سينما و پديده ي جنگ ها

براي « جنگ » همانند بسياري از مفاهيم، تعريف هاي مختلفي بيان شده که هر يک بيان گر نگرش خاصي به جنگ است. بر اساس تعاريف موجود مي توان جنگ را هنر سازمان دادن و به کار گرفتن نيروهاي مسلح براي انجام مقصود تعريف کرد
دوشنبه، 24 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سينما و پديده ي جنگ ها
 سينما و پديده ي جنگ ها

 

نويسنده: جواد امين خندقي




 
براي « جنگ » همانند بسياري از مفاهيم، تعريف هاي مختلفي بيان شده که هر يک بيان گر نگرش خاصي به جنگ است. بر اساس تعاريف موجود مي توان جنگ را هنر سازمان دادن و به کار گرفتن نيروهاي مسلح براي انجام مقصود تعريف کرد. (1)
مواردي چون عشق به قدرت، سودجويي، قدرت طلبي، خودنمايي و نظاير آن، از جمله علل جنگ معرفي شده اند؛ در حالي که اين موارد، معلول علت ديگري هستند. در حقيقت، علل اصلي جنگ به ابعاد مادي و رواني انساني بر مي گردد؛ به بيان ديگر، جنگ از درون انسان سرچشمه مي گيرد؛ به گونه اي که هرگاه يکي از دو بُعد انسان بر بُعد ديگر وي غلبه کند، آن بُعد غالب، علتِ واقعي جنگ را مي سازد.
براي بروز يا ادامه ي جنگ مي توان دو دسته علت را برشمرد: علل مادي و علل معنوي. طبق اين تقسيم، هر يک از ابزارهاي مادي که براي آغاز و يا ادامه ي جنگ به کار مي رود، اگر با هدف و انگيزه ي الهي، خدمت به انسانيت و نظاير آن به کار رود، در چارچوب علل معنوي جنگ قرار مي گيرد. هم چنين هرگاه جنگ، فقط با انگيزه ها و هدف هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و مانند آن همراه باشد، علل اين جنگ، علل مادي به شمار مي رود.

الف. علل مادي

1. علل سياسي جنگ:

برخي عقيده دارند، هرگاه سياست، توانايي خود را در حل و فصل اختلافات از دست بدهد، جنگ، آخرين وسيله اي است که براي دست يابي به اهداف سياسي از آن استفاده مي شود. با آن که نمونه هايي از جنگ را مي توان براي نظريه ي فوق يافت؛ اما جنگ فقط به دلايل سياسي انجام نمي شود.

2. علل اقتصادي جنگ:

تلاش براي دست يابي به امکانات اقتصادي، منابع زيرزميني، از بين بردن منابع تجاري و گمرکي و مانند آن، از علل اقتصادي جنگ معرفي شده اند؛ براي مثال، عده اي جنگ جهاني اول را ناشي از تلاش کشورهاي آلمان و ايتاليا براي دست يابي به بازارهاي جهاني مواد خامِ لازم، دانسته اند. (2) مهم ترين نظريه اي که ريشه ي جنگ را فقط در مؤلفه هاي اقتصادي جست و جو مي کند، تفسير مارکسيستي از جنگ است. مارکسيست ها از يک سو عقيده دارند تقسيم کار و برقراري اصل مالکيت خصوصي، طبقات مختلفي را در جامعه ي بشري ايجاد کرده است و تا زماني که اين طبقات، باقي باشند، جنگ نيز وجود خواهد داشت. از سوي ديگر، آن ها براي تحقق « کمونيسم جهاني » ، جنگ را لازم مي دانند و آن، جنگي است که بين طبقه ي کارگر و طبقه ي سرمايه دار روي خواهد داد. (3)

3. علل زيستي جنگ:

اين نظريه به چند صورت مطرح شده است:
اول اين که جمعيت جهاني در مقايسه با منابع غذايي، از رشد بيشتري برخوردار است. بنابراين براي برقراري تعادل بين اين دو، چاره اي جز جنگ نيست.
اين نظر نمي تواند درست باشد؛ زيرا بررسي هاي به عمل آمده نشان مي دهد که مواد غذايي موجود در زمين، براي تغذيه پانصد برابر جمعيت فعلي کافي است. (4)
ديگر آن که، تلاش براي دست يابي به فضاي بيشتر به منظور بهره مندي از امکانات افزون تر، به جنگ منجر مي شود. اين نظريه که ناشي از افکار برتري طلبي نژادي است، يک دليل عقلي و منطقي براي شروع جنگ محسوب نمي شود؛ چنان که تعداد کمي از کشورهاي جهان مانند آلمان نازي، رژيم صهيونيستي و نژادپرستان سابق افريقاي جنوبي به چنين اصلي اعتقاد دارند.

4. امپرياليسم:

امپرياليسم در برخي موارد به عنوان عامل اصلي براي آغاز جنگ معرفي شده که دو صورت در آن مطرح است:
يک. در سطح داخلي، سرمايه داران براي دست يابي به سود بيش تر، به غارت خشونت آميز دستمزدها مي پردازند.
دو. در سطح خارجي، امپرياليسم براي بهره برداري از مواد اوليه ي ارزان و بازارهاي وسيع به جنگ متوسل مي شود.

