مصلح بزرگ در قرآن (1)

ضرورت وجود مصلح بزرگ براي جامعه بشري امري عقلاني است که انسان آن را با انديشه دروني الهي خود پذيرفته است و آن را با زبان قال و حال دنبال مي کند و بر آن اصرار مي ورزد. قرآن کريم هم، آمدن مصلح بزرگ و عدالت
يکشنبه، 12 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مصلح بزرگ در قرآن (1)
مصلح بزرگ در قرآن (1)

 

نويسنده: دکتر احمد (رجبعلي) زماني




 
ضرورت وجود مصلح بزرگ براي جامعه بشري امري عقلاني است که انسان آن را با انديشه دروني الهي خود پذيرفته است و آن را با زبان قال و حال دنبال مي کند و بر آن اصرار مي ورزد. قرآن کريم هم، آمدن مصلح بزرگ و عدالت گستري والا را امري بديهي دانسته و در آيات زيادي آن را يادآور شده است. گاه به صورتي روشن و گاه به صورت کنايه ي رساتر از تصريح آن را بيان کرده است و آن را امري اساسي جهت ادامه ي حيات بشري برشمرده است. مي توان اين اصل کلي را بر دو پايه گران سنگ ذيل استوار دانست:

الف) اميد دست يابي به زندگي برتر:

آيات بسياري از قرآن به انسان هاي گذشته و آينده نويد آسايش و امنيت عمومي داده و وعده رهايي از جور و ستم و استثمار فردي و اجتماعي را به صورتي قاطع مطرح نموده است.

ب) برقراري عدالت عمومي:

بايد گفت عدالت دوستي و گسترش آن از جمله اموري است که در ذات همه ي افراد جهان نهفته است و کسي نمي تواند منکر آن گردد و اين امر به قدري روشن است که انسان هاي مختلف در گوشه و کنار جهان هر گاه زمينه را مساعد يافته اند، اظهار وجود کرده اند و جهت تحقق آن تلاش پيوسته اي را از خود نشان داده اند.
علامه بزرگوار و فيلسوف ژرف نگر، محمد حسين طباطبائي (رحمه الله)، اين دو امر (اميد به زندگي برتر و برقراري عدالت عمومي) را همانند نياز انسان به آب و نوشيدن آن و وجود خارجي اش، امري فطري و طبيعي دانسته است. ايشان ذيل عنوان « ظهور مهدي (عليه السلام) از نظر عمومي » نوشته است:
به موجب قانون هدايت عمومي که در همه ي انواع آفرينش جاري است، نوع انسان به حکم ضرورت به نيرويي ( نيروي وحي و نبوّت ) مجّهز است که او را به سوي کمال انسانيّت و سعادت نوعي راهنمايي مي کند و بديهي است که اگر اين کمال و سعادت براي انسان که زندگي اش، زندگي اجتماعي است، امکان وقوع نداشته باشد اصل تجهيز، لغو و باطل خواهد بود و لغو در آفرينش وجود ندارد. به بياني ديگر، بشر از روزي که در بسيط زمين سکني ورزيد، پيوسته در آرزوي يک زندگي اجتماعي مقرون به سعادت (به تمام معنا) مي باشد و به اميد رسيدن چنين روزي قدم بر مي دارد.
حال اگر اين خواسته، تحقق خارجي نداشت هرگز چنين آرزو و اميدي در نهاد وي نقش نمي بست؛ چنان که اگر غذايي نبود گرسنگي نبود و اگر آبي نبود تشنگي تحقق نمي گرفت و اگر تناسلي نبود تمايل جنسي تصور نداشت. از اين رو به حکم ضرورت عقلي (و تقاضاي طبيعي خلقت) آينده جهان روزي را در بر خواهد داشت که در آن روز جامعه ي بشري پر از عدل و داد شود و با صلح و صفا زندگي مسالمت آميزي را انجام دهند و افراد انساني غرق فضيلت و کمال شوند. البته استقرار چنين وضعي به دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنين جامعه اي را منجي جهان بشريت و به لسان روايات مهدي (عج) به عهده خواهد گرفت.
در اديان و مذاهب گوناگوني که در جهان وجود دارد، مانند وثنيت، کليميت، مسيحيت، مجوسيت و اسلام از کسي که نجات دهنده ي بشريت است سخن به ميان آمده و عموماً ظهور او را نويد داده اند؛ اگر چه در تطبيق اختلاف دارند. (1)
حال با توجه به آن چه گذشت مي خواهيم بعضي از آيات روشن و نيز تأويل شده را به ترتيب چينش سوره هاي قرآن به نگارش درآوريم؛ گر چه بررسي کامل آن نيازمند به مجال گسترده و فرصتي طولاني مي باشد.

مهدي (عليه السلام) در قرآن

قرآن کريم از جمله منابع پرباري است که اعتقاد به مهدويت و ظهور مصلح بزرگ را براي تحوّل و دگرگوني جهان پي ريزي نموده است و نه تنها خود، آن را مدعي است بلکه به ديگر کتاب هاي آسماني نيز نسبت داده و آن را امري حتمي و قطعي دانسته است؛ همان طور که در سوره ي انبياء فرمود: « بعد از کتاب تورات ما در زبور نوشتيم که بندگان نيکوکار من زمين را به ارث مي برند و در آن حکومت صالحان را تشکيل خواهند داد ». (2)
قرآن مسئله انتظار، مهدويت و اصلاح اساسي جامعه را به صورت هاي گوناگون مطرح نموده است و آيات زيادي بيان گر اين موضوع مي باشد و در برخي آيات آن را مسلم و روشن و غيرقابل انکار، دانسته شده است. دانشمندان و عالمان ديني اين آيات را با ظهور مصلح بزرگ و حضرت مهدي (عليه السلام) مرتبط دانسته و گفته اند: اساس نزول اين گونه آيات و تأويل آن ها، معرّفي و چگونگي قيام قائم آل محمد (عليهم السلام) بوده است تا جوامع اسلامي را هم چنان زنده و اميدوار نگه دارد. از اين رو زمانِ تحقق و عينيت آن را دور ندانسته اند.
مرحوم شيخ علي حائري يزدي 152 آيه را به ظهور مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و علائم آن و مهدويت مربوط دانسته است. (3) عالم رباني و سخت کوش، علامه سيد هاشم بحراني، در کتاب غاية المرام و حجة الخصام بخشي از کتاب را به آيات متعلق به حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اختصاص داده و آن را کتاب المحجّة في ما نزل في القائم الحجّة ناميده است. (4) اين محقق بزرگ براساس ترتيب سوره هاي قرآن، 120 آيه را به همراه بعضي از احاديث مربوطه در کتاب خويش آوره است که تعداد رواياتِ ضمنِ آيات از صدها عدد افزون گشته است. علامه مجلسي (رحمه الله) بيش از ده آيه معروف و مشهور آورده و در ذيل آن احاديث مختلفي را ذکر کرده که تعداد آن ها از شصت عدد بيشتر شده است. نويسنده پرتلاش، علامه شيخ علي کوراني، به همراه جمعي، کتاب معجم أحاديث الامام المهدي (عليه السلام) را در پنج جلد تدوين نموده است. او در بخش آياتي مربوط به آن حضرت، 255 محور را بر مي شمارد و آيات زيادي را به همراه روايات متعلقه به آن با ذکر سند و راويان آن آورده و دقّت خويش را در شمارش سندهاي مختلف از کتاب هاي شيعه و اهل سنت مبذول داشته است. (5)
در اين باب ده ها نويسنده و مؤلف ديگر سعي خويش را به کار گرفته اند تا دين خود را نسبت به امام زمان خويش ادا نمايند. حال با تشکر از زحمات گذشتگان، تعدادي از آيات را به ترتيب سوره هاي قرآن خواهيم آورد و بعضي از روايات ذيل آن را به همراه اسناد مربوطه نقل مي کنيم.

آيات تأويل و تفيسر شده در شأن مهدي (عليه السلام)

الف) بقره

1. (الم * ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ)؛ (6)
الم، آن کتاب با عظمتي است که شک در آن راه ندارد و مايه ي هدايت پرهيزکاران است. (پرهيزکاران) کساني هستند که به غيب (آن چه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مي آورند. نماز را به پا مي دارند و از تمام نعمت ها و مواهبي که به آنان روزي داده ايم انفاق مي کنند.
يحيي بن ابي القاسم از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: مقوصد از آيه ي شريفه (الم * ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ...) چيست؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود:
المتّقون شيعة عليِ و أمّا الغيب فهو الحجّة الغائب؛ پرهيزکاران در آيه ي شريفه، شيعيان علي بن ابي طالب (عليه السلام) هستند و مراد از غيب، حضرت حجت (عليه السلام) است. آن گاه جهت تأييد بيشتر به آيه ي شريفه ذيل استدلال کرد که گواه بر معناي فوق است:
(وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ)؛ (7)
مي گويند: چرا معجزه اي از پروردگارش بر او نازل نمي شود؟! بگو غيب تنها براي خدا و به فرمان اوست. شما در انتظار باشيد؛ من هم با شما در انتظارم. (8)
داوود بن کثير رقّي از امام صادق (عليه السلام) درباره ي آيه ي شريفه ي: (اَلَّذِينَ يُؤمِنونِ بِالغَيبِ...) نقل کرده است که حضرت فرمود: من أقرّ بقيام القائم انّه حقّ؛ ايمان آورندگان به غيب کساني هستند که اقرار و اعتراف به قيام قائم (آل محمد (عليهم السلام)) نمايند و آن را حقيقت بدانند. (9)
در ذيل آيه شريفه فوق، روايات فراواني وجود دارد که مراد از غيب، « حجة بن الحسن » (عليه السلام) است و متقين همان شيعيان أمير مؤمنان، علي بن ابي طالب (عليه السلام)، هستند.
2. (فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)؛ (10)
در نيکي ها و اعمال خير بر يک ديگر سبقت جوئيد؛ هر کجا باشيد خداوند همه شما را حاضر مي کند، زيرا خداوند توان هر کاري را دارد.
امام باقر (عليه السلام) فرمود: « خيرات » در آيه ي شريفه، ولايت است؛ (11) يعني به سوي ولايت و محبت ما و استقرار حاکميت ما در تلاش باشيد که اين اراده خداوند به هنگام ظهور قائم آل محمد (عليهم السلام) محقق مي شود.
در حديث ديگري از امام باقر (عليه السلام) درباره ي آيه شريفه ي (فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا...) نقل شده است: ياران حضرت قائم سيصد و اندي خواهند بود. به خدا سوگند اينان امت حساب شده اي هستند: « وَ هُم وَ اللهِ الأُمَّةُ المَعدُودةُ ». قَالَ: « يَجتَمِعُونَ وَاللهِ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَزَعٌ کَقَزَعِ الخَرِيف »؛ سوگند به خدا اينان (ياران خاص مهدي (عليه السلام) افراد اندک و قابل شمارشي (سيصد و ده نفر و چند نفر بيشتر) هستند. بعد فرمود: به خداوند سوگند! اينان در يک ساعت و زمان خاصي اجتماع مي کنند و همانند قطعه هاي متفرق و پراکنده ي ابر پاييزي گرداگرد امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به سرعت جمع مي شوند. (12)

ب) آل عمران

3. (أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ)؛ (13)
آيا آنان غير آيين خدا مي طلبند؟! دين او همين اسلام است و تمام کساني که در زمين و آسمان هستند از روي اختيار و يا اجبار در برابر فرمان خدا تسليمند و همه به سوي او بازگشت مي کنند.
عبدالله بن بکير خدمت امام موسي کاظم (عليه السلام) رسيد و نسبت به آيه فوق و زمان تأويل آن پرسيد. حضرت فرمود: آيه شريفه درباره ي قائم آل محمد (عليهم السلام) نازل گرديده است آن گاه که آن بزرگوار، قوم يهود و نصاري و صابئان (14) و زنادقه (15) و از دين برگشتگان و کفّار شرق و غرب عالم را از گورهاي خويش بيرون مي آورد و سپس بر آنان دين مبين اسلام را عرضه مي دارد. در آن هنگام آن کساني که با رضايت و خشنودي، اسلام را بپذيرند، بر آنان نماز و زکات و هر آن چه بر مسلمانان واجب است را واجب خواهد نمود و به آنان فرمان خواهد داد، لکن کساني که اسلام را نپذيرند (و با عناد و دشمني برخورد کنند) گردن آنان را خواهد زد و کسي را باقي نخواهد گذاشت. در آن زمان در مشرق و مغربِ جهان کسي نخواهد بود مگر اين که به توحيد اعتراف مي نمايد.
ابن بکير گفت: جانم به فداي شما! جمعيت جهان بيش از اين خواهند بود که با آنان چنين برخوردي شود. امام کاظم (عليه السلام) پاسخ داد: آن گاه که اراده باري تعالي به کاري تعلق گيرد، جمعيت زياد را اندک و نيز جمعيت اندک را زياد خواهد نمود. (16)
4. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)؛ (17)
اي کساني که ايمان آورده ايد (در برابر مشکلات و هوس ها) استقامت کنيد و در برابر دشمنان پايدار باشيد و از مرزهاي خود مراقبت کنيد و از خداوند بپرهيزيد، شايد رستگار شويد.
بريد بن معاويه عجلي از امام باقر (عليه السلام) نقل کرده است که آن حضرت نسبت به آيه شريفه فرمود:
اصبِرُوا عَلَي أَدَاءِ الفَرَائِضِ وَ صَابِروُا عَدُوِّکُم وَ رَابِطُوا إِمَامَکُم المُنتَظَرَ؛ (18)
در انجام فرائض و واجبات ديني استقامت کنيد و در برابر دشمنان (خارجي و داخلي) مقاومت نماييد و با امام زمان خويش که خود منتظِر فرج (و امر الهي) است ارتباط برقرار کنيد.
علامه مجلسي حديث فوق را بدون کلمة « المنتظر » آورده است. (19)
در تفسير عياشي روايتي به شرح زير نقل شده است:
« اصبِرُوا » عَلَي الأَذَي فِينَا، قُلتُ ف« صابِروُا » قَالَ عَدُوَّکُم مَعَ وَلِيِّکُم قُلتُ « وَ رابِطُوا » قَالَ المُقَامَ مَعَ إِمَامِکُم، « وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ » قُلتُ تَنزِيلٌ قَالَ نَعَم؛ بردباري کنيد بر آزار و اذيت هايي که در راه ما مي بينيد. درباره ي « و صابروا » سؤال کردم. فرمود: مقاومت در برابر دشمنان با توجه به نظر ولي أمرتان. سپس از « و رابطوا » پرسيدم که پاسخ داد: ايستادگي و همراهي، همان طور که امام شما انجام داده است يعني او را تنها نگذاريد و رهايش نکنيد و در پايان فرمود: تقوا را پيشه کنيد، شايد فلاح و رستگاري نصيبتان گردد. در آخر پرسيدم آن چه فرموديد، شأن نزول آيه ي شريفه بود؟ امام فرمود: بلي، همين طور است. (20)

ج) نساء

5. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ...)؛ (21)
اي کساني که ايمان آورده ايد! اطاعت کنيد خدا را. اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولوالامر [سرپرست امور که همان اوصياي پيامبر است] را.
آن چه در اين آيه شريفه مورد بحث است، واژه ي « اولي الامر » است که احاديث در صدد تبيين و توضيح آن برآمده است. جابربن يزيد جعفي گفته است: جابربن عبدالله انصاري را ديدم که گفت به هنگام نزول آيه ي [فوق] توفيق زيارت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را داشتم. عرض کردم: اي پيامبر خدا! ما توفيق شناخت خدا و پيامبرش را پيدا کرده ايم [که اطاعت اينان بر ما واجب است] و لکن اولي الأمر چه کساني هستند که قرآن اطاعت از آنان را در رديف اطاعت از خدا و پيامبرش قرار داده است؟! پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: جابر! « اولي الامر » همان جانشينان من هستند که بعد از من پيشواي مسلمانان خواهند شد. جابر! اولين فرد آنان عليّ بن ابي طالب (عليه السلام) است. سپس (امام) حسن (عليه السلام) و بعد (امام) حسين (عليهما السلام) و بعد علي بن الحسين (عليهما السلام) و بعد محمد بن علي (عليه السلام)؛ آن کس که در تورات با نام « باقر » شناخته شده و تو اي جابر! با عمر طولاني خويش توفيق ملاقات او را خواهي داشت. پس سلام و درود مرا به او برسان.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: جابر! بعد از او [امام] صادق، جعفر بن محمد (عليهما السلام) و بعد، [امام] موسي بن جعفر (عليهما السلام) و بعد [امام] علي بن موسي (عليهما السلام) و بعد، [امام] محمد بن علي (عليهما السلام) و بعد، [امام] علي بن محمد (عليهما السلام) و بعد، [امام] حسن بن علي (عليهما السلام) خواهد بود. سپس ادامه داد: آخرين امام هم نام و هم کنيه ي من است. او حجت خدا در روي زمين و بقية الله در ميان بندگان است. او فرزند حسن بن علي (دوازدهمين) نفر مي باشد. خداوند به واسطه آن وجود [ذي جود] نام خويش را بر تارک مشرق و مغرب جهان خواهد گشود. او کسي است که [براساس مصالح] از علاقه مندان و شيعيان خويش پنهان مي گردد و داراي غيبت طولاني خواهد شد. در اين دوران کساني بر امت ايشان باقي خواهند ماند که از آزمايش الهي با قلبي مطمئن بيرون مي آيند. در اين هنگام جابر از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پرسيد: در اين غيبت طولاني سودي براي شيعيان و پيروان آن حضرت وجود خواهد داشت؟! رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پاسخ داد:
إِي وَ الَّذي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُم لَيَستَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنتَفِعُونَ بِوَلايَتِهِ فِي غَيبَتِهِ کَانتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمسِ وَ إِن تَجَلّاهَا (22) سَحَابٌ. يَا جَابِرُ! هَذَا مِن مَکنُونِ سِرِّاللهِ وَ مَحزُونِ عِلمِ الله فَاکتُمهُ إِلّا عَن أَهلِهِ؛ (23)
آري، سوگند به کسي که مرا به پيامبري برگزيد همانا شيعيان و علاقه مندان به او [مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف] از فروغ نورش روشنايي مي گيرند و به واسطه ولايت و اشراف وجودي اش بالاترين سود را خواهند برد، همان طور که مردم جهان از خورشيد بهره مند مي گردند گرچه ابرها او را بپوشانند و از ظهورش جلوگيري کنند. اي جابر! غيبت او [قائم آل محمد (عليهم السلام)] از اسرار حتمي و قطعي خداوند و دانش هاي ذخيره شده اوست. پس اين درّ گران بها را [ارزان مفروش و] به هر کس مده و او را آگاه مساز، مگر آن که فرد شايسته و لايقي را دريابي.
6. (وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا)؛ (24)
و هيچ يک از اهل کتاب (مسيحيان و يهوديان) نيست مگر اين که پيش از مرگشان به او (حضرت عيسي (عليه السلام)) ايمان آوردند و روز قيامت بر آن ها گواه خواهد بود.
شهر بن حوشب در نزد حجاج بن يوسف ثقفي نشسته بود. حجاج به او گفت: مي داني اين آيه (وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ...) مرا به خود مشغول کرده است. سوگند به خدا هر يهودي و مسيحي را که جهت اعدام و گردن زدن پيش من مي آورند به هنگام مردن با چشم مي بينم که لب هايش به حرکت در مي آيد تا جان از بدنش بيرون مي رود. شهر بن حوشب به حجاج گفت: تفسير و تأويل آيه شريفه چنين نيست، بلکه عيسي (عليه السلام) قبل از فرا رسيدن قيامت، به دنيا فرود مي آيد و هيچ کس از مردمان مسيحي و يهودي نيست مگر اين که قبل از مرگ خويش به عيسي (عليه السلام) ايمان مي آورد و بعد حضرت عيسي (عليه السلام) پشت سر مهدي (عليه السلام) نماز مي گذارد. حجاج گفت: واي بر تو! اين تأويل را از چه منبعي نقل مي کني؟! پاسخ داد: محمدبن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب (عليه السلام) برايم روايت کرده است. حجاج گفت: به خدا سوگند آن را از سرچشمه زلالي نقل کردي. (25)

د) مائده

7. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)؛ (26)
اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! هر کس از شما از آيين خود بازگردد، [به خدا زيانى نمى‏رساند]. خداوند [به جاي شما] جمعيّتى را مى‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نيز) خداوند را دوست دارند. در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سرسخت و نيرومندند. آنها در راه خدا جهاد مى‏کنند و از سرزنش هيچ ملامت گرى هراسى ندارند. اين فضل خداست که به هر کس بخواهد [و شايسته بداند] مى‏دهد و خداوند گشايش گر دانا است.
سليمان بن هارون عجلي گفته است: امام صادق (عليه السلام) فرمود: همانا حضرت صاحب الامر (عليه السلام) در نزد خداوند نگه داري مي شود. چنان چه همه ي مردم عصر او از دين برگردند و بي توجه به آيين حق شوند خداوند سبحان براي او ياراني جمع خواهد نمود [که وي را حمايت نمايند]؛ همان کساني که در شأن آن ها فرمود: (فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ)؛ چنان چه آنان نسبت به [کتاب آسماني و حکم و پيامبران] کفر ورزيدند [آيين حق بر زمين نمي ماند، زيرا] کسان ديگري را نگاهبان آن قرار مي دهيم که نسبت به آن هيچ گونه کافر نيستند و نيز فرمود: ياران آن حضرت کساني هستند که خداوند فرموده است: به زودي اصحاب و ياراني را بر گرد او جمع خواهند کرد که آنان را خدا دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند. اينان در برابر مؤمنان، متواضع و در برابر کافران، سرسخت و مقاوم مي باشند. (27)

ادامه دارد...

پي‌نوشت‌ها:

1. علّامه محمد حسين طباطبائي، شيعه در اسلام، ص 232.
2. انبياء، آيه 105.
3. الزام الناصب في اثبات الحجة الغائب، ج 1، ص 53 – 103؛ ج 2، ص 93 – 102.
4. علامه سيد هاشم بحراني موسوي توبلي، کتاب شريف « غاية المرام و حجة الخصام في تعيين الامام من طريق الخاص و العام » را در سال 1271 هـ.ق تأليف نمود و آن روز در 784 صفحه حجري به چاپ رسيد، ولي امروز اين کتاب در هفت مجلّد زيبا توسط ناشران لبناني (مؤسسة التاريخ العربي) به چاپ رسيده است و کتاب « المحجة في ما نزل في قائم الحجة » را جدا کرده اند.
5. مؤسسة المعارف الاسلامي، چاپ اول، 1411 هـ.ق.
6. بقره، آيه 1 – 3.
7. يونس، آيه ي20.
8. بحارالانوار، ج 51، ص 51، ح 29؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 458، ب 32، ح 94 و البرهان في تفسير القرآن، ج1، ص 53، ح 5. بعضي همانند مرحوم علامه مجلسي گفته اند: قسمت آخر روايت (و شاهد ذلک...) کلام شيخ صدوق (رحمه الله) است؛ گرچه مرحوم مجلسي در مجلد 52، ص 124، ذيل حديث شماره 10 نوشته است: آن قسمت از امام صادق (عليه السلام) است، لکن مطلب اضافي ديگر در روايات « فاخبر عزّوجلّ »، کلام صدوق مي باشد.
9. تفسير برهان، ج 1، ص 53، ح 4 و بحارالانوار، ج 51، ص 52، ح 28.
10. بقره: آيه 148.
11. بحارالانوار، ج 52، ص 315، ح 10، ب 27؛ غيبت نعماني، ص 314، ب 20، ح 6 و تفسير العياشي، ج 2، ح 6 و تفسير العياشي، ج 2، ص 56، ح 49. در آخر حديث آمده: الخيرات، الولاية لنا أهل البيت؛ خيرات همان محبت و حاکميتي است که در راستاي محوريت ما باشد.
12. الفروع من الکافي، ج 8، ص 313، ح 487؛ بحارالانوار، ج 52، ص 288، ح 26، ب 27. حديث فوق و حديث قبلي را مرحوم مجلسي در ذيل يک حديث از امام محمد باقر (عليه السلام) با اختلاف مختصري در عبارت نقل کرده است.
13. آل عمران، آيه 83.
14. صابئان گروهي هستند که خود را پيرو مذهب يحيي بن زکريا (عليه السلام) مي دانند و به دو گروه موحّد و مشرک تقسيم شده اند:
مشرکان آنان به پرستش ستارگان پرداختند و در زمان هاي گذشته در حران عراق مي زيستند و سپس بر اساس اعتقادهاي خويش در کنار نهرهاي بزرگ زندگي کرده اند. در عراق و خوزستان بوده اند و هم اکنون بعضي از آنان در مناطق اهواز به سر مي برند.
15. زنادقه منکر خدا و اديان الهي بودند و با علوم و دانش و زبان هاي آن روز مقداري آشنايي داشتند.
16. بحارالانوار، ج 52، ص 340، ح 90، ب 27. (آخر حديث: انّ الله اذا أراد أمراً قلّل الکثير و کثّر القليل.)
17. آل عمران، آيه 200.
18. غيبت نعماني، ب 11، ح 13، ص 199؛ شيخ حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج 3، ص 531؛ سيد هاشم بحراني، غاية المرام و حجة الخصام، ص 408، ب 40 ح 3 و البرهان، ج 1، ص 334.
19. بحارالانوار، ج 24، ص 219.
20. تفسير العياشي، ج 1، ص 213 و بحارالانوار، ج 24، ص 217.
21. نساء، آيه 59.
22. در نسخه ديگر « و ان تجللّها سحاب » هست. (غاية المرام و حجة الخصام، ج 7، ص 123).
23. بحارالانوار، ج 36، ص 250، ح 67، ب 41؛ شيخ طبرسي، اعلام الوري، ص 375, کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 253، ب 23، ح 3؛ کفاية الاثر، ص 53؛ کشف الغمّه، ج 3، ص 299؛ تفسير صافي، ج 1، ص 464 و ينابيع المودّة، ج 3، ص 494، ب 94.
24. نساء، آيه 159.
25. مجمع البيان، ج 2، ص 137؛ منهج الصادقين، ج 3، ص 148؛ بحارالانوار، ج 14، ص 349، ب 34، ح 13 و غاية المرام و حجة الخصام، ص 728، چاپ حجري تک جلدي.
26. مائده، آيه 54.
27. غاية المرام وحجة الخصام، ص 729 (تک جلدي حجري) و بحارالانوار، ج 52، ص 370، ح 160، ب 27.

منبع مقاله:
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر (عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما