نويسنده: جعفر يوسفي
هويت ملي، شخصيت واقعي يك قوم و يا يك ملت است و از ويژگي ها و امتيازات مردم يك سرزمين مي باشد كه ريشه در اعماق تاريخ و فرهنگ يك ملت دارد. هويت ملي مسئله اي انفرادي، شخصيتي و رواني نيست، بلكه پديده اي جمعي است، كه به بنيادهاي فرهنگي، تاريخي و اعتقادي يك ملت مربوط مي شود. مؤلفه هايي مانند دين، زبان، ادبيات، سمبل ها، نهادها و ارزش هاي مشترك، خاطرات مشترك، سرنوشت و ميراث مشترك، فضاي جغرافيايي و خُلق و خوي، از مهم ترين شناسه هاي هويت ملي مي باشند.
به وجود آمدن هويت ملي، فرايندي طولاني و پيچيده دارد. عوامل جغرافيايي، قومي، زباني، اعتقادي، معيشتي، تاريخي، اعياد و رسوم و... همه و همه طي اعصار و قرون دست به دست هم مي دهند و هويت يك ملت را مي سازند. سپس در قالب تعليم و تربيت و به طور كلي فرهنگ در معناي عام و گسترده ي آن، از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شوند. هويت ملي و فرهنگي ايران الگوي پيچيده اي متشكل از گروه هاي مختلف قومي است كه به رغم الگوهاي مختلف فرهنگي، هويت كلان فرهنگي ايران را شكل بخشيده اند.
هنر ايراني، زبان فارسي، عرفان و اعتقادات اسلامي، آداب و رسوم و اعياد همه و همه اجزاي اساسي هويت ملي ايرانيان است كه طي قرون و اعصار، شكل گرفته و به صورت مشاهير و مفاخر، اخلاق و ادبيات، معنويت و وحدت، همدلي و همزباني و... تجلي يافته است. تاريخ هويت ملي جامعه ايران بيانگر اين واقعيت است كه نضج، دوام و استمرار هويت فرهنگي ايراني به عنوان يكي از ابعاد هويت ملي در طول تاريخ مديون گروه هاي مختلف قومي نظير كُردها، ترك ها، لرها، بلوچ ها، تركمن ها و عرب ها بوده است، چرا كه هر يك با افزودن لايه هاي هويتي- فرهنگي به دير پايي، غنا و عظمت آن افزوده اند. كمي و كاستي ها و مؤلفه هاي مثبت و منفي آن نيز تنها متأثر از يك قوم نبوده، بلكه در تعامل همه گروه هاي قومي با شدت و ضعف هاي مختلف شكل گرفته است.
با اين توصيف، هويت ملي و فرهنگي ايراني چتر گسترده اي است كه هويت هاي محلي- قومي را در درون خود دارد و عنصر پيوند دهنده ي اقوام است و يا به تعبير ديگر، هر يك از اقوام تشكيل دهنده هويت فرهنگي ايران در حالي كه برخوردار از هويت قومي ويژه اي هستند، در عين حال زمينه گسترده اي از مشتركات، هويت فرهنگيِ يگانه آن ها را موجب شده است.
جايگاه زبان
زبان دستگاه منسجمي از نشانه هاي صوتي يا نوشتاري است كه طبق قواعد مشخصي با يكديگر تركيب مي شوند و براي نمايش و انتقال معاني و انديشه ها توسط انسان هاي متعلق به يك گروه اجتماعي يا فرهنگي خاص به كار برده مي شود. زبان به عنوان پديده اي زنده و پويا، همواره در حال بازسازي خويش است. اين پديده در بستر جامعه رشد مي كند و متأثر از سطح دانش و روابط انسان و دگرگوني هاي اجتماعي و علمي جوامع انساني است. گستره كار زبان را بايد فراتر از ايجاد ارتباط بين انسان ها دانست.زبان و آثار ادبي بُعد مهمي از ميراث مكتوب هر ملت است، چنانچه آيت الله خامنه اي رهبر انقلاب اسلامي ايران در اين رابطه فرمودند:« زبان فارسي يك ميراث عظيم و باشكوه و بسيار ارزشمند و مايه سربلندي و از گنجينه هاي عظيم مواريث فرهنگي و در واقع همه چيز ماست و رمز هويت ملي ماست » . با وجود اين زبان فارسي شناسه ي يك قوم خاص در ايران نيست بلكه متعلق به همه اقوام و به عنوان ميراث ملت ايران محسوب مي شود.