5. جنگ، عامل ترقي:

اين نظريه مربوط به « هراکليتوس » (5) دانشمند يوناني است. به اعتقاد وي، جنگ، بذر ترقي را مي افشاند؛ اما چنين نظريه اي فقط به يک رويه ي جنگ توجه دارد. در واقع، جنگ دو رويه دارد: يک رويه ي آن، سازندگي و رويه ي ديگر آن بدبختي، فلاکت و کشتار است. (6)

6. ريشه هاي جنگ از نظر سازمان هاي بين المللي:

در ميثاق جامعه ي ملل و هم چنين در منشور سازمان ملل متحد که هر يک بر تأمين صلح و امنيت جهاني تأکيد دارند، به عوامل ايجاد جنگ اشاره شده است؛ از جمله ي اين عوامل مي توان به احترام نگذاشتن به حق حاکميت ملل ديگر، زير پاگذاشتن اصل تساوي کشورها، نقض يک طرفه ي قراردادها، آشنا نبودن با حقوق و اعتقادات ساير ملل و نظاير آن اشاره کرد. (7)

ب. علل معنوي

جنگ در ديدگاه الاهي براي برداشتن عضو فاسدي از پيکره ي اجتماع يا براي نابودي عقايدي که حيات مادي و معنوي انسان هاي ديگر را تهديد مي کند و يا براي نجات تعدادي از انسان هاي دربند ظلم و ستم صورت مي گيرد. جنگ از نظر اسلام براي اموري صورت مي گيرد که مورد رضاي خداوند است و به همين دليل، جنگي از نظر اسلام مشروع است که در راه خدا انجام مي شود. (8)
انگيزه ي جنگ در اسلام به طور خلاصه به دو مورد خلاصه مي شود:
1. جنگي که با انگيزه ي ايجاد زمينه ي تکامل انسان ها و ريشه کن کردن فساد در جامعه ي بشري صورت مي گيرد. (9) قرآن در اين باره مي فرمايد:
« اگر خدا برخي مردم را در مقابل بعضي ديگر برنمي انگيخت، فساد، زمين را فرا مي گرفت » . (10)
2. انگيزه ي ديگر از جنگ در اسلام، دفاع است. مسلمانان بايد در مقابل عواملي که باعث تهديد آنان از ناحيه ي داخلي و يا خارجي مي شود، از خود دفاع کنند. (11) قرآن در اين باره مي فرمايد:
« اگر خدا برخي مردم را در مقابل بعضي ديگر برنمي انگيخت، صومعه ها و ديرها و کنيسه ها و مساجدي که نام خدا درآن بسيار برده مي شود، ويران مي شود » . (12)
جنگ بر اساس معيارهاي مختلف به چند قسم تقسيم مي شود؛ براي مثال، جنگ بر اساس هدف، به جنگ هاي عادلانه و غير عادلانه؛ بر مبناي مقياس هاي جغرافيايي، به جنگ هاي محلي، منطقه اي، فرامنطقه اي و جهاني؛ با توجه به انضباط و تاکتيک، به جنگ هاي منظم ( کلاسيک ) و نامنظم ( چريکي ) ؛ بر اساس سطح جغرافيايي، به جنگ هاي دريايي، هوايي و زميني؛ بر اساس قلمرو به جنگ هاي داخلي و خارجي تقسيم مي شود. هم چنين جنگ ها بر مبناي نوع ابزار به جنگ هاي هسته اي وغير هسته اي قابل تقسيم است.
فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني فراواني در زمينه ي جنگ ها و مسائل پيرامون آن تا کنون توليد شده است. اين آثار در قالب کليشه هاي مختلف به اين موضوع مي پردازند و که در قالب گروه هاي ذيل دسته بندي مي شوند:

