برگردان: فرهاد رضايي
هشت ميليون سال پيش، بيشتر آفريقا پوشيده از جنگل هاي انبوه همراه با رودها و درياچه هاي پراكنده بود و بيشتر نخستي ها درخت زي بودند. طي يك دوره از 8 تا 5 « ميليون سال پيش »، زمين آغاز روند بلندمدتي از خشكي و سرمايش را تجربه كرد. خشكي به اين علت به وقوع پيوست كه بخش فزاينده اي از رطوبت زمين در صفحات يخي محبوس شد و اين صفحات بيشتر و بيشتر گسترش يافتند و از قطب ها دور شدند. دما حتي در آفريقا كاهش يافت و در نتيجه روزها خنك تر و شب ها به ويژه در ارتفاعات سرد شدند.
تكامل تبار انسان در آفريقا همزمان با اين تغييرات اقليمي آغاز شد. در پي خشكي روزافزون، جنگل هاي انبوه به تدريج جاي خود را به درختزارهاي باز دادند. در ميان قطعه زمين هاي بزرگ حاوي درختان، علفزارها شروع به نمايان شدن كردند. تمايل داريم اين چنين بينديشيم كه جانوران سازش يافته با علفزارها، كه آنها را مرتبط با ساواناهاي آفريقايي عصر جديد مي دانيم، از قبيل آنتيلوپ ها و گورخرها، همواره در آنجا بوده اند، اما آن جانوران و ساواناهايي كه زيستگاه آنهاست پديده هاي نسبتاً جديدي به شمار مي روند. نياي مشترك انسان هاي امروزي و شمپانزه هاي كنوني شايد در جنگل هاي انبوه مي زيست، اما با وجود اين، برخي از زادگان اين جد مشترك شروع كردند به سازش با زندگي بر روي زمين هايي كه از فضاي باز بيشتري برخوردار بود.
مدرك فسيلي نخستين هومينين ها در سايت هايي يافت مي شود كه در آنها ساير شواهد فسيلي و شيميايي نشان از وجود زيستگاه هاي موزائيكي متشكل از درختزار، علفزار، درياچه ها و راهروهاي جنگلي در امتداد رودخانه ها دارد؛ به طوري كه هيچ فسيل هومينين اوليه بالقوه اي تاكنون در يك محيط زيست حاوي جنگل انبوه صرف يافت نشده است. اين امر نشان مي دهد كه اگر اين فسيل ها قطعاً متعلق به هومينين هاي اوليه باشند، آنگاه هومينين هاي نخستين براي زندگي درختي و زندگي زميني، هر دو، سازش يافته بوده اند. درختانْ ميوه، آشيانه، همچنين حفاظت در برابر شكارچيان را فراهم مي كرده اند. قطعه هاي علفزار منابع غذايي جديد نظير غده هاي ريشه اي را در اختيار مي گذاردند و درياچه ها و رودخانه ها نيز ماهيان و نرم تنان را پيشكش مي كرده اند. اگرچه بعضي از فسيل هاي اعضاي تبار انسان در غارها يافت مي شوند، بعيد است كه هومينين هاي اوليه در غارها زندگي كرده باشند. بدون منبع مطمئن گرما و نور، غارها زيستگاه هاي جذابي براي نخستي ها نبوده اند.
چگونگي بازشناسي يك هومينين اوليه از يك پانين اوليه
تفاوت هاي بسيار زيادي ميان اسكلت شمپانزه هاي امروزي و انسان هاي مدرن، به ويژه در جعبه مغزي، صورت و قاعده جمجمه، دندان ها، دست، لگن، زانو و پا وجود دارد. همچنين تمايزهاي مهم ديگري نيز ميان اسكلت انسان هاي مدرن و شمپانزه ها وجود دارد از جمله تفاوت در سرعت نمو و بلوغ و طول نسبي اندام هاي حركتي. اما براي آنكه قادر به شناسايي اين قبيل تفاوت ها باشيد نيازمند اسكلت هايي هستيد كه بهتر از انواعي كه معمولاً در مراحل ابتدايي شواهد فسيلي هومينين مشاهده مي شود حفظ شده باشند.با وجود آنكه همه ی تفاوت هاي فهرست شده در جدول شماره3 شامل تفاوت هاي موجود ميان اعضاي كلادها يا دودمان هاي پانين و هومينين اند. دانشمنداني كه لايه هاي رسوبي 8 تا 5 ميليون ساله را در پي نخستين هومينين ها مي كاوند بايد يك پرسش متفاوت را نيز در نظر داشته باشند: تفاوت هاي ميان نخستين هومينين ها و نخستين پانين ها در چه بوده است؟ اين تفاوت ها احتمالاً بسيار جزئي تر و ظريف تر از تفاوت هايي بوده است كه امروزه بين هومينين ها و پانين هاي معاصر مشاهده مي كنيم. اگرچه نياي مشترك Pan/Homo شبيه يك شمپانزه يا انسان امروزي نبوده است، اغلب محققان موافق اند كه اين جد مشترك احتمالاً بيشتر شبيه به يك شمپانزه بوده است تا يك انسان مدرن امروزي. منطق اين باور از آنجا ناشي مي شود كه شواهد ژنتيكي و ريخت شناختي نشان مي دهد كه گوريل ها نزديك ترين خويشاوندان زنده نياي مشترك شمپانزه/ انسان اند. گوريل ها اشتراك ريخت شناختي بيشتري با شمپانزه ها دارند تا با انسان هاي امروزي ( احتمال بيشتري وجود دارد كه استخوان هاي گوريل با استخوان ها و دندان هاي يك شمپانزه اشتباه گرفته شود تا با يك انسان مدرن ). بنابراين، جد مشترك شمپانزه و انسان بيش از آنكه شبيه يك انسان مدرن باشد احتمالاً بيشتر شبيه به يك شمپانزه امروزي بوده است. اسكلت اين نياي مشترك به احتمال زياد نشانه اي مبتني بر سازش يافتن با زندگي در درختان را به نمايش مي گذاشته است. براي مثال، انگشتان آن خميده بوده است؛ به طوري كه او را قادر به چنگ زدن به شاخه ها كند، اندام هاي حركتي اش براي راه رفتن روي چهار دست و پا و همچنين روي اندام هاي حركتي پسين سازش يافته بوده اند. صورت او پوزه مانند بوده و نه تخت همچون انسان هاي امروزي و همچنين آرواره هاي كشيده اش از دندان هاي جونده با اندازه نسبتاً كم، دندان هاي نيش برجسته و نيز دندان هاي پيشين مركزي بالايي بزرگ تشكيل مي شده است.
شمپانزه |
انسان مدرن |
|
شيب كم |
شيب زياد |
پيشاني |
پيش آمده |
تخت |
صورت |
وسيع تر در قاعده |
وسيع تر در بالا |
كمان جمجمه اي |
كوچك |
بزرگ |
اندازه ی مغز |
بزرگ |
كوچك |
دندان نيش |
راست |
زاويه دار |
قاعده ی جمجمه |
مخروطي |
صاف در دو طرف |
قفسه ی سينه |
3-4 |
5 |
مهره كمري |
خميده |
راست |
استخوانهاي اندام هاي حركتي |
اندام حركتي پسين كوتاه |
اندام حركتي پسين بلند |
نسبت اندام هاي حركتي |
تحرك بيشتر |
تحرك كمتر |
مچ |
تخت، انگشتان بلند و شست كوتاه |
پياله شكل و شست بلند |
دست |
تخت و شست پا زاويه دار |
قوس دار و شست پا |
پا |
سوراخ لگن بزرگ تر از سر نوزاد |
سر نوزاد كاملاً اندازه سوراخ لگن |
لگن |
سريع |
آهسته |
نمو استخوان ها و دندان ها |
نخستين اعضاي تبار انسان
محققان حدس مي زنند كه احتمالاً تغيير اندكي ميان نياي مشترك شمپانزه/ انسان و نخستين پانين ها ايجاد شده باشد. اما نخستين هومينين ها به چه طريق از نياي مشترك شمپانزه/ انسان و از نخستين پانين ها متمايز و جدا شدند؟ پژوهشگران پيش بيني مي كنند كه آنها، برخلاف نخستين پانين ها، دندان هاي نيش كوچك تر، دندان هاي جونده بزرگ تر و آرواره پاييني ضخيم تري داشته اند. همچنين برخي تغييرات ديگر نيز در جمجمه و اسكلت آنها به وقوع پيوسته كه مرتبط با گذراندن زمان بيشتر در حالت ايستاده و اتكاي بيشتر به اندام هاي حركتي پسين براي راه رفتن روي دوپا بوده است. اين تغييرات شامل يك جا به جايي رو به جلو در مجراي نخاع، يعني جايي كه مغز با طناب نخاعي پيوند مي يابد، بوده؛ به طوري كه سر مي توانسته است تعادل بهتري روي يك تنه بيشتر عمودي با مفاصل ران پهن تر، زانوهاي راست تر و نيز پاهاي استوارتر داشته باشد.سادگي در مقابل پيچيدگي
فصل كننده ها و وصل كننده ها مدل هاي بسيار متفاوتي براي مراحل اوليه تكامل هومينين ها در ذهن خود دارند. يك وصل كننده فقط سه احتمال را براي يك فسيل متعلق به نخستي هاي عالي 8 تا 5 ميليون سال هاي در نظر مي گيرد كه خويشاوندي آن با انسان هاي امروزي و شمپانزه ها نزديك تر از خويشاوندي آن با گوريل ها يا اوران گوتان ها بوده است. آن فسيل يا متعلق به نياي مشترك شمپانزه/ انسان، يا يك پانين اجدادي اوليه براي شمپانزه هاي امروزي و يا يك هومينين اجدادي اوليه براي انسان هاي مدرن بوده است. يك فصل كننده كه مي پندارد هومينين ها و پانين هاي اوليه احتمالاً فقط دو دودمان از تعدادي دودمان خويشاوند نزديك بوده اند گزينه هاي ديگري را نيز براي آن فسيل 8 تا 5 ميليون ساله در نظر مي گيرد. نزد فصل كننده ها، افزون بر گزينه هاي فهرست شده در بالا، آن فسيل مي تواند متعلق به كلاد منقرض شده اي باشد كه تاكسون خواهر كلاد Pan/Homo ( يا تاكسون خواهر يكي از آنها و يا بيشتر )، و يا متعلق به زير- كلادهاي منقرض شده پانين و هومينين باشد.فصل كننده ها همچنين انتظار دارند كه شواهدي از هوموپلازي را نيز در اين دوره ی 8 تا 5 « ميليون سال پيش » بيابند. هوموپلازي كار جدا كردن هومينين هاي واقعي را از تاكسون هايي كه ممكن است به طور مستقل تكامل يافته باشند، پيچيده و دشوار مي سازد؛ زيرا آن تاكسون ها در يك صفت يا بيشتر با هم سهيم خواهند بود؛ صفاتي كه محققان تصور كرده بودند كه فقط در هومينين ها ديده مي شود. برخي از پژوهشگران، كه من نيز يكي از آنها هستم، بر اين باورند كه براي جدا كردن نخستين اعضاي تبار انسان از هومينين هاي غيرانسان، با هر درجه اي از اطمينان، نيازمند شواهد بسيار بهتري از آنچه اكنون داريم، خواهيم بود.
رقباي كسب مقام نخستين هومينين
محققان چهارگونه متعلق به سه جنس را براي كسب عنوان ابتدايي ترين عضو تبار انسان پيشنهاد كرده اند. يكي از مسائل و مشكلات عمده در تعيين آنكه اين فسيل ها عملاً هومينين هاي ابتدايي اند يا خير، مقدار كم شواهد فسيلي است كه از آنها در دست داريم. شواهد فسيلي موجود براي كل اين چهارگونه را مي توان به راحتي در يك چرخ دستي جا داد و باز هم جاي خالي زيادي باقي خواهد ماند. افزون بر اين، اين چرخ دستي الزاماً حاوي شواهد مشابهي براي هريك از چهار رقيب نخواهد بود. بخش هاي در دست كنوني، شامل يك جمجمه درهم ريخته، بخش هايي از چندين آرواره پاييني و دندان هاي متعلق به يك گونه، به همراه چند استخوان كوچك دست و پا و عمدتاً دندان متعلق به دومي، همچنين چندين دندان و بخش هايي از استخوان هاي ران متعلق به گونه سوم و قطعات جمجمه، آرواره هاي پاييني و دندان ها و نيز استخوان هاي اندام هاي حركتي ( اما كمتر مفيد و قابل استفاده ) متعلق به چهارمين گونه است.1. تفسیر « وصل کننده/ ساده » (A ) و « فصل کننده / پیچیده » (B) شاخه ی نخستی های عالی در درخت حیات
Sahelanthropus
قديمي ترين رقيب « Sahelanthropus tchadensis » است كه از ميان فسيل هاي كشف شده به دست « ميشل برونت » و تيمش از 2001 به بعد شناخته شد. قدمت آن، با استفاده از روش هاي نسبي تاريخ گذاري زيستي، بين 7 تا 6 « ميليون سال پيش » ارزيابي شده است.« Sahelanthropus tchadensis » به چند علت يك تاكسون مهم به شمار مي رود. نخست اينكه در سايتي به نام « توروس- منالا » واقع در چاد در غرب آفريقاي مركزي يافت شده است. اين منطقه بخشي از ساحل ( Sahel ) بوده و درست در شمال آن امروزه بيابان صحرا قرار گرفته است. اما اين منطقه در 7 تا 6 « ميليون سال پيش » بسيار متفاوت بود. شواهد جغرافيايي و ديرين شناختي نشان مي دهد كه اين هومينين بالقوه در زيستگاه مركبي مشتمل بر درياچه ها، درختزارهاي پوشيده از علف و رودخانه هاي احاطه شده با جنگل ها زندگي مي كرده است. ما اين موضوع را از آنجايي مي دانيم كه زمين شناسان مي توانند با نگريستن به سنگ ها آثار رسوباتي را شناسايي كنند كه فقط در ساحل يك درياچه رسوب گذاري مي شوند؛ همچنين به اين علت كه مهره داران يافت شده در اين سايت، شامل ماهيان آب شيرين، جانوران جنگل زي، جانوران درختزارها و نيز جانوران چراكننده اند. دوم اينكه اين هومينين يافت شده، شامل يك جمجمه تقريباً كامل اما درهم ريخته، و نيز دو آرواره پايين است. پژوهشگران درگير در تفسير اين يافته هاي چاد، از تكنيك هاي انسان شناسي مجازي براي « مرتب كردن » اين جمجمه استفاده كرده اند. اين عمل اجازه مي دهد كه بتوان آن را مشخصاً با ساير هومينين هاي مؤخرتر و با شمپانزه ها مقايسه كرد.
2. نمودار زمانی گونه های « ممکن » و « محتمل » هومینین های نختین
نه، به هيچ وجه ديرين انسان شناسان متقاعد نشده اند كه S. tchadensis يك هومينين باشد. يك ايده ی قريب به يقين نادرست اين است كه، آن فسيل يك گوريل باشد. اگر S. tchadensis هومينين اوليه باشد، آنگاه موقعيت سايت موردنظر، در غرب آفريقاي مركزي، به اين معنا خواهد بود كه نخستين اعضاي تبار انسان، در قياس با آنچه كه ديرين انسان شناسان پيشتر مي انديشيدند، منطقه ی بسيار وسيع تري را از آفريقا اشغال كرده بوده اند.
Orrorin
دومين كانديدا براي كسب عنوان قديمي ترين گونه ابتدايي تبار انسان « Orrorin tugenesis » به شمار مي رود؛ نامي كه به فسيل هاي يافت شده در رسوبات « توگن هيلز » ( Tugen Hills ) در كنياي شمالي اطلاق و نيز قدمت آن، با بهره گيري از روش تاريخ گذاري پتاسيم/ آرگون، حدود 6 « ميليون سال » تعيين شده است. يك نمونه، يعني يك تاج دندان آسيا، در سال 1974 و دوازده نمونه ديگر از سال 2000 به بعد كشف شد.شواهد براي Orrorin tugenesis هنوز به طور نااميدكننده اي ناقص است. كاشفان آن، يعني دو ديرين انسان شناس مستقر در كالج دوفرانس پاريس به نام هاي « بريجيت سنوت » ( Brigitte Senut ) و « مارتين پيكفورد » ( Martin Pickford )، نتيجه گيري خود مبتني بر اينكه O. tugenesis يك هومينين است را بر دو دسته از شواهد استوار كردند: يكي بر شواهد جمجمه اي و ديگري بر شواهد غيرجمجمه اي.
شواهد جمجمه اي به آن چيزي ارتباط مي يابد كه سنوت و پيكفورد ادعا مي كنند ميناي ضخيم پوشاننده دندان هاي آسيا و پيش آسياي متعلق به O. tugenesis است. آنها مطرح مي كنند كه مينايي با چنين ضخامت در پانين ها يافت نمي شود و فقط در اعضاي مؤخر ( و غير مبهم ) كلاد هومينين مشاهده مي شود. اما محققاني كه O. tugenesis را يافته اند، بيشترين شواهد و مدارك خود را بر بخشي از استخوان ران، درست در زير مفصل ران، استوار كرده اند. در نخستي هاي بالارونده، استخوان بيروني يا قشري به ضخامت تمام دور گردن استخوان ران است، اما اين ضخامت در جانوران دائماً دوپا، بيشترين قطر را در نوك و پايين گردن استخوان موردنظر دارد. سنوت و پيكفورد مدعي اند كه استخوان قشري در بخش گردن استخوان ران O. tugenesis نيز در نوك و پايين بخش گردن اين استخوان ضخيم است. متأسفانه تلاش هاي آنان براي استفاده از CT براي تصويربرداري از گردن استخوان ران منجر به تهيه تصاويري شده است كه مبهم و نامعلوم اند؛ به طوري كه امكاني براي كسب اطمينان درباره ی ضخامت اين استخوان در اطراف بخش گردن وجود ندارد.
منتقدان اين ايده، كه چنين فسيل هايي متعلق به يك هومينين اوليه اند، به سه مورد اشاره مي كنند. نخست، آنها مي گويند كه ريخت شناسي استخوان ران O. tugenesis با نخستي هايي كه در ميان درختان پرسه مي زنند تفاوت زيادي ندارد. دوم اينكه در ميان نخستي هاي عالي نشان داده نشده است كه ميناي ضخيم دندان منحصر به كلاد هومينين است. سوم آنكه بنا به تأييد سنوت و پيكفورد، بخش اعظم ريخت شناسي دندان هاي O. tugenesis « انسان ريخت مانند » است.
تا زماني كه شواهد بيشتري درباره ی O. tugenesis نداشته باشيم، بهترين كار اين است كه آن را در حكم يك خويشاوند نزديك نياي مشترك پانين ها و هومينين ها در نظر بگيريم، اما براي كسب اطمينان از اينكه آن يك هومينين است شواهد كافي وجود ندارد.
Ardipithecus
دو مجموعه فسيلي ديگر، كه ممكن است از يك هومينين اوليه ابتدايي باشد، هر دو متعلق به جنس مشابهي، يعني « Ardipithecus » هستند. مجموعه فسيلي قديمي تر، كه عمر آن 5/7 تا 5/2 « ميليون سال پيش » تعيين شده است، به گونه ی « Ardipithecus kadabba » اختصاص دارد و مربوط به منطقه ی « ميدل آواش » ( Middle Awash ) در اتيوپي است. اين فسيل ها شامل يك آرواره پاييني، دندان ها و برخي استخوان هاي غيرجمجمه اي است. بسياري از جوانب اين شواهد فسيلي، از قبيل دندان هاي نيش بالايي تيز و بلند به شمپانزه ها شباهت دارد. بخش كوچكي از ريخت شناسي فسيل هاي موجود در اين مجموعه شبيه هومينين هاي كهن است، كه بعداً درباره ی آنها صحبت خواهم كرد. ادعاي در نظر گرفتن Ar. kadabba به عنوان يك هومينين، ادعاي نيرومندي نيست.دومين مجموعه از فسيل هاي Ardipithecus مربوط به مناطق « ميدل آواش » و « گونا » در اتيوپي است. قدمت آنها از حدود 4/5 « ميليون سال پيش » تاريخ گذاري مي شود و ممكن است تا حدود 4 « ميليون سال پيش » نيز دوام پيدا كرده باشند. اين مجموعه ی فسيلي شامل دندان ها، بخش هايي از چندين آرواره، برخي استخوان هاي كوچك دست و پا و نيز بخشي از سطح زيرين يك جمجمه است. اين فسيل ها به جنس Ardipithecus نسبت داده مي شود، اما در گونه ی مجزايي به نام « Ardipithecus ramidus » جا مي گيرد، زيرا كاشفان آن بر اين باورند كه دندان هاي نيش آن در مقايسه با Ar. kadabba كمتر « انسان ريخت مانند » هستند.
چندين ويژگي Ar. ramidus را به هومينين ها مرتبط مي كند كه قوي ترين مدرك در اين ميان، موقعيت مجراي نخاع است. اين منفذ در Ar. ramidus جلوتر از شمپانزه هاست، اگرچه مانند انسان هاي مدرن تا آن اندازه در جلو قرار ندارد.
3. نقشه ی آفریقا سایت های فسیل هومینین های کهن و اولیه را نمایش می دهد.
از چهار هومينين بالقوه، دو تا از آنها، S. tchadensis و Ar. ramidus، موارد خوب اما متفاوتي براي قرار گرفتن در كلاد تبار انسان اند. در حالي كه « فصل كننده ها » از دو شاخه ها بهره مي گيرند، همان طور كه من نيز در مورد اين چهار تاكسون عمل كرده ام، « وصل كننده ها » اين نگرش را در پيش خواهند گرفت كه همه ی اين چهار تاكسون يا گونه هاي متفاوت درون يك جنس مشابه ( Ardipithecus ) هستند و يا همگي به يك گون اي واحد ( Ar. ramidus ) تعلق دارند.
شمپانزه ها تقريباً هيچ شواهد فسيلي ندارند
اگر انسان هاي مدرن و شمپانزه هاي امروزي نزديك ترين خويشاوند يكديگر باشند، آنگاه هر دوي آنها جدا از هم براي مدت زماني مشابه تكامل يافته اند. انسان هاي مدرن داراي شواهد فسيلي چشمگيري اند؛ شواهدي كه بسيار بهتر از بسياري پستانداران ديگر است، اما براي شمپانزه ها عملاً شواهد فسيلي وجود ندارد. تنها شواهد فسيلي پانين ها در 8 « ميليون سال » گذشته، شامل دندان هاي منفرد 700 هزار ساله اي است كه در سايتي به نام « بارينگو » ( Baringo ) در كنيا به دست آمده است.عجيب نيست؟ قطعاً عجيب است. در گذشته، چنين توضيح داده شده است كه به سبب انكه شمپانزه ها در جنگل ها زندگي مي كرده اند و نيز به علت شانس اندكي كه براي فرسايش در جنگل ها وجود دارد، فسيل آنها در معرض ديد قرار نگرفته و از اين رو جايي وجود ندارد كه فسيل ها بتوانند پس از فرسايش آن ناحيه نمايان شوند. ديگران چنين مي گويند كه سطح بالاي اسيديته گياخاك ( هوموس ) در خاك جنگل ها استخوان ها را، پيش از آنكه فسيل شوند، در خود حل كرده است. هيچ يك از اين توضيح ها كاملاً قانع كننده نيست. يافتن فسيل ها در جنگل دشوار است، اما آنها آنجا هستند. فقط تاكنون شواهد فسيلي مربوط به پانين ها به دست نيامده است. البته برخي از فسيل هاي منسوب به Ardipithecus، Orrorin و Sahelanthropus مي توانند پانين باشند، اما هيچ كس مشتاق آن نيست كه شانس كاشف نخستين هومينين بودن را به نفع نخستين پانين از دست بدهد.
اين عجيب است، زيرا از منظر علاقه ی جامع زيست شناختي، يافتن شواهد فسيلي يك جد پانين اوليه بسيار جالب تر از يافتن شواهد فسيلي يك هومينين اوليه ديگر است. اگر بتوانيم دريابيم كه يك پانين اوليه چه شكلي بوده است، اين به مفهوم آن است كه محققان شانس بهتري براي شناسايي هومينين هاي « واقعي » خواهند داشت. علت ديگري نيز وجود دارد كه چرا اين مسئله مي تواند مفيد باشد كه پژوهشگران يك پانين اوليه را بيابند. هم اكنون، محققان فرض را بر اين مي گذارند كه نياي مشترك هومينين ها و پانين ها و پانين هاي اوليه « شمپانزه مانند » بوده اند. « دانستن » اينكه پانين هاي اوليه چه شكلي بوده اند بسيار بهتر از « حدس زدن » درباره ی آنهاست و اين اطلاعات همچنين مي تواند به پژوهشگراني كه سرگرم شناسايي هوموپلازي هاي موجود در كلاد Pan/Homo هستند ياري رساند.
نکات قابل توجه
● اگر شواهد مولکولی درباره ی زمان انشعابی که موجب ظهور کلادهای هومینین و پانین شده است، انشعاب مورد نظر را از 8 « میلیون سال پیش » به 5 « میلیون سال پیش » جلو بکشاند، آنگاه برخی هومینین های اولیه ی احتمالی نظیر . tchadensis ممکن است از دور خارج شوند، زیرا آنها پیش از زمان انشعاب قرار می گیرند.
● چنانچه شواهد فسیلی بیشتری از 5 تا 8 « میلیون سال پیش » داشته باشیم، می توانیم بفهمیم که آیا مرحله ی اولیه ی تکامل هومینین « ساده» یا « پیچیده » بوده است.
● اگر محققان قادر به تعیین موقعیت سنگ هایی با قدمت صحیح از زیستگاه های جنگلی شوند، ممکن است بتوانند شواهد بیشتری از فسیل شمپانزه ها و گوریل ها بیابند.
وود، برنارد؛ (1391)، تكامل انسان، ترجمه ي فرهاد رضايي، تهران: نشر بصيرت، چاپ اول.
/ج