تاريخ بيانگر اين نكته است كه اقوام ايراني زبان فارسي را به عنوان وسيله مراوده و ارتباط براي بيان افكار، حالات و احساسات خود به كار مي برند. در عين حال، زبان كُردي همانند فارسي يكي از زبان هاي گروه هند و اروپايي است. ريشه زبان كُردي، مادي و اوستايي است كه به وسيله آريايي ها در حدود 3000 سال قبل از ميلاد تكميل شده است. تعداد زيادي از شرق شناسان معتقدند كردي زباني جدا از فارسي نيست بلكه لهجه اي از لهجه هاي فارسي است. بسياري نيز معتقدند كه كردي از فارسي خالص تر است. با اين حال زبان كردي شاخه اي از زبان آريايي است كه از لحاظ ساختمان و تركيب، تعريف و شكل افعال با تمام زبان هاي آريايي مشابهت و نزديكي دارد. هر چند در زبان كردي نوع افعال و مصدر و تعريف آن با زبان فارسي و پهلوي و ساير زبان هاي قديم و محلي ايران تفاوت دارد، اما اين تفاوت به اندازه اي نيست كه زبان كُردي را از خويشاوندي و وابستگي با ديگر زبان هاي ايراني جدا سازد (مردوخ، 1351، 39).
مينورسكي(1) زبان كُردي را متعلق به گروه زبان هاي ايراني شمال غربي دانسته و معتقد است كه اين زبان در اصل و مبدأ، زبان گروه عظيمي مجتمع در يك محل بوده و ويژگي هاي كلي آن، پيش از اينكه كردها بسط و توسعه پيدا كنند، پيش از پراكنده شدنشان در كوه ها شكل گرفته است. او تصور اين نكته را كه پيدايش لهجه هاي شمال غربي رايج در قلمرو ايران، بدون دخالت و شركت عامل « مادي » صورت گرفته باشد، محال مي داند و نتيجه گيري مي كند كه با توجه به ملاحظات تاريخي و جغرافيايي بايد پذيرفت كه بسط و توسعه كردها فقط از سرزمين ماد كوچك كه همان آتروپاتكان يا آذربايجان امروزي است، صورت گرفته است. با اين حال، يكي از ويژگي هاي زبان كردي وفور كلمات پهلوي و پارسي باستان در آن است ( افشار سيستاني، 1371، 226-227).
زبان و ادب كُردي از حيث جمعيت گويشوران، متون نظم و نثر، ذخاير واژگاني و زباني و نشريات و توليدات ادبي، رتبه دوم زبان هاي ايراني را به خود اختصاص داده است. زبان كردي و گويشوران آن به جهت زيست در دژهاي كوهستاني از اصالت و فصاحت خاصي برخوردارند به طوري كه بيشتر شاخه ها و گويش هاي اين زبان كهن سال و تنومند، خصايص باستاني و اصيل را حفظ نموده اند. از سوي ديگر اوستا به عنوان متن ديني ايرانيان و زبان اوستايي به عنوان زباني كه بيشترين متن هاي دوره ي باستان ايران را در بر مي گيرد، با فارسي و بيش از آن با كُردي پيوندهاي عميق و استواري دارد. همساني و قرابت ميان كردي و فارسي تا دوره ميانه نيز بسيار چشمگير بوده و آنچه به عنوان فاصله و اختلاف آشكار ( به ويژه در حوزه تلفظ ) مي بينيم مربوط به دوره جديد و تأثير زبان عربي بر فارسي است. اين قرابت به گونه اي است كه نويسنده كتاب كُرد و كردستان مي نويسد:« اگر زبان فارسي به يك باره محو و نابود هم بشود مي توان آن را از روي واژه هاي ايراني خالص كه همان زبان كُردي است دوباره زنده كرد » ( نيكيتين، 1366، 498). با اين حال به برخي از اين قرابت ها اشاره مي شود.
1. اعداد در زبان كُردي تقريباً همان اعداد پارسي است زيرا هر دو زبان، ريشه اي مشترك دارند:
يه ك 1. دوو2. سي 3. چوار4. پينج 5. شه ش6. هاوت7. هه يشت 8. نوو9. ده ي10. يانزه11. دووانزه12. سينزه13. چوارده14. پانزه15. شانزه16. هه وده17. هه ژده 18. نووزده 19. بيس 20. سي 30. چل40 . په نجا50. شه س60. هه فتا 70 . هيشتا 80. نه وه د 90. سه د 100. دووويس200. سه د300. چوارسه 400 . پانسه د 500. شه شسه د600. هه فسه د 700. هه يسه د800. نووسه د900. هه زار1000.
2. اعضاي خانواده در كُردي نيز چنين است:
ژن ( ئافره ت ): زن، پيا: مرد، كور: پسر، دوه ت ( كيچ )، دختر، باوك: پدر، دالك ( دايك ): مادر، برا: برادر، خوه يشك: خواهر، باپير: پدربزرگ، ، داپير ( نه نگ ): مادربزرگ، مام ( تاتگ ): عمو، خالوو: دايي، ميمگ: خاله و عمه، زاوا: داماد، وه يو: عروس، خه سوره: مادر زن و پدر زن و پدر شوهر و مادر شوهر و برادر زن، شو: شوهر، ژن: زن و عيال: هاو زاوا: باجناق، ئامووزا: پسر عمو و دخترعمو، خالووزا: پسردايي و دختردايي، ميمزا: پسر عمه و پسرخاله و دختر عمه و دختر خاله، ژن خالوو: زن دايي، ژن تاتگ: زن عمو، شو ميمگ: شوهرخاله و شوهرعمه، دوه ته ر زا: نوه دختري، كررزا: نوه پسري، دش: خواهر شوهر، روژ: روز، شو: شب.
3.فصل هاي ايراني نيز در كُردي و فارسي بسيار شبيه به يكديگر هستند:
بوهار: بهار، تاوسان: تابستان، پايز: پاييز، زيستان: زمستان.
4. برخي صفت هاي كُردي نيز به شرح زير مي باشد:
گه وره: بزرگ، بووچك: كوچك، خاس: خوب، گه ن: بد، ره ئين: زيبا، قيز: زشت، تيه ريك: تاريك، رووشن: روشن، سه ر خوش: شاد، خه مين: غمگين، كار كه ر: كوشا، ته مه ل: تنبل، چاخ: چاق، له ر: لاغر، تنك: نازك، پيه ن: پهن، دريژ: دراز، كو ل: كوتاه، پير: پير، جووان: جوان، تژ: تيز، كول:كند، به رز: مرتفع، قول: عميق، فيس: تر، هشك: خشك، بان: بالا، خوار: پايين، چوول:خالي، په تي: خالي، زور: زياد، كه م: كم، پوك: خالي، پر: پر، شرين: شيرين، تيه ل: تلخ، سوول: شور، تورش: ترش، ته تيا: تنها، هووفه ل: آدم دروغگو، درووزن: دروغگو، دروو: دروغ، راس: راست، ته ميس: پاك، چركن: كثيف، دوله مه ن: پولدار، هه ژار: فقير.
5. رنگ ها در زبان كهن كُردي به شرح زير است:
ره ش: سياه، چه رمگ: سفيد، كه و: آبي، سور: قرمز، زه رد: زرد، ساوز: سبز، قاوه ي: قهوه اي، بوور: خاكستري.
نكته قابل توجه درباره زبان كُردي اين است كه اين زبان داراي گويش هاي متفاوتي است. شرفنامه، قديمي ترين كتاب درباره تاريخ كُردها- كه در اواخر قرن شانزدهم ميلادي/ يازدهم هجري، يك كُرد ايراني آن را به زبان فارسي نوشت- از چهار زبان متفاوت در كردستان نام مي برد. بر اين اساس بايد به جاي يك زبان كُردي از زبان هاي كُردي سخن گفت ( به نقل از: احمدي، 1382، 81 ). چهار گروه گويش در زبان كُردي وجود دارد: كرمانجي، سوراني، هورامي يا گوراني و كرمانشاهي ( همان، 82 ). برخي نويسندگان ديگر اين چهار شاخه را عبارت از كرمانج شمال، كرمانج جنوب، كرمانشاهي و اوراماني و گوراني دانسته كه هريك از آن ها داراي گويش هاي فرعي متعددي است ( مردوخ، 1351، 39 ). اين گويش ها تا اندازه اي براي متكلمان به زبان كُردي غيرقابل درك است.
اُرنسكي زبان شناس روسي اشاره مي كند كه برخي گويش هاي كُردي آن چنان با يكديگر متفاوتند كه به زبان هاي مستقل شباهت دارند ( به نقل از: احمدي، 1382، 82 ). كرمانجي، گويش كُردهاي تركيه، سوريه، شوروي سابق و بخش هاي شمالي كردستان عراق و ايران است. اغلب كُردهاي استان كردستان در ايران و بخش هايي از كردستان عراق با گويش سوراني تكلم مي كنند. هورامي گويش برخي بخش هاي كوچك امتداد مرز ايران و عراق است و كرمانشاهي، كه بيش از ساير گويش ها به فارسي شباهت دارد، به كُردهاي استان كرمانشاه در غرب ايران تعلق دارد. اين گويش ها تا اندازه اي براي متكلمان به زبان كُردي غيرقابل درك است. گويش هاي زازا و كرمانجي در تركيه نيز از اين دست هستند ( احمدي، 1382، 82 ).
دين و مذهب
دين يكي از عناصر پايدار و دائمي در همه تمدن ها است. ايران مهد يكي از اديان الهي ( زرتشت ) بوده و در عصر اسلامي نيز دين اسلام نقش برجسته اي در فرهنگ و تمدن ايران داشته است. در ايران دين همواره در شكل دهي به هويت ملي نقش برجسته اي داشته است. در مطالعه هويت ملي ايرانيان، هرگز نمي توان از نقش دين و مذهب غافل بود. تلفيق دين در ساير عناصر هويت ملي به قدري شديد است كه يگانگي روحاني و جسماني را در هويت تاريخي سبب شده است ( ثاقب فر، 1379، 50 ). در اين ميان مردم كُرد كه از ساكنان بسيار قديمي سرزمين ايران هستند، تا قبل از اسلام همانند ساير نقاط ايران داراي آيين زرتشتي بوده اند ( احمدي،1382، 80 ). بقاياي پرستشگاه ها و آتشكده هاي متعدد در كردستان دال بر وجود اين آيين در منطقه كردستان است.پس از ورود اسلام كُردها همراه با ساير ايرانيان اين دين را پذيرا شدند و اكنون اكثر قريب به اتفاق قوم كُرد، اسلام را پذيرفته و پيرو دين اسلام و دو مذهب بزرگ شيعه و سني هستند. اغلب مردم كردستان پيرو امام شافعي مي باشند. امام شافعي علاقه فراواني به آل علي(عليه السلام) ابراز مي كرد و يكي از دوستداران آن ها بوده است. در واقع مذهب شافعي در مسائل فقهي به مذهب جعفري نزديك تر است و شايد نزديكي و تقرب به تشيع علوي باشد كه مذهب بيشتر قبايل كُرد در ايران مذهب شافعي است ( ظهيري نژاد، 1379، 279 ). برخلاف كُردهاي كردستان، كُردهاي منطقه كرمانشاه و ايلام عمدتاً شيعه اند. شمار اندكي نيز مذاهب حنفي، مالكي يا حنبلي را اختيار نموده اند و برخي ديگر زير پوشش بدعت هاي ديني با نام هاي اهل حق، يزيدي، صارمي، شبك، بجوران و كاكي و با حفظ آداب و مناسك و معتقدات دين كهن ايران باستان ( زردشتي ) همچنان به حيات ديني خود ادامه مي دهند. كُردهاي خراسان و استان لرستان نيز شيعه هستند. كُردهاي استان آذربايجان غربي عمدتاً اهل سنت مي باشند.
نژاد
اگرچه نژاد به عنوان مؤلفه اصلي هويت ملي مورد ترديد محققان است، با اين حال اين مؤلفه را نمي توان در خصوص قوم كُرد و پيوستگي نژادي آن با ساير گروه هاي قومي ايراني ناديده گرفت. به طور كلي در مورد ريشه نژادي كُردها دو ديدگاه اسطوره اي و تاريخي مطرح شده است، كه به نوعي هر دو بازگو كننده ايراني بودن آن ها است.نظريات اسطوره اي بر اساس داستان ضحاك و كاوه آهنگر ان گونه كه در شاهنامه فردوسي آمده، استوار است. ضحاك كه دو مار بر شانه هاي خود داشت، با توسل به زور بر ايران مسلط شده بود. مارها هر روز با مغز دو جوان تغذيه مي شدند. پس از مدتي مأمور تغذيه مارها يكي از جوان ها را رها مي كند و مغز يك گوسفند را با مغز جوان ديگر مخلوط كرده و به مارها مي داد. جوان هايي كه به اين طريق به كوهستان ها مي گريختند، اجداد همه كردها هستند. ضحاك سرانجام به دست كاوه آهنگر و فريدون، شاهنشاه افسانه اي ايران كشته شد. شرف خان بدليسي، مورخ كُرد كه كتاب شرفنامه را به زبان فارسي در عهد صفوي در پايان قرن شانزدهم نوشت، اين ديدگاه فردوسي در مورد ريشه كُردها را معتبر دانسته و نقل كرده است ( احمدي، 1382، 83 ). همچنين بدليسي تصريح دارد كه رستم زابلي، بهرام چوبين، گرگين ميلاد و فرهاد كوهكن همگي كُرد بوده اند ( به نقل از رحماني، 1378، 15 ).
ديدگاه تاريخي مربوط به ريشه كُردها، تفسيري مدرن است كه شرق شناساني نظير ولاديمير مينورسكي آن را مطرح كرده اند. براساس اين ديدگاه كه به عنوان نظريه غالب پذيرفته شده است، كُردها اعقاب مادها، يك گروه قبيله اي ايراني ( آريايي ) هستند كه همراه فارس ها و پارت ها به داخل فلات ايران مهاجرت كردند. مادها در جنوب و مركز و پارت ها در شرق سرزميني كه ايران نام گرفت ساكن شدند. بدين ترتيب، مادها بنيادگذاران اولين امپراتوري ايراني و كهن ترين موجوديت سياسي تاريخي ايران شدند. به هر حال، اين نكته مسلم است كه كُردها بخش جدايي ناپذير امپراتوري هاي ايراني، ماد، هخامنشي، پارتي- اشكاني و ساساني بودند.
در آثار تاريخي ذكر شده است كه كُردهاي جنگجو، نگهبانان و مدافعان اين سلسله ها ايراني بودند ( احمدي، 1382، 84 ). علاوه بر اين، مورخان و محققان متعددي اين نظر را تأييد كرده اند، از جمله هنري فيلد در كتاب مردم شناسي ايران مي نويسد: « كُردها از حيث زبان و خصوصيات جسماني، ايراني هستند و به عنوان شعبه اي از نژاد ايراني از حيث زبان، اخلاق، عادت و شيوه معيشت با ساير ايرانيان داراي جهات اشتراك هستند. » در كتاب ايرانشهر نوشته شاپور راسخ و جمشيد بهنام از انتشارات يونسكو نيز آمده است: « اگر كردان را از حيث نژادي نسبت به ديگر اقوام ايراني مقايسه كنيم از لحاظ جسماني و چهره اي و نيرومندي به ايرانيان باستان بسار نزديك هستند » ( به نقل از: ظهيري نژاد، 1379). همچنين مسعودي در كتاب التنبيه و الاشراف، كُردها را از اعقاب مادها و يك گروه قبيله اي ايراني ( آريايي ) مي داند كه همراه فارس ها و پارت ها به داخل فلات ايران مهاجرت كرده اند ( به نقل از: همان ). نويسنده و محقق كُرد ايراني رشيد ياسمي نيز تأييد مي كند كه: « كُرد يكي از شاخه هاي درخت كهن سال برومند نژاد ايراني است؛ همواره در نقاط مختلف ايران با عزت و احترام زيسته و پيوند محكم را با ساير شاخه هاي اين درخت مربوط ساخته، يك قسم سرگذشت تاريخي آن ها را اتصال بخشيده است. » ( ياسمي، 1363، 7 ).
اوژان پيتارد از سه شاخه ملت ايران: فارس، كرد و ارمني نام برده است و مي گويد در ميان اقوام ايراني كُردها از همه اصيل ترند، چون سرزمين محل سكونتشان كوهستاني و صعب العبور است و كمتر مورد تهاجم واقع شده ( به نقل از: گودرزي، 1379، 17 ). نام كردستان در كتيبه هاي آشوري « كاردا » ذكر شده است و گزنفون از مردمي كه در كوه هاي زاگرس زندگي مي كردند با نام كردوك يا كردوخي نام برده است. از مقايسه و مطالعه منابع چنين بر مي آيد كه كردستان تا قرن 13 ميلادي جزء ايالتي بوده كه عرب ها آن را جبال مي ناميدند و آن قسمت از كردستان كه بعدها جزو خاك تركيه شد و آن قسمت كه به عراق عرب ( بين النهرين ) پيوست شامل جزيه يا ديار بكر مي شد ( نيكيتين، 1366، 387 ).
بنابر اين با توجه به سابقه بسيار ديرينه كُردها در سرزمين ايران، در تاريخ ملل مختلف به نام هاي مختلفي كه همه داراي يك ريشه هستند، ناميده شده اند: سومري ها به آن ها گوتي، جوتي، جودي و پارس ها كُرتيو، سيرتي، كُردرها و يوناني ها و رومي ها كاردُسوي، كردُوخي گفته اند؛ ارمني ها آنان را كردوئين، كاردوي و آشوري ها و آرامي ها، درگُتي، گوتي، كورتي ناميده اند ( به نقل از: گودرزي، 1379، 18 ).
تعلق سرزميني
تعلق خاطر به سرزمين مشخص، يكي از مؤلفه هاي هويت ملي است. اساساً هويت ملي در درجه ي نخست زاييده ي محيط جغرافيايي هر ملت است. دلبستگي و تعلق خاطر به سرزمين مادري كه با مرزهاي معين مشخص مي شود، شاخص هاي متعددي دارد كه از آن جمله اند: آمادگي دفاع از سرزمين در هنگام بروز خطر، ترجيح دادن زندگي در كشور خود بر ساير نقاط جهان يا عدم تمايل به مهاجرت و پذيرش سرزمين مشخص به عنوان كشور خود، داشتن احساس و دغدغه نسبت به سرنوشت كشور، تعلق به ملت، اعتماد به مسئولان و دستگاه اجرايي ( دولت ) و... با اين توصيف، در ميان تمام اقوام ايراني همواره نوعي آگاهي جمعي نسبت به « تعلق سرزميني » وجود داشته است.با توجه به شاخص هاي ذكر شده، تعلق سرزميني كُردها را مي توان از زواياي مختلف بررسي كرد. كردها به لحاظ اينكه از دوران باستان تاكنون در فلات ايران زندگي كرده اند، مرزهاي جغرافيايي اين فلات، هويت بخش مكان و بوم زيست آنان مي باشد. آنان در اين مكان، خود را يافته و طي قرن ها با نوسانات زيست محيطي آن، خود را تطبيق داده اند. همچنين كردها به واسطه همين ويژگي، هيچ گاه احساس بيگانگي با ديگر ايرانيان نداشته اند و اشتراكات كهن نژادي، آييني، فرهنگي، زباني و... و افتخاراتي همچون كتيبه بيستون و طاق بستان و غيره نمادهاي مشترك كُردها و ديگر ايرانيان به شمار مي روند كه اين پيوند تاريخي را استوارتر ساخته اند.
از سوي ديگر، كُردها در تمام طول تاريخ كهن ايران زمين به عنوان مرزداراني رشيد و سلحشور براي حفظ و حراست از تماميت ارضي ايران بزرگ، فداكاري هاي بسيار كرده اند. جنگ هاي پارتيزاني كردها در برابر دشمنان يوناني و رومي و... كه از مغرب، كشور ما را همواره مورد حمله قرار مي دادند و زمين گير شدن دشمنان در برابر مقاومت كردها بازتاب ويژه اي در بيشتر كتاب هاي تاريخي داشته است كه همواره با تحسين و شگفتي دوست و دشمن همراه بوده است. « رشيد ياسمي » مي نويسد:« در حصول پيشرفت هاي دولت ايران در زمان مادها در فتح نينوا و در زمان هخامنشيان در غلبه بر يونان و در دوران اشكانيان و ساسانيان در دفع روميان و در بعد از اسلام در جلوگيري از مهاجمان و هزاران موقع سخت ديگر بعد از آن، افواج كردان را در صف مقدم سپاه ايران مي بينيم كه براي حفظ استقلال ايران مي جنگند. كردستان را مي توان ميداني دانست كه خون ايرانيان قديم و جديد در آنجا ريخته شده است. از روزي كه آمادا ( ماد قديم) در برابر تيكلات پيلسر و سارگن و آشورباني پال ايستادگي كرد و عاقبت ساكنان غرب ايران بر نينوا دست يافتند و آشور را برانداختند، كوشش و مجاهده ساكنان اين قطعه ايران در تواريخ ثبت است تا برسد به روزگار هخامنشي و عهد اشكاني و ساساني و دوره اسلامي؛ هر ورقي را كه از تاريخ برمي گردانيم مي بينيم صفوف نيروي ايران دوش به دوش ساكنان كردستان كنوني در برابر خصم صف آرايي كرده اند و اين اعدا ( دشمنان) كه گاهي به نام آشوري و گاهي به اسم يوناني و رومي و مغول پيش مي آمده اند اكثر متوجه اين قطعه از ايران بوده اند و سلاطين آشوري و رومي و غيره هر وقت خواسته اند به قلب ايران ضربت جانگدازي وارد آورند كردستان را مطمح نظر خود قرار داده اند » ( ياسمي، 1363، 6-9 ).مشاركت مردم كُرد در مناطق كردستان، كرمانشاه و ايلام در پيروزي انقلاب اسلامي و رأي قاطع آن ها به جمهوري اسلامي و پس از استقرار نظام اسلامي حضور آن ها در صحنه هاي مختلف به ويژه در ده دوره انتخابات رياست جمهوري، انتخابات سراسري مجلس شوراي اسلامي، انتخابات سراسري خبرگان ( تعيين رهبري )، انتخابات سراسري شوراهاي اسلامي كشور ( با شركت بالاي پنجاه درصد از جمعيت واجد شرايط ) بيانگر توجه و اهتمام كردها به حفظ و استقلال ميهن، احساس و دغدغه نسبت به سرنوشت كشور و اعتماد به حاكميت است.
يكي از بازتاب هاي دلبستگي و تعلق خاطر كُردها به سرزمين مادري خود ايران را مي توان در اشعار، سرودها، داستان ها و افسانه هاي گذشتگان اين مرز و بوم و همچنين در افتخار ورزي به اسطوره هاي ملي ملاحظه نمود.
ميرزا الماس خان كندوله اي، يكي از شاعران شيرين سخن كُردي است كه به تقليد از شاهنامه فردوسي، شاهنامه اي كُردي به گويش اورامي- گوراني سروده و هم اكنون بسياري از كهن سالان كُرد ابياتي از منظومه زيباي او را در سينه هايشان حفظ نموده اند. داستان نبرد جهاندار و زردآهنگ ديو از سروده هاي اوست. شاعر ملي كُرد در اين داستان با زباني ساده و توصيف هايي كوتاه و رسا، وضعيت ميدان جنگ و نبرد سرسختانه دشمنان و پايداري و جانفشاني يلان ايران را به تصوير مي كشد. نمونه زير از اشعار حماسي او است:
داناي لايزال شال پروردگار*** بياوه و داد جهان پهلوان
و حق حاجت ائمه اطهار*** فرصت باورو ژي ديودمان
يكي ديگر از اين موارد متعلق به سيد ابراهيم ستوده متخلص به ( ستوده ) است كه آثار ارزشمندي بر جاي گذاشته و اشعار زيادي به زبان هاي كردي و فارسي و عربي سروده است. وي در غزل« خاك پاك ميهن » كه آن را در مهرماه سال 1331 شمسي هنگام رجعتش از تركيه به ايران سروده است، با بياني بسيار رسا احساس وطن دوستي خود را بازتاب داده است:
اي خاك پاك ميهن باز آمدم به سويت*** دل رفت ز اشتياقت جان شد در آرزويت
آبت به سان كوثر، خاكت به سان عنبر*** سنگت به سان گوهر، سرمه است خاك كويت
گر تَرك تُرك گفتم باز آمدم عجب نيست*** چون هر وطن ستايي با سر دود به سويت
هركس ز تو نشد دور قدر تو را ندانست***كي قدر آب داند سيراب آب جويت
اي مهد نوجوانان وي مام پهلوانان*** سر بازم از برايت گر پا نهم به رويت
تا جان بود بكوشم، چون سيل مي خروشم *** آتش بر آرم از آب، از بهر آبرويت
اي مام مهربانم من پور نكته دانم *** خود نيست بر زبانم جز نام و گفتگويت
همواره شادمان باش، در پيريت جوان باش *** لاله جليس رويت، سنبل انيس مويت
هركس ترا فروشد در ضعف تو بكوشد *** بادا گلو فشرده تا نفشرد گلويت
اين بلبل وطن خواه گريد به هر سحرگاه *** هركس كه باشد آگاه از راز هاي و هويت
همچون « ستوده » مستي، رند و وطن پرستي *** غرّاست طبع شعرت زيباست خلق و خويت
استاد گلشن كردستاني نيز يكي ديگر از شاعران ملي كُرد ايراني است كه احساس و دغدغه مردم كُرد را نسبت به سرنوشت كشور و دفاع از ميهن نمايان ساخته است. نمونه اي از شعر وي در زير مي آيد:
اي دلاورخيز خاك پاك كردستان من *** چشمه زاينده چشم روشن من
كوه كوه و سنگ سنگ و چشمه چشمه، رود رود *** از يكايك بشنو پژواك كردستان من
نيستم از تو جدا و نيستي از من جدا من كي ام؟ *** از آن تو تو كيستي؟ از آن من
من گرامي خاك كردستانم و نبود به دهر نقطه اي... هم پايه من خطه اي هم شأن من
ريشه ايرانم و از او نمي گردم جدا *** من و تاريخ ايران ها من و برهان من
نيستند از يكدگر هرگز جدا اي بي خبر *** نام جاويدان ايران نام جاويدان ايران
شهره شير بيشه ايرانم و جوياي خصم تيز *** باشد بهر دشمن چنگ من دندان من
از دليري پاكي و آزادگي شير اوژني *** داستان ها بشنوي از مرغ صد دستان من
هست تاريخم گواه از حادثات روزگار *** خم نياوردم به ابرو تر نشد مژگان من
راستي را دوست دارم در ستيزم با كژي *** اين بود كيش و آئين و عهد و پيمان من
چشم گيتي خيره در من بود در هر دوره اي *** ديده تاريخ در هر عهد شد حيران من
مأمن آزادگانم خطه كورد غيور *** زان بلند آوازه بيني اين بلند ايوان من
در سنندج مهد علم و مأمن عرفان نگر *** تا ببيني آفتاب عشق نورافشان من
سقز و سردشت و اورامان و مريوان و بانه *** بين يا مهاباد عزيز ان شهره دوران من
زادگاه پاك من اي خطه كردستان من *** در امان دارد تو را از هر بلا يزدان من
سر به پايت مي سپارم جان به راهت مي دهم *** نيست غير از جان و سر در راه تو مكان
من ديدم امريكا و اروپا و آسيا اما نديد *** چشم من جايي مصفاتر ز كردستان من
گرچه مي نازد به من ايران به شعر پارسي *** شعر كردستان بود ديباچه ديوان من.
پينوشت:
1.Minorsky
منبع مقاله :تريلينگ، ليونل؛ (1390)، تخيلات ليبرالي (مقالاتي درباره ي ادبيات و جامعه)، ترجمه ي مؤسسه خط ممتد انديشه، تهران، مؤسسه انتشارات اميرکبير، چاپ اول