يک. نقد جنگ

جنگ طلبي به عنوان يکي از دستاوردهاي انسان، همواره از طرف انديشمندان ديني، سياسي و اجتماعي نقد شده است و همچون ديگر مقولات در حوزه ي علوم انساني، جايگاه ويژه اي در بحث و نظر دارد. گروهي از فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني با دغدغه اي مشابه مقوله ي جنگ را به بوته ي نقد مي گذارند. اين آثار در قالب داستان هايي در دل جنگ هاي تاريخي يا خيالي، در پي به تصوير کشيدن آسيب ها و آثار جنگ در زمان بروز جنگ يا پس از تمام شدن آن هستند. آثار مرتبط با اين موضوع را مي توان در چند گروه دسته بندي کرد:
گروه نخست شامل فيلم هايي مي شود که آسيب هاي جنگ را در قالب مشکلات روحي، شخصيتي و رواني سربازان در زمان جنگ به نمايش مي گذارد. قرباني اصلي جنگ در اين گونه آثار، سربازاني هستند که به واسطه ي اهداف سياست مداران خود درگير جنگي شده اند که جز بدبختي و آسيب هاي شخصيتي و رواني، چيزي براي آنان به جاي نمي گذارد. اين آثار در قالب به تصوير کشيدن آسيب هاي وارد شده بر سربازان و نظاميان، در پي نقد جنگ هستند. فيلم « غلاف تمام فلزي » (13) نمونه ي روشني در اين زمينه است. اين فيلم در بستر دوران جنگ ويتنام، نقدي بر چگونگي تربيت و برخورد با سربازان در اردوگاه هاي آموزشي دارد. فرماندهان امريکايي، سربازان را همچون حيواناتي درنده خو، وحشي و مملو از نفرت، روانه ي جنگ مي کنند. اين نحوه ي تعامل با سربازان، باعث بروز اختلال هاي عصبي و رواني در ميان سربازان مي شود که در دوره هاي آموزشي يا در زمان اعزام به ويتنام نمايان مي شود.
علاوه بر اين فيلم، آثار ديگري نيز در اين زمينه با الگوي مشابه وجود دارد که مي توان براي نمونه به فيلم هاي « اينک آخرالزمان » ، « جوخه » ، (14) « شيرهاي جوان » ، (15) « پيام رسان » ، (16) « فورست گامپ » ، (17) « لبنان » (18) و « جونا هکس » (19) اشاره کرد.
گروه دوم از فيلم هايي که در نقد جنگ دسته بندي مي شوند، آثاري هستند که تلفات مادي و معنوي انساني را به عنوان يکي از آسيب هاي اصلي جنگ به تصوير مي کشند. در اين گونه آثار، مردم قرباني نزاع سياسي ميان دولت مردان هستند که مهم ترين بخش آسيب هاي را در تأثيرات منفي روحي و رواني مي توان ديد. فيلم هاي « شکوه رفته است » ، (20) « پل » ، (21) « صليب آهني » ، (22) « در جبهه ي غرب خبري نيست » ، (23) « خاکسترها و الماس ها » (24) و « کانال » (25) نمونه هاي شاخصي براي اين گروه به شمار مي روند.
گروه سوم از آثار منتقد جنگ، هدف لشکرکشي، دخالت هاي نظامي و جنگ ها را منافعي در پشت پرده مي داند. به اين توضيح که هدف از ايجاد جنگ، امري سازنده نيست و مقابله ي با جريان شرور، متجاوز يا تروريست بهانه اي براي رسيدن به هدفي ديگر است. اين فيلم ها را مي توان منتقد کشورهايي همچون امريکا دانست که به بهانه هايي همچون برقراري دموکراسي يا مبارزه با تروريسم به کشورهاي ديگر حمله مي کنند و آغازگر جنگ اند. فيلم هاي اين گروه، هدف هاي ياد شده را بهانه براي کسب منفعت هاي اقتصادي يا سياسي مي دانند که هيچ گاه به طور صريح مطرح نمي شود. فيلم « الماس خون » نمونه اي از اين گروه است.
داستان فيلم، جريان حضور نظامي ارتش امريکا در سيرالئون و غرب افريقا را به تصوير مي کشد و يکي از مهم ترين علل حضور ارتش در افريقا و ادامه ي جنگ را تجارت الماس مي داند. فرماندهان بلندپايه ي ارتش و دلالان امريکايي الماس، نقش مهمي در اين جريان دارند. در فيلم هاي « ارباب جنگ » ، « سه پادشاه » ، « تهاجم » (26) و « منطقه ي نه » (27) نيز اشاره اي مشابه به اهداف پشت پرده ي نظامي امريکا در کشورهاي ديگر ديده مي شود.
گروه آخر از فيلم هاي مرتبط با نقد جنگ، شامل آثاري مي شود که نحوه ي استفاده ي تجهيزات و ابزار نظامي در حوزه هاي مختلف مورد نقد قرار مي گيرد. در اين فيلم ها تلاش بدون حد و مرز نيروهاي متخصص ارتشي باعث تهيه ي چيزي مي شود که به عنوان ياري دهنده ي سربازان يا به عنوان تجهيزات نظامي، استفاده مي شود. اين امر باعث بروز آسيب هاي مختلفي در زمينه هاي شخصي و اجتماعي براي سربازان و مردم اين شکورها مي شود. به ديگر سخن حرص جنگ طلبي و دست يابي به تجهيزات جديد و پيشرفته ي نظامي سبب بروز مشکلاتي مي شود که در برخي موارد، نسل بشر را تهديد مي کند.
در فيلم « مکس پين » (28) ارتش با يک مؤسسه توليد دارو، قراردادي براي تهيه ي داروهاي نيروزا براي سربازان منعقد مي کند. حاصل اين پروژه، داروهايي است که قدرت و تحرک جسمي سربازان را چند برابر افزايش مي دهد؛ اما اين دارو علاوه بر اين تأثير، توهم زا است و آسيب هاي تخريبي زيادي بر روح و روان سربازان وارد مي کند تا جايي که آنان را به مرز جنون نزديک مي کند.
فيلم « بدل ها » (29) برشي از آينده ي جوامع انساني را روايت مي کند که روبات ها به عنوان بدل انسان ها در تمام فعاليت ها حضور دارند. هر انسان براي خود، روبات بدلي دارد که آن را از منزلش کنترل مي کند و کارهاي روزمره اش را انجام مي دهد. ارتش امريکا براي نابودي نيروهاي روباتيک کشورهاي ديگر با يک شرکت همکاري مي کند تا بتواند اسلحه اي مرگ بار بسازد. حاصل اين همکاري به ساخت وسيله اي منجر مي شود که انسان ها را همراه روبات بدل شان نابود مي کند. گروهي خرابکار در پي استفاده از اين ابزار براي نابودي بشرند. الگوي مشابه در آثار مخرب، تجهيزات جديد نظامي در آثاري همچون « طوفان سياه » ، (30) « ديوانه ها » ، (31) « هالک » (32) و مجموعه فيلم هاي « نابودگر » (33) نيز ديده مي شود.

