبير، چاپ نوزدهم