دو. توجيه جنگ و حضور نظامي

در مقابل فيلم هاي موضوع پيشين، بخشي از آثار سينمايي و تلويزيوني در پي توجيه و تأييد جنگ ها و لشکرکشي ها برآمده اند. اين آثار در قالب داستان هاي مختلف جنگ ها و دخالت هاي نظامي کشورهاي غربي در کشورهاي ديگر را صحيح شمرده و آن را در جهت منافع عمومي انسان ها و به ويژه مردم کشور اشغال شده ارزيابي مي کنند. فيلم هاي مرتبط با اين موضوع براي اقناع عمومي نقش مهمي ايفا مي کنند و به نحوي زمينه ساز اقدامات نظامي در کشورهاي هدف به شمار مي روند.
گروه نخست از اين فيلم ها آثاري هستند که داستان خود را در بستر جريان هاي معاصر روايت مي کنند. به اين توضيح که يکي از جنگ هاي دوران بشري، دست مايه ي اصلي داستان قرار مي گيرد و فيلم در اين بستر با داستان خود در پي توجيه و ارائه دلايل قابل قبول براي يک طرف اين جنگ است. براي نمونه، فيلم « اشک هاي خورشيد » (34) داستان گروهي از نظام هاي امريکايي را نشان مي دهد که براي نجات عده اي از پزشکان در نيجريه به نقطه اي در جنگل مي روند. طي اين ماجرا، گروه نظامي ها تصميم مي گيرند علاوه بر پزشک مورد نظر، مردم بومي را نيز نجات دهند و براي اين هدف، فداکاري مي کنند و برخي از آنان کشته مي شوند.
جنگ سالاري به نام « محمد فرح عيديد » در فيلم « سقوط بلک هاک » (35) تلاش هاي سازمان ملل براي برقراري نظم در کشور سومالي را بي فايده کرده است. گروهي از نظاميان امريکايي در عملياتي قصد دارند با دستگيري گروه هاي مرتبط با اين فرد، به روند ايجاد صلح و آرامش در اين کشور ياري برسانند. در اين عمليات، تعدادي از سربازان امريکا کشته مي شوند و نبرد سختي ميان آن ها و افراد سوماليايي در مي گيرد. مظلوميت نظاميان امريکا در اين فيلم، وضوح بسيار زيادي دارد و مردم سوماليا به جاي تقدير از آنان همچون انسان هاي وحشي به آنان حمله مي کنند. اين فيلم اثر تبليغاتي روشني براي اقدامات نظاميِ برون مرزي امريکا به شمار مي رود. مضمون ياد شده در اين دو فيلم را مي توان در آثاري همچون « قفسه ي درد » ، دو قسمت « تفنگدار دريايي » (36) و « آسمان و زمين » نيز مشاهده کرد.
گروه دوم از آثاري که به توجيه جنگ ها مي پردازند، فيلم هايي هستند که نظاميان و ارتش يک کشور را تنها عامل دفاعي مقابل رخدادهاي طبيعي و فراطبيعي مي دانند. به همين علت، جنگ هاي آنان عليه کشورهاي ديگر مشروع شمرده مي شود و جنگ ها عامل رشد و پيشرفت براي مقابله با حوادث ياد شده عنوان مي شود. در فيلم « آرمگدون » شهاب سنگ غول پيکري در مسير برخورد با زمين قرار گرفته است و گروهي از دانشمندان، نظاميان و حفاران امريکا براي جلوگيري از برخورد آن با زمين، عازم فضا مي شوند. نکته ي مرتبط با اين بخش نوشتار، آن است که در فيلم، رئيس جمهور امريکا در سخنراني خود براي مردم جهان، جنگ هاي کشورش با کشورهاي ديگر را يکي از عوامل قدرت مند شدن اين کشور براي مقابله با اتفاقاتي همچون شهاب سنگ مي داند.
فيلم « آغاز يا پايان » (37) امريکا را بهترين کشور براي داشتن فناوري بمب اتمي و کنترل آن مي داند. فيلم در خلال داستان خود در پي بيان اين نکته است که اين کشور به علت صلح طلبي و گسترش صلح جهاني آزمايش هاي اتمي انجام مي دهد و براي رسيدن به هدف صلح آميز خود چاره اي جز انباشت سلاح هاي هسته اي ندارد.
گروه ديگري که با اين موضوع مرتبط است فيلم هايي را شامل مي شود که روايت داستان قهرمانان جنگ و سربازان فداکار ارتش است. در اين فيلم ها بر خلاف آثاري که آسيب هاي مخرب جنگ بر سربازان را نشان مي دهند، جنگ، عامل تقويت و رشد استعدادهاي افراد است. سربازان در اين گونه آثار به واسطه ي احساس وظيفه و فداکاري براي انسان هاي ديگر به جنگ آمده اند و در طرف ديگر؛ ارتش و نظام سياسي آنان نيز قدردان زحمات و تلاش هاي آنان است.
نمونه ي روشن براي اين الگو فيلم « نجات سرباز رايان » (38) است. در اين فيلم، وزارت جنگ، گروهي را مأمور مي کند تا آخرين پسر بازمانده ي خانواده اي را به عقب برگردانند که سه برادرش را در جنگ از دست داده است. زماني که گروه با مشقت بسيار اين سرباز را مي يابد، او حاضر به بازگشت نيست و همراه ديگران تا پاي جان براي حفظ موقعيت شان تلاش مي کند.
در فيلم « قفسه ي درد » امريکايي ها براي نجات مردم عراق به اين کشور رفته اند و جان سربازان بارها براي نجات مردم به خطر مي افتد. در فيلم، تحصيل کرده هاي عراقي، آمدن امريکايي ها به اين کشور را مبارک مي دانند؛ براي نمونه « پرفسور نويد » به عنوان يک فرد دانشگاهي، سرباز خنثي کننده ي بمب را که بدون اجازه داخل خانه ي او شده، مهمان مي خواند که اين امر سبب تعجب اين سرباز مي شود. شخصيت اصلي که فرمانده گروه خنثي کننده است، در کشور خود و همراه خانواده اش فردي ناتوان و ناموفق است؛ ولي همين فرد، قهرماني شجاع و متخصص براي جنگ است که به نوعي معتاد جنگ است.
شخصيت اصلي داستان در فيلم « جان عزيز » دائماً به صورت داوطلب همراه ارتش امريکا اعزام مي شود و هيچ نارضايتي ميان سربازان وجود ندارد. تمام سربازان دسته اي که « جان » در آن حضور دارد، داوطلب اعزام بعدي ارتش اند.
لازم است که بدانيم تنها زماني مي توان جنگ را موجه و مقبول دانست که دليل و هدفي موجه داشته باشد. پيش از اين درباره علل بروز يا ادامه ي جنگ ها مطالبي آمد و از ميان آن ها تنها مي توان جنگ هاي براي مقابله و حفظ شئون ديني و انساني را قابل قبول شمرد. اگر هر کشور بر مبناي ايدئولوژي خود به دنبال ايجاد جنگ و حمله به کشورهاي ديگر باشد، نتيجه ي اين رويکرد ايجاد هرج و مرج و از ميان رفتن اوليات انساني خواهد بود. در مجموع با توجه به اين اشاره ي کوتاه، مي توان گفت که شاخصه هاي ياد شده در فيلم هاي مرتبط با اين موضوع براي قبول و توجيه يک جنگ و دخالت نظامي کافي نيست؛ بلکه براي سنجش يک رويداد نظامي بايد اهداف شروع کننده و ادامه دهنده، بازبيني شود قرار گيرد که در اين فيلم ها معمولاً مورد نظر واقع نمي شود؛ براي نمونه در فيلم « قفسه ي درد » که يک اثر تبليغاتي براي ارتش و نظام سياسي حاکم بر امريکا است، هيچ گاه از هدف حمله ي نظامي به عراق، ظلم هاي روا شده بر مردم، اشغال گري و تضييع حقوق انسان ها سخني به ميان نمي آيد. اين در حالي است که سؤالات و مسائل فراواني درباره اين جنگ و چرايي ادامه ي آن در داخل و خارج از امريکا مطرح است که هيچ پاسخ روشني براي آن بيان نشده است.

سه. جنگ هسته اي

به عقيده ي نويسنده ي امريکايي کتاب « دام سلاح هسته اي و راهي براي گريز از آن » ، نظاميان و دولت مردان امريکايي فکر مي کردند شوروي با در اختيار داشتن « هارتلند ( قلب زمين ) » به راحتي مي تواند به اروپاي غربي متحد امريکا حمله کند. بنابراين تنها راهي که بتوان جلوي پيشروي شوروي را سد کرد، توسعه ي سلاح هاي هسته اي است؛ زيرا به شوروي به علت دارا بودن سربازان بي شمار، عمق استراتژيک و مهم تر از آن، يخبندان هميشگي اقيانوس منجمد شمالي، از طريق زمين و دريا نمي توان حمله کرد. (39)
واقعيت آن است که سخن درباره ي ابعاد مختلف جنگ هسته اي به کمک تصورات ذهني، صورت مي گيرد؛ زيرا پس از بمباران اتمي ژاپن، در هيچ يک از ميدان هاي جنگ از سلاح هاي اتمي استفاده نشده است؛ زيرا در کنار پيشرفت هاي کمي و کيفي سلاح هاي هسته اي، محدوديت هاي جدي ( مانند وحشت از طرف مقابل ) در زمينه ي توليد، انبارسازي و به کارگيري آن وضع شد. در دوران جنگ سرد در سال 1968 م معاهده اي با عنوان « پيمان نامه ي منع گسترش سلاح هاي هسته اي » (40) يا « ان پي تي » (41) به صورت محدود بين چند کشور جهان منعقد شده و با فروپاشي شوروي، روند مسابقه ي تسليحات رو به کاهش گذاشته است.
اما هم چنان مي توان نسل بشر را در معرض خطر جنگ هسته اي دانست. اکنون سؤال اصلي اين است که در صورت وقوع يک جنگ هسته اي، چه اتفاقي رخ خواهد داد؟ « جان فاستر الس » (42) وزير امور خارجه امريکا ( از 1953 تا 1959 م ) در سال 1950 م برآورد کرده بود که در روزهاي نخستينِ يک جنگ هسته اي، هفتاد و دو ميليون کشته و بيست ميليون مجروح بر جاي خواهد ماند. (43)
پس از گسترش آزمايش هاي هسته اي در سراسر جهان و وقوع بمباران هسته اي در ژاپن، بسياري از آثار سينمايي و تلويزيوني، جنگ هاي هسته اي احتمالي را در جهان، دست مايه ي داستان خود قرار دادند. گروهي از اين آثار، از جنگ هسته اي قريب الوقوعي خبر مي دهند که به سبب آن، کره ي زمين به نابودي مطلق کشيده مي شود و هيچ راه مقابله اي براي جلوگيري از اين حادثه وجود ندارد. فيلم هاي « پنج » (44) و « دنيا، جسم و شيطان » (45) نمونه هايي براي اين گروه به شمار مي روند.
گروه دوم از آثاري که در پي هشدار به آزمايش هاي هسته اي و بروز جنگ هسته اي است شامل فيلم هايي مي شود که در قالبي نمادين، پسماندهاي آزمايش هاي هسته اي و جنگ هاي هسته اي، باعث به وجود آمدن هيولايي مي شود که معمولاً با تکامل دفعي يکي از موجودات زميني صورت مي گيرد. اين هيولا به انسان ها حمله مي کند و نسل انسان را در معرض نابودي کامل قرار مي دهد. در مجموعه فيلم هاي « گودزيلا » که بيش از بيست و هشت قسمت از آن تا کنون، نمايش داده شده، آزمايش ها و بمب هاي هسته اي، باعث جهش ژنتيکي حيوانات و به وجود آمدن هيولاهاي باستاني پيش از تاريخ مي شود.
اين موجود افسانه اي، نوعي خشم طبيعت و نتايج ناگوار مخرب انرژي هسته اي به شمار مي رود. فيلم هاي مربوط به اين هيولا که ساخت ژاپن است، به نوعي تداعي کننده ي واقعه اي است که در جريان ناکازاکي و هيروشيما براي ژاپن رخ داد و تلفات ناشي از حمله ي گودزيلا، يادآور گذشته ي هولناک اتمي در اين کشور است. گودزيلا معلول استفاده ي نادرست از انرژي هسته اي است، همان چيزي که بخش عمده اي از هراس آخرالزماني مردم آسيب ديده ي ژاپن را تشکيل مي دهد. شايد استقبال کم سابقه از اين فيلم و توليد آثار متعدد در ژاپن به همين دليل باشد. تنها يک قسمت از اين مجموعه، محصول مشترک ژاپن و امريکا در سال 1998 م است که واقعه ي فيلم در امريکا رخ مي دهد؛ اما تمام نسخه هاي ديگر، همگي در ژاپن ساخته شده و حمله ي هيولاهاي باستاني از ژاپن آغاز مي شود.
افزون بر اين مجموعه فيلم، آثاري همچون « در ساحل » ، « زنان اسير » ، (46) « هيولايي از عمق بيست هزار فاتومي » ، (47) « فرانکشتاين دنيا را تسخير مي کند » ، (48) « مردي که به طرز باورنکردني کوچک مي شد » ، (49) « موشک به امريکا حمله مي کند » ، (50) مجموعه فيلم هاي « گامرا » ، « چنگال جزيره » (51) و « بچه ها » (52) نيز با اين موضوع مرتبط اند و خطر آزمايش هاي بي رويه ي هسته اي غرب و شرق و بمب هاي هسته اي را هشدار مي دهند.

چهار. جنگ رواني

جنگ رواني عبارت است از مجموع اقدامات يک کشور براي اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولت ها و مردم خارجي در جهت مطلوب که با ابزارهايي غير از ابزار نظامي، سياسي و اقتصادي يعني با ابزار تبليغاتي انجام مي شود. (53) جنگ رواني مي تواند کاربرد داخلي هم داشته باشد که در اين حالت، شامل حمله هاي شديد تبليغاتي دو گروه داخلي نسبت به يکديگر مي شود. اين تبليغات براي ايجاد نگرش دلخواه در مردم صورت مي گيرد.
همان گونه که از تعريف جنگ رواني مشخص است، هدف اصلي در جنگ رواني، تضعيف و انحراف افکار عمومي براي تحميل اراده بر آن ها است؛ چه اين افکار عمومي حق باشد يا ناحق؛ زيرا در اين صورت بدون به کار بردن ابزار نظامي، سياسي و اقتصادي که صرف هزينه هاي بالايي را مي طلبند، دشمن، آماده تسليم مي شود. براي دست يابي به اين هدف، در ابتدا اطلاعات لازم و دقيق جمع آوري مي شود؛ سپس اين اطلاعات به وسيله ي ابزارهاي جنگ رواني به کار گرفته مي شود و در نهايت، ميزان تأثير جنگ رواني بر دشمن به منظور تقويت نقاط قوت و کاهش نقايص، ارزيابي مي شود. درباره چيستي، چگونگي و ابزار جنگ رواني در بخش هاي پيشين مطالبي آمد، آن چه در اين بخش به بررسي نياز دارد، مقوله ي جنگ رواني در فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني است.
تأثير رسانه ها در جريان سياسي معاصر، امري انکارناپذير است. فيلم « سرآغاز » (54) تئوري جنگ رواني و قدرت نرم را به تصوير مي کشد. در فيلم، گروهي به روشي دست يافته اند که از طريق آن با ورود به ذهن افراد، اطلاعات آنان را تغيير مي دهند و داده هاي جديدي جايگزين مي کنند. فيلم هاي مرتبط با اين بخش در دو گروه به اين موضوع مي پردازند. گروه نخست، آثاري هستند که اهميت رسانه ها، ميزان بالاي مخاطب و برخي از سوء استفاده هاي رسانه اي را در دوران معاصر به تصوير مي کشند. فيلم « شبکه ي اجتماعي » (55) روايت داستان چگونگي راه اندازي شبکه ي اجتماعي « فيس بوک » (56) است. فيلم، چگونگي جذب افراد را به اين رسانه نشان مي دهد؛ اما نکته اي که در فيلم هيچ گاه بررسي نمي شود، قابليت سياسي و جاسوسي اين پايگاه اينترنتي است. « جولين آسانژ » (57) سردبير و يکي از بنيان گذاران پايگاه اينترنتي « ويکي ليکس » (58) مي گويد:
« فيس بوک، تنفرآميزترين ابزار جاسوسي است که تا کنون ايجاد شده است. هر کس که نام و مشخصات دوستان خود را به شبکه ي اجتماعي فيس بوک اضافه مي کند، بايد بداند که به شکل رايگان در خدمت دستگاه هاي اطلاعاتي امريکا است و اين گنجينه ي اطلاعاتي را براي آن ها تکميل مي کند » . (59)
به گفته وي، فيس بوک يک گنجينه ي اطلاعاتي بسيار بزرگ از نام و پيشينه ي افراد است که کاربران، آن را به شکل داوطلبانه در اختيار اين شبکه ي اجتماعي قرار مي دهند؛ ولي دستگاه هاي امنيتي و اطلاعاتي امريکا از اين ابزار بهره برداري مي کنند. دسترسي اين دستگاه هاي امنيتي به اطلاعات ذخيره شده در فيس بوک، آن را به يک ابزار خطرناک بدل کرده است. (60)
فيلم « محرم راز » شيادي ها و سوء استفاده هاي شبکه ها و روزنامه هاي امريکا را در زمينه هاي مختلف سياسي و اقتصادي به تصوير مي کشد. اين رسانه ها فقط منافع خود را دنبال مي کنند و تا وقتي اجباري قانوني در ميان نباشد، به هيچ وجه براي انتشار حقيقت گام بر نمي دارند. اين رسانه ها حتي با کارمنداني که دنبال حقيقت باشند مقابله مي کنند. اين فيلم در کنار نشان دادن فساد موجود در دستگاه رسانه اي غرب، اهميت اين ابزار را در زمينه هاي مختلف سياسي به تصوير مي کشد.
سه گانه ي « دختري با خالکوبي اژدها » (61) روايت مشکلات زنان در جامعه ي اروپايي است؛ اما داستان ديگري نيز به صورت موازي همراه اين جريان بيان مي شود. در اين مجموعه، مجله اي معتبر، با عنوان يکي از رسانه هاي جنجالي، به دنبال افشا کردن حقايقي از پشت پرده ي فساد سياسي و اقتصادي برخي افراد است. اهميت رسانه ي مکتوبِ اين مؤسسه، زماني روشن مي شود که براي جلوگيري از فعاليت هاي آنان، گروه تبه کار به قتل و ترور روي مي آورد و در نهايت با پيروزي مجله، بناي جريان هاي فاسد سياسي و اقتصادي از بين مي رود.
فيلم « نمايش ترومن » (62) سلطه ي رسانه بر انسان ها را به نمايش مي گذارد. شخصيت اصلي داستان، بازيچه ي يک غول رسانه اي است و تهيه کننده اي در اين مجموعه، تمام زندگي او را از زمان تولد را در شبکه ي تلويزيوني پخش مي کند. دنياي خيالي ترومن زاييده ي رسانه اي است که تمام شئون و رفتار وي را در نظر دارد.
در فيلم هايي همچون « مسابقه ي مرگ » (63) و « ميدان » (64) اهميت رسانه هاي تصويري در قالب رسانه هاي خصوصي و غير قانوني ديده مي شود. اين رسانه ها اقدام به برگزاري غير قانوني مسابقات بسيار خشن و مرگ بار مي کنند. سپس تصوير تدوين شده را در قالب شبکه ي ويدئويي اينترنتي پخش مي کنند. استقبال مخاطبان از اين شبکه ها بسيار زياد است. همين امر، اهميت رسانه ها در دوران معاصر و محتواي آن ها را گوشزد مي کند.
فيلم هايي همچون « اِد وود » (65) و « دلبرهاي امريکا » (66) به مناسبات موجود در هاليوود مي پردازند. تعامل سازندگان با يکديگر، چگونگي روند توليد و جهت دهي هاي شرکت هاي فيلم سازي، جرياني بيمار را در صنعت، سينما نشان مي دهد. روشن است که اين صنعت يکي از مهم ترين جايگاه ها را در رسانه هاي جهان دارد و اين دليل اهميت اين رسانه است.
گروه دوم شامل آثاري است که استفاده از رسانه ها را در عرصه هاي سياست داخلي و بين الملل به تصوير مي کشند. « سگ را بجنبان » (67) نمونه اي بارز براي اين گروه است. در اين فيلم رئيس جمهور امريکا به اين علت که در اذهان عمومي به فساد اخلاقي متهم شده است، موقعيت خود را در آستانه ي انتخابات از دست رفته مي بيند. حاصل نظر مشاوران، ابداع جنگ جعلي با آلباني است. از طريق ساخت فيلمي جعلي وانتشار گسترده در رسانه ها اذهان عمومي از جريان فساد منحرف مي شود و رئيس جمهور، محبوبيت خود را باز مي يابد.
فيلم « همه ي مردان رئيس جمهور » (68) داستان دو جوان روزنامه نگار است که باعث افشاي رسوايي « ريچارد نيکسون » (69) رئيس جمهور سابق امريکا مي شوند. داستان اين فيلم را بر اساس ماجرايي واقعي نوشته اند: ماجرايي که در 17 ژوئن 1972 م در دوره ي رياست جمهوري نيکسون از ستاد فرماندهي دموکرات ها در واشنگتن با دستگيري پنج سارق با وسايل مدرن استراق سمع آغاز مي شود و با ورود دو روزنامه نگار، وارد مرحله ي جديدي مي شود. فيلم مربوط به رسوايي واترگيت (70) است که ميان سال هاي 1972 تا 1975 م روي داد و به استيضاح و سپس کناره گيري نيکسون منجر شد. فيلم نشان از اين مطلب دارد که گاهي قدرت قلم و رسانه ها بيش از قدرت تقلب و کارشکنيِ بالاترين مقام سياسي است.
فيلم « بازي منصفانه » (71) نيز بر اساس داستاني واقعي است. دولت بوش تصميم مي گيرد به عراق حمله کند، در نتيجه به دليلي براي اثبات لزوم چنين عملياتي نياز دارد. گزارشي دريافت مي شود که نيجريه اقدام به فروش اورانيوم به صدام کرده است. سفير سابق امريکا در نيجريه به آن جا فرستاده مي شود تا حقيقت را بررسي کند و مي فهمد خبر دروغ است؛ اما بوش به گزارش او توجهي نمي کند و با استناد به مواردي از همين دست به عراق حمله مي کند. سفير براي افشاي اين جريان، گزارشي در « نيويورک تايمز » (72) منتشر و ماجرا را آشکار مي کند. در اين راه، همسرش که مامور اف . بي. آي. است به وي کمک مي کند. در فيلم، مقابله با دروغ دولت بوش از طريق رسانه ها صورت مي گيرد. براي مقابله با اين جريان، دولت مردان کاخ سفيد از طريق رسانه ها به افشاي نام همسر سفير به عنوان مأمور اف. بي. آي. باعث اخراج وي مي شوند و هم چنين مي کوشند در رسانه ها با انتشار اخبار دروغ، اين زوج را بدنام سازند. فيلم، استفاده از رسانه ها را براي پيش برد اهداف سياسي در هر دو طرف ماجرا نشان مي دهد.
مبارزات انتخاباتي و فعاليت هاي رسانه اي، مهم ترين دست مايه ي فيلم « نيمه ي ماه مارس » (73) است. استفاده از رسانه ها براي مقابله با رقيب انتخاباتي و افشا کردن اسرار طرف مقابل، يکي از نکاتي است که فيلم براي نشان دادن اهميت و کارکرد رسانه ها در انتخابات از آن بهره مي گيرد.
نکته ي پاياني اين که نقطه ي مشترک تمام فيلم هاي مرتبط با موضوع جنگ رواني، نشاني بر کارکرد رسانه ها به ويژه رسانه هاي تصويري دارند که خود فيلم ها بخشي از اين پازل به شمار مي روند. توجه به مضمون برآمده از فرم و محتواي فيلم ها نشان مي دهد که بسياري از فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني نکاتي را به مخاطب انتقال مي دهند.

پي‌نوشت‌ها:

1- نخجوان، احمد، جنگ، صص 19-35 .
2- تافلر، آلوين؛ تافلر، هايدي، جنگ و ضد جنگ، ص 11 .
3- عميد زنجاني، عباسعلي، بازشناسي جنبه هاي تجاوز و دفاع، ص 202 .
4- الهي، همايون، امپرياليسم و عقب ماندگي، ص 58 .
5- Heraclitus
6- عميد زنجاني، عباسعلي، بازشناسي جنبه هاي تجاوز و دفاع، ص 59 .
7- مسائلي، محمود، ارفعي، عاليه، جنگ و صلح از ديدگاه حقوق و روابط بين الملل، ص 46 .
8- ر.ک: مطهري، مرتضي، حماسه ي حسيني، صص 50-52 .
9- عميد زنجاني، عباسعلي، بازشناسي جنبه هاي تجاوز و دفاع، ص 205 .
10- بقره، آيه 251 .
11- خميني، سيدروح الله، کشف الاسرار، ص 244 .
12- حج، آيه 40 .
13- Full Metal Jacket
14- Platoon
15- The Young Lions
16- The Messenger
17- Forrest Gump
18- Lebanon
19- Jonah Hex
20- Grace Is Gone
21- The Bridge
22- Cross of Iron
23- All Quiet on the Western Front
24- Ashes and Diamonds
25- Kanal
26- The Invasion
27- District 9
28- Max Payne
29- Surrogates
30- Dark Storm
31- The Crazies
32- Hulk
33- The Terminator
34- Tears of the Sun
35- Black Hawk Down
36- The Marine
37- The Beginning or the End
38- Saving Private Ryan
39- والترز، رابرت، دام سلاح هسته اي و راهي براي گريز از آن، صص 3-11 .
40- Nuclear Non-Proliferation Treaty
41- NPT
42- John Foster Dulles
43- ر.ک: راسل، برتراند، جنگ هسته اي، ص 32 .
44- Five
45- The World, the Flesh and the Devil
46- Captive Women
47- The Beast from 20,000 Fathoms
48- Frankenstein Conquers the World
49- The Incredible Shrinking Man
50- Rocket Attack U.S.A.
51- Island Claws
52- The Children
53- داقرتي، ويليام، جنگ رواني، ص 41 .
54-Inception
55- The Social Network
56- Facebook
57- Julian Assange
58- WikiLeaks
59- Reisinger, Don, Assange: Facebook is an ’appalling spy machine’, CNET site, (3/5/2011).
60- Reisinger, Don, Assange: Facebook is an ‘appalling spy machine’, CNET site, (3/5/2011).
61- The Girl with the Dragon Tattoo, The Girl Who Played with Fire, The Girl Who Kicked the Hornet’s Nest.
62- The Truman Show
63- Death Race
64- Arena
65- Ed Wood
66- America’s Sweethearts
67- Wag the Dog
68- All the President’s Men
69- Richard Nixon
70- هتلي که در شهر واشنگتن ايالات متحده امريکا واقع است.
71- Fair Game
72- The New York Times
73- The Ides of March

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد؛ (1391)، سينماي سياسي، سياست سينمايي، قم: ولاء منتظر(عج